eitaa logo
مجله‌ توسعه مالی کوجاب
1.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
67 ویدیو
6 فایل
مجله‌ی توسعه مالی و تعالی فردی کوجاب ‌ ما اینجا بهت یاد میدیم خودت رو بشناسی هدف زندگیت رو پیدا کنی با استعدادهات به درآمد برسی 👇آشنایی باما: @about_koojob 🕊️آموزش‌های رایگان بیشتر👇🏻: https://yek.link/Koojob 👥پشتیبانی: @koojob_support
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام رفیق به کوجاب خوش اومدی🌿 رو هر کدوم از کلمات زیر که کلیک کنی. پیام‌های مربوطه‌ برات میاد: 🌱 خاطرات سوریه 🌿معرفی‌صبورا مترصد، بنیانگذار کوجاب 🌴دوره‌ی آموزشی ازخودشناسی تا درآمدزایی 🌵دوره آموزشی تندخوانی ‌‌ 🌿وبینار درآمدزایی از ایتا هشتگ‌هایی که برای رسیدن به موضوعات کانال بهت کمک میکنه: ☘️حوزه توسعه فردی: 🎧فایل‌های صوتی مفید: 💰درآمدزایی: ☁️خدمات کوجاب : 🖊️یادداشت‌های صبورا مترصد 💌 بازخورد‌های شما: * انتشار مطالب کانال بدون ذکر منبع غیر قانونی و غیر شرعی است.
‌ ‌قطار ساعت ۸ صبح رسید کرمان. کوله‌ام رو انداختم دوشم و از قطار زدم بیرون. کرمان رو بلد نبودم. اسنپ رو باز کردم. مزار حاج قاسم رو جستجو کردم. یه اسنپ گرفتم و راهی شدم... ‌هیچ جای گلزارشهدای کرمان رو بلد نبودم. پرسون پرسون رفتم سمت مزار... باورم نمیشد... حاج قاسم عزیزم 💔 ممنون که دخترت رو تحویل گرفتی. ممنون که به دلم نگاه کردی... حالم یه حال عجیبی بود فقط خود حاج قاسم میدونست چه روزهای تلخی بهم گذشته و چقدر زخم خورده‌ام. ‌حالا اینجا باید زخم‌هام رو درمان میکردم. @koojob_ir 🌱
‌برگشت قطار ساعت۱۱ شب شد و و این یعنی میتونستم تا شب کنار بابای مهربون دل‌های شکسته بمونم. ‌ ‌به رفیق کرمانیم که از دوستان دوره‌ی فعالیت بین الملل و کارگروه فلسطین بود، تماس گرفتم زودی خودش رو رسوند. رفیق عزیز کرمانیم، خادم بیت الزهرای حاج قاسم بود و توفیق داشت بارها از نزدیک حاجی رو در جاهای مختلف ببینه. شروع کرد برام از خاطرات حاجی گفتن و از صمیم قلب بهش غبطه میخوردم که فرصت این رو داشته انقدر به حاج قاسم نزدیک باشه. بهم گفت حاجی دست رد به سینه‌ی کسی نمی‌زد و خیلیییی مهربون بود. قلبم شکست 💔 سردار زینب سلام الله؟ میشه من رو ببری سوریه؟ باخودم عهد میبندم از اینجا که رفتم. دیگه نذارم کسالت و فشلی شکستم بده. قول میدم بیام تو میدون و مثل خودت تا زنده‌ام جا نزنم. قول میدم حاجی... 💔 فقط میشه منو سوریه ببری؟ یکم نگذشته بود که یه مداحی که تازه از سوریه اومده بود پرچم حرم حضرت زینب(س) رو آورد و شروع کرد به روضه خوندن 💔 @koojob_ir 🌱
‌ ‌‌حتی از یادآوریش بغض آلود میشم. رفیقم گفت: حتما میری سوریه صبور... ببین پرچم حرم رو آوردن. به فال نیک بگیر. حاجی مهمونش رو دست خالی رد نمیکنه💔 ‌ ‌‌شب عجیبی بود... خیلی عجیب! از اون شب‌ها که میدونی هیچ وقت دیگه تکرار نمیشه. @koojob_ir 🌱
آدم نمیتونه همینجور الکی تسلیم شه. مخصوصا وقتی برمیگرده نگاه میکنه میشمره چقدر معجزه رخ داده. چقدر شب صبح شده. چقدر سیاهی مونده به زغال و دامنشو ول کرده. آدم نمیتونه شرمنده‌ی خودش شه و بعد یه عمر با این شرمندگی زندگی کنه. @koojob_ir🌱
من کان لله کان الله له نوجوون بودم و مبتلا به احوالات خاص دوران نوجوانی در همین ایام بود که خاطرات شهید همت رو با جدیت دنبال میکردم. جایی در زندگی نامه‌شون خوندم این جمله همیشگی شهید همت بود. از همون سال‌ها، این جمله شد جمله زرینی که همیشه جلوی چشمم بود. هرکس برای خدا باشد. خدا برای اوست. چه معامله شیرینی... منِ بی ارزش بی مقدار برای خدا خداوند جلال و جبروت برای من! چه معامله سراسر سودی. ‌‌
‌‌من کان لله، کان الله له این جمله، کلید هزار قفله امان از وقتی که باورش کنی وقتی نتیجه‌اش رو ببینی! ‌ ‌هرجا طبق این باور جلو رفتم جز معجزه چیزی ندیدم. انگار که آسمان‌ها به خدمت سر تعظیم فرود آورده بودند. هرجا خلاف این باور عمل کردم. خُرد شدم. حقیر شدم. خودم رو به آب و آتش زدم اما نتیجه ندیدم.
‌به حساب نصحیت نگذار. این‌ها تجربه است. ... کوجاب رو میبینی؟ میبینی در ١۴ ماه به کجا رسید؟ من این بچه رو به دندون کشیدم وقتی شروعش کردم دست تنها ترین، دلشکسته ترین، مال باخته ترین، بی پناه ترین بودم. اما باور داشتم باید این مسیر رو جلو برم. باور داشتم این مسیر، مسیری که باید برای خدا ادامه‌اش بدم. گرچه خیلی وقت‌ها، خلاف باورم عمل کردم. اما خدایی که من میشناسم خدایی نیست که بخاطر چندتا اشتباه دیگه تحویلت نگیره. شاید باور کردنی نباشه. روزها برای خودم تصور می‌کردم یه روزی برای کوجاب یه ساختمون عریض و طویل می‌سازم. مجهز به کافه، سالن سینما، سالن همایش، اتاق جلسات، استودیو ضبط برنامه، اتاق‌های برگزاری کلاس و... وقتی راجع بهش با همسرم صحبت میکردم. این روز رو برای ۳۰ سالگیم متصور میشدم که ساختمونی می‌سازم که تمام طبقاتش وقف کار و تولید باشه. خودم هم طبقه آخرش زندگی میکنم. خدای عالم الغیب و الشهادة میدونست این ساختمون رو برای نام و ثروت نمیخوام برای کار و برنامه میخوام. میدونست که وجودم سراسر شوق برای اجرای برنامه‌هاست و حتی اگر به اون ساختمون هم نرسم دست از کار نمیکشم. مترصد با خودش فکر میکرد ۳۰ سالگی صاحب این ساختمون میشه اما خدای مهربان مترصد تو همین سن این ساختمون رو سر راهش گذاشت. گرچه برای من نیست اما مهم اینه میتونم درش کار کنم و هر برنامه‌ای دارم انجام بدم. این‌ها امداد الهی نیست؟ رزق نیست؟ توجه اون خدایی که کان الله له نیست؟
‌‌ میدونی اگر مصداق من کان لله، کان الله له باشی، بعدش مصداق عزت میشی. عزیز میشی،عزیزدل عزیزان خدا میشی. خدا از بهترین بندگانش رزقت میکنه. میدونی چرا؟ چون . اگر قرار باشه تمام باورهام رو یه کلمه کنم. اون کلمه العزه لله ست! ‌عزت دست خداست و خودش جای دیگری از کتابش گفته لله و لرسوله و للمومنین. برای خدا باشی عزیز میشی. عزیز که باشی، آسمون و زمین و بنده‌های خوب خدا، دلشون باهات نرم و مهربون میشه. اون وقته که بردی. ‌‌
‌‌ ‌‌‌‌میخوای کسب و کار راه بندازی؟ برای خدا نباشه باختی. برای خدا باشه، قشنگ باشه. خوش نیت باشه، هرجای مسیرش که باشی پیروز میدانی 🌱 ‌‌ ‌ ‌
‌ ‌فردا صبحش رسیدم قم. حالم حال عجیبی بود. هفته قبل که بعد مدت‌ها اومده بودم قم پریشون و پژمرده بودم. اما الان قلبم لبریز از امید بود. یه دل سیر عمه‌جان رو نگاه کردم و ازشون خواستم خیلی زود مهمون عمه‌ی بزرگ تر بشم😅 دوسال بود انقدر تو دعاهام دمشق میخواستم حس میکردم تا نیت دعا کنم. فرشته‌ها همه باهم میگن همون همیشگی؟ 😂 ‌ ‌ ‌همون روز برگشتم شمال و یک هفته‌ای خونه بودم. دیگه افسار زندگی رو سپردم دست خدا و وساطت حاج قاسم. گفتم آ خدا بنده بنده شماست هفت جد و هفت نسلم هم بنده‌ی شما بوده و هست. این ریش این قیچی هرکار دوست دارید. هر طور دوست دارید. من تا الان خودم تدبیر کردم حقیقتا جز خسران ندیدم شما تدبیر کن، تقدیر کن فقط کن که فیکون بشه و قشنگ بشه دنیام. ‌‌ @koojob_ir 🌱
اولین باری که رفتم 12_13ساله‌ام بود. مربی زبان و هنر بودم. تو روستای جماران استان گلستان. باورتون نمیشه اما من اون اردو رو از شهدا داشتم و راهیان نور اصلا از همون اردوجهادی انقلابی شدم و مسیر زندگیم تغییر کرد. خاطرات اون اردو و جریان رشد موشکی اعتقادم به ولایت فقیه رو بعدا میگم. اما همینقدر بگم که دنیا را از من بگیر اردوجهادی را نه. اصلا حاضرم همین الان همه زندگیم رو بدم اما یه فرصتی دست بده از این روستا به اون روستا بریم پای مشکلات مردم محروم. این‌هارو گفتم که بگم چقدررررر عاشق اردوهای جهادی‌ام و کلا ۳تا آرزوی جهادی‌طور داشتم. 1اردوی جهادی غرب کشور 2 اردوی جهادی جنوب کرمان 3اردوی جهادی کشمیر😅 حدودا ۵سالی بود هرسال اقدام میکردم برم جنوب کرمان اردوی جهادی اما پای سفر، یه مشکلی پیش میومد یا کلا سفر لغو میشد. من بودم و آرزوی سفر جهادی به مقصد جنوب کرمان
‌‌هفته‌ی قبل که کرمان بودم به اون دوست عزیز خادم بیت الزهرای حاج قاسم گفته بودم ببین سیدجان هرجا اردوی جهادی جنوب کرمان بود خبرم کن من بیام. اون بنده‌ی خداهم برام پیگیری کرده بود اما خبری نشده بود. وقتی برگشتم گرگان یهو اطلاعیه اردوی جهادی کرمان رو دیدم. فوری تماس گرفتم گفتن اتفاقا برای یه خانم جا دارن و حرکت هم چهار روز دیگه بود ساعت تحویل نوروز هم جنوب کرمان کنار مردم محروم بودیم 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍 اون لحظه قلبم روی هزار میزد عین بچه‌های کلاس اولی که برای اردوی مدرسه ذوق دارن سراسر ذوق و شور بودم. به خانواده جریان رو گفتم اون بندگان خدا هم گفتن نیومده میخوای بری هنوز چهار روز نمیشه اومدی. اما دیگه بخاطر شرایطم میدونستن که به این اردوها و فعالیت‌ها برای بازسازی روحیه‌ام نیاز دارم. 🌱کوله رو بستم و بسم الله @koojob_ir 🌱
این سفر شد اغاز هجرت صغری من و بعد هم که وصل شد به هجرت کبری😅 ‌ ‌قبل سال نوی 1400 رفتم بعد انتخابات برگشتم😐🤦‍♀️ قبل تر گفتم، بعد سفر کرمان افسار زندگیم رو سپردم دست خدا. قربونش برم دیگه افسارو گرفتن ول نکردن که هی اینور کشور، اون ور کشور این سر دنیا، اون سر دنیا یه جمله گفتیم آخدا مارو ببر هرجا که میخوای قربونش برم دیگه برد که برد😅 ‌
‌ ‌جنوب کرمان یه مدرسه‌ی محروم شب‌های کویر ماه کامل من تنهایی سکوت و یک دنیااااا فکر و خیال شب‌ها کف حیاط مدرسه دراز میکشیدم به ستاره‌ها خیره میشدم با خودم فکر میکردم دارم با زندگیم چیکار میکنم؟ من کجا؟ اینجا کجا؟ | ناگفته نماند یه شب همینجوری در بحر تفکر بودم که دیدم یه چیزی از کنار صورتم رد شد. بله عقرب بود. لعنتی اگر میزد میشدم شهید راه خدمت اما توفیق نداشتیم فلذا جیغ زنان گریختم😅
‌رفقای قدیمی میدونن من سال به سال روز اول عید نوروز عکس پروفایلم رو عوض میکنم و اون میشه عکس سال و هدف تلاش‌های اون سال. سال‌1400 این عکس شد عکس پروفایلم. عکسی که از آینه‌ی کمد خونه‌ی به شدتتتتت محروم یه روستایی از خودم گرفتم. تو این آینه خودم رو دیدم. خطوطی که تازه کنار چشمم جوونه زده بود و می‌گفت مدتیه غم داشتم. تو این آینه دیدم چی بودم و به لطف خدا چی شدم. تو این آینه خودم رو دیدم خودی که باید بشم. خودی که باید در آینه منازل محروم خودش رو پیدا کنه. این عکس برای مخاطب یه عکس داغون از یه آینه داغون و قدیمی بود اما برای من هزاران حرف ناگفته و هدف دست نیافته بود و هست و خواهد بود. @koojob_ir 🌱
‌‌ ‌لحظه‌ی ساعت تحویل بودن کنار مردمی که سفره‌هاشون کوچیکه اما دلشون دریاست. یه طوری باهات مهربونن حس میکنی سال‌هاست میشناسنت. آدم‌هایی که اولیات خیلی مسائل رو نمیدونن. پر از سوالن، پر از شبهه. جوون‌ها، نوجوون‌ها، خانم‌هایی که در محرومیت مطلق زندگی میکنن اما چون گوشی هوشمند دارن ذهنشون پر از شبهه و سواله... از بهترین روزهای زندگیم بود قشنگ ترین رقیق‌ترین... 💔 @koojob_ir 🌱
دیدار امروز آقا با بانوان رو دیدی؟ چقدر گفتیم عزیزان به این خانم‌های کم حجاب و بی حجاب برچسب ضد انقلاب بودن نزنید. گفتیم خواهران، برادران دشمن دقیقا دنبال ایجاد شکاف و دو قطبی تو جامعه است! دشمن دائما داره تو گوش اون کم حجاب میخونه، که محجبه دشمنته بعد تو دقیقا تو زمین دشمن بازی میکنی و به کم حجابها دهن کجی میکنی؟ مطمئنیم بصیر و باکیاستیم؟؟ اونایی که وقتی بهشون میگفتیم رویکرد آقا با بی حجاب‌ها قهری و خصمانه نیست میگفتن بیانات آقا برای قبل فتنه بوده بیانات اخیرشون رو بخونن. آیا انقدر مسلم و مطیع هستیم که رویکردمون رو به رویکرد آقا تغییر بدیم یا باز توجیهات میاریم؟ 🌿 | @koojob_ir
امروز از اون روزها بود که از وقتی چشم باز کردم بدو بدو اوضاع خونه رو سامان دادم بعد هم برای جلسه و تهیه مواد اولیه محصولات جدید تیشین راهی کار و بار شدم. تا همین الان که در راه بازگشت از منزلیم تا برای پذیرایی از مهمون جدید آماده شیم، جز ۴تا شکلات چیزی نخوردم و دارم به این فکر میکنم قورمه‌ای که صبح بارگذاشتم خوب جا افتاده؟ تایمر گاز کار کرده به موقع خاموش شه؟ دارم به این چیزها فکر میکنم و هم زمان بیانات امروز آقا رو میخونم. یه جمله طلایی بین بیاناتشون عجیب چشمم رو میگیره. جمله‌ای که سالهاست فریاد میزنیمش اما متاسفانه بعضی از به ظاهر متدینین سعی دارن نپذیرنش و عکسش رو جا بندازن. @koojob_ir 🌱
الان که بسیاری از ما خوابیم خیابان‌های تل آویو شلوغه :) شلوغ‌تر از چیزی که تصور کنید. بعضی‌ از منابع خبری اسراییل جمعیت معترضین را تا 150هزارنفر برآورد کرده‌اند! ‌آقاجانمان ۵روز قبل در دیدار با مردم قم در وصف دشمنان‌ فرمودند: اگر چنانچه شما با خدا از سرِ مکر و حیله وارد شدید، وَ اللهُ خَیرُ الماکِرین‌؛ ‌بله دوستان، دشمنان اسلام سال‌ها برای طراحی فتنه‌ای با موضوع زنان و حجاب برنامه‌ریزی کردند. ۵ ماه شبانه روز، با تمام توان به میدان آمدند . میلیاردها تومان هزینه کردند. اما بدون یک دلار هزینه از جانب ما، بدون کار رسانه‌ای قوی و همه‌ جانبه خیابان‌های اسرائیل به این شکل شلوغ شد! ‌بله مکر خداوند به این شکل است. وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ @koojob_ir 🌱
کوجاب هر روز هفته برای رشد فردی و اقتصادیت برنامه داره ما هر روز طبق برنامه‌ی زیر براتون محتوای آموزشی میگذاریم💚‌ شنبه‌ها: توسعه و یکشنبه‌ها: دوشنبه‌ها: و سه شنبه‌ها: چهارشنبه‌ها: های حوزه توسعه و تعالی فردی، کارآفرینی و مهارت‌های مالی پنجشنبه‌ها: و های حوزه کارآفرینی ،توسعه فردی و اقتصادی جمعه‌ها: و کارآفرینان برتر ایران و جهان هشتگ‌های‌کاربردی‌سایرموضوعات : ☘️حوزه تعالی فردی: 🎧فایل‌های صوتی مفید: 💰درآمدزایی: ☁️خدمات کوجاب : 💌پیام‌های شما: آشنایی با ما👇🏼 ‌‌ @about_koojob
‌چقدر من امشب تو درددل با همسرم گریه کردم ... از اینکه آدم‌ها نمی‌خوان رشد کنن. از اینکه دروغگوها طرفدار دارن از اینکه هرچقدر سطحی‌تر باشی جذاب تری... این‌ها رو اینجا نوشتم که بگم زندگی همینه . آدم گاهی خسته میشه. این دروغ محضه که بعضی‌ از این کانال‌ها میگن همیییییشههههه با انگیزه باش. برووو جلو انگار فیلم سینماییه بابا ما آدمیم . آدمیزادیم خسته میشیم 💔 ‌ ‌
‌‌‌همیشه تو آموزش‌ها گفتم هرجا خسته شدید بزنید بغل... آدم باید تجدید قوا کنه تو زندگی مهم نیست گاهی خسته شی طبیعیه . اقتضای آدمیزاده مهم اینه تو خستگی متوقف نشی مرداب نشی...💔 ‌تو عکس بالا ما نوشتیم مسیر کارآفرینی اما شما بخون مسیر موفقیت. کلا زندگی همینه. بالا پایین داره... مهم اینه برایند بالا پایین شدن‌ها رو به قله باشه💚 ‌ ‌‌ ‌