eitaa logo
کمیته خادمین شهداء گرمی و انگوت ، موران
382 دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
2.9هزار ویدیو
729 فایل
┄┅═✧☫ کمیته خادمین شهداء شهرستان گرمی ، انگوت، موران ☫✧═┅┄ موسس : #علی_مرادی_کلان تاریخ تأسیس: ۱۳۹۴/۱۱/۳۰ . شناسایی و جذب ،اطلاع رسانی برنامه ها . 👤ارتباط‌با‌ ادمین : @Alimoradikalan 🕊️ 🕊خــ♥️ـادم الشـَـہـیـد🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق به شهید در دلش جوانه زد و سبب شد تا نام جهادی را انتخاب کند .شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند . گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش. دلش در گرفتار شده بود . اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود. مردانه پای قولش می ماند. با عهد کرد هرکس زودتر شهید شد سفارش دیگری را پیش کند . با شهادتش رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق پیوست . . از سفره پاسداری از حرم، می خواست .در روز شهید شد ، روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه هیئتی برگزار کرد آن روزبا آمدنش . تقویم را ورق می زنم.امسال هم چهارشنبه است. سید ابراهیم تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما بلاتکلیف. به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه 🗺مزار : بهشت رضوان 🔸قرارگاه خادم الشهداء شهرستان گرمی/ پاتوق جوانان انقلابی https://eitaa.com/joinchat/1573781551C5adc0a5907
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ✍وقتی لباس خاکی میپوشی میشی شبیه لباس خاکیهای آسمونی جبهه حالا همون ظاهر جذابو دلنشین خادمی که تورویاد رزمنده هامون توجنگ میندازه رفتارت عملت گفتارت نگاهت فکرت دلت قلبت بشه عینهو همون لباس خاکیها که تهش برات مینویسند : 🕊 شهادت 🕊 خوش اومدی لباس خاکی پوشی که شدی شهید 🥀 ➕ به راهیان نور بپیوندید👇 🆔 @Rahianenoor_News
بسم رب الشهداء والصدیقین.... 🌹 خانواده شهید قبل از انقلاب اسلامی به ایران آمده بودن درسال 68 در شب شام غریبان چشم به دنیا گشود شهید از همان کودکی به جهاد کردن علاقه داشت که در سن15سالگی به رفت تا در انجا به ارزویش برسد اما سنش کم بود در ارتش نمیزاشتن.... به هر گونه ای بود درسن 17ساله برای جهاد به اردوی ملی رفت شهید تا 23سالگی در اردوی ملی بود و ازدواج کرد صاحب فرزندی شد به نام جنگ در رو شنید و به همراه خانوادش به ایران امد که برای مدافع از حریم اهل بیت ع عازم شد شهید از پدر خود حلالیت نگرفته بود آزرده خاطر بود بعد 3ماه برگشت اول از همه رفت زیارت و...با خانوادش رفت. شهید انگار میدانست که اینبار شهید میشه ودر سکوت شب تا صبح کنار و پسرش می نشست نگاه میکرد به پدرش که در بود زنگ زد حلالیت گرفت و بار دوم رفت1395/2/29 به درجه شهادت نائل گردید. راوی: شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اَللهُمَّـ صَلِّ عَلي مُحَمَّدْ وَ آلِ مُحَمَّدْ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْـ بِحَقْ زِيْنَبْــ كُبْــــــريٰ 🔹قرارگاه خادم الشهداء شهرستان گرمی/پاتوق جوانان انقلابی @khademine_koolebar_germi
✋🏻 قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَی الْحُسْنَیینِ... 🚨 توجه توجه 🚨 🔻 « آموزش روایتگری حماسه مقاومت؛ با محوریت » 🔰 مزایای دوره: ۱. اعطای گواهینامه شرکت در دوره ۲. معرفی به مراکز اعزام های زیارتی و مراکز بین الملل ۳. برگزاری دوره عملی و بازدید میدانی برای منتخبین دوره در 🚨 دوره مخصوص برادرانِ طلبه معممِ ساکنِ قم (سطح دو به بالا) می‌باشد. 🔰 زمان ثبت‌نام و مصاحبه حضوری: تا ۳۱ فروردین‌ماه ۱۴۰۱ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⚠️ برای ثبت نام؛ ذکر را به همراه خود، به شماره ۰۹۹۳۹۴۰۰۱۰۹ پیامک فرمایید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🔴🔴هدیه اغتشاش و فتنه در 👆😭 🎥 دختر مظلوم سوری بدون پدر در سرمای زمستان عجب روضه خوانی می کند.
که بود؟ ‌‌ ▪️ ، متولد سال ۱۳۶۳ از نیروهای قدیمی بود که اولین بار پیش از تشکیل لشکر فاطمیون برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) به همراه نیروهای ایرانی به رفت، بعد از تشکیل لشکر فاطمیون به همت عضو این لشکر شد و از همرزمان شهید ، ابوحامد، حجت و دیگر فرماندهان شهید این لشکر بود.‌‌ ‌‌ ▪️او از فعالین عرصه جهادی و فرهنگی در حوزه مهاجرین بود که با تشکیل ستاد ویژه خادمین در حماسه اربعین حسینی خدمت می‌کرد و با تشکیل هیأت شهدای گمنام و دوره‌های آموزشی ویژه مهاجرین قدم‎های اثرگذاری را در جهت توانمندسازی دانشجویان و جوانان افغانستانی در ایران برداشت.‌‌ ‌‌ ▪️شهید حسینی در سال ۹۶ در اثر اصابت موشک به شدت مجروح شد که این سال‌ها را با درد و رنج ناشی از مجروحیت سپری کرد تا سرانجام در سن ۳۵ سالگی به شهادت رسید. از وی دو فرزند به یادگار مانده است.‌‌ 🥀http://Eitaa.com/koolebar_germi
🔴آخرین روز ... پنج‌شنبه(98/10/12) ساعت 7 صبح با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم، هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد. . ساعت 7:45 صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در حاضرند. . ساعت 8 صبح همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند... هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید؛ همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین! همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت. . گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه . آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد، اما اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... . ساعت 11:40 ظهر زمان اذان ظهر رسید با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد! . ساعت 3 عصر حدود ! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم. پایان جلسه... مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خوردویی بیرون منتظر حاجی بود حاج‌قاسم عازم شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند... . ساعت حدود 9 شب حاجی از به دمشق برگشته شخص همراه‌ش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم است و هماهنگی کنند سکوت شد... یکی گفت؛ حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین! حاج‌قاسم با لبخند گفت؛ می‌ترسین بشم! باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد _ که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست! _ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته! بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست... ساعت 12 شب هواپیما پرواز کرد ساعت 2 صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود. (راوی؛ ستاد لشکر فاطمیون) 🥀http://Eitaa.com/koolebar_germi
وَجاهِدوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ(حج۸۷) 🔶 فراخوان ثبت‌نام دانشجوی جهادی برای مناطق زلزله زده 🔹 بسیج دانشجویی استان قم در حوزه‌های تخصصی امدادگری، درمانی و عمرانی جهت کمک رسانی به مردم زلزله زده سوریه از افراد متخصص ثبت‌نام به عمل می‌آورد. 📅 زمان ثبت نام: ۲۵ بهمن ماه لغایت ۵ اسفند ۱۴۰۱ 🔻 جهت ثبت‌نام به لینک زیر مراجعه نمایید: 🔗 https://b2n.ir/u68809 🔺 @koolebar_germi
کمیته خادمین شهداء گرمی و انگوت ، موران
مدافع حرم عراقی کاظم عبدالامیر 🍃🌷🍃 در اردوگاه تکریت۵، شکنجه اسرای ایرانی بود. یکی از برادرانش اسیر ایرانی ها و برادر دیگرش هم در جنگ کشته شده بود، به همین خاطر کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت، وایرانیها را مقصر همه مشکلاتش می دانست. الاسلام والمسلمین آقای ابوترابی که از اسرا بودند را خیلی اذیت می کرد. می دانست ابوترابی و روحانی انقلابی است، به همین خاطر ضربات کابلی که می زد شدت بیشتری نسبت به دیگر داشت، اما مرحوم ابوترابی هیچگاه شکایت نکرد و به ایشان احترام می گذاشت. از هر فرصتی برای شکنجه روحی، روانی و جسمی بویژه ابوترابی استفاده می کرد. تنها امتیازش بودنش بود. خانواده اش به و احترام می گذاشتند. اما ابوترابی در اردوگاه حکم اسیر رو برایش داشت، نه یک روحانی یکروز با حالت دیگری وارد اردوگاه شد یک راست رفت سراغ ابوترابی و گفت:بیا اینجا کارت دارم... تعجب کردند و گفتند لابد شکنجه جدید و...😔 گفت خانواده ما هستند و مادرم بارها سفارش رو بهم کرده بود. بارها بهم گفته بود مبادا ایرانی ها را اذیت کنی،😔 اما دیشب مادرم خواب# حضرت زینب(س)🌷 را دیده و نسبت به کارهایم در اردوگاه به مادرم شکایت کرده.صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و پرسید: تو در اردوگاه ایرانی ها رو اذیت می کنی؟ ، حلالت نمی کنم...😭😭 حالا من اومدم که حلالیت بطلبم😭😭 کم کم محبت اقا ابوترابی در دل ایشان جا باز کرد و شد# مرید ایشان، بطوریکه وقتی قرار شد ابوترابی را به اردوگاه دیگری بفرستند گریان و بسیار دلگیر بود. 🍃🌷🍃 وقتی اسرای ایرانی آزاد شدند ، برا خداحافظی با آنها بخصوص ابوترابی تا مرز ایران آمد. 🍃🌷🍃 بعد از مدتی نتوانست دوری اقا ابوترابی رو تحمل کند و برای دیدن شان راهی تهران شد. وقتی فهمید آقا توی سانحه تصادف مرحوم شدند به شدت متاثر شد. 🍃🌷🍃 رفت مشهد سر مزارش و مدتها آنجا بود. از خدا می خواست تا از گناهانش نسبت به ایرانی بگذرد. حتی ایشان رفت سراغ برخی از ایرانی که شکنجه شان کرده بود و طلبید. حتی تا روستاهای خراسان رفت. تا اینکه پایان یافت و ما به ایران بازگشتیم.  پس از ارتحال آقا ابوترابی گویا او به ایران و به مشهد می آید و در دیداری که با تعدادی از آزادگان داشت شماره مرا از آنان می گیرد. آن زمان بنده در قم بودم که تلفنم زنگ زد و گفت من کاظم هستم. قراری گذاشتیم و او به قم آمد و  با هم دیدار کردیم و دیدم همان مامور بعثی است و بسیار بود که با خانواده آقا دیداری داشته باشد. 🍃🌷🍃 و از خاطراتش برای آنان بگوید و تاثیر رفتار آقا برایشان درحدی بود که بعدها مطلع شدیم او به برای از حرم زینب(س)🌷 به اعزام و بعد هم به می رسد.😭 🍃🌷🍃 به جاست یاد کنیم از آزاده در که بر اثر و در  ها به رسیدند که یکی از همین اتفاقات در 8# آذر سال 61# در درگیری که در اردوگاه پیش آمد. 🍃🌷🍃 سربازان بعثی ها با چماق، و آب فلزی و هرآنچه در دست داشتند به  ها هجوم آوردند و در همان روز  قریب به بیش از400- 500# تن از را و تن از ها را به رساندند.😭 سرانجام کاظم عبدالامیر هم در از حرم زینب سلام الله علیها🌷در به آرزویش که همانا در راه 🤍 بود رسید. 🍃🌷🍃 در کشور عراق خاکسپاری شد. 🍃🌷🍃 شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای و علی الخصوص شهید سرفراز 💠 شهید کاظم عبدالامیر💠 🌷 صلوات 🌷‌ ✨ التماس دعای فرج وشهادت✨ یاعلی مدد 🔺 @koolebar_germi
🏴سالروز شهادت پاسدار ولایت شهید محسن حججی به دست تکفیری های داعشی 🌴شهید حججی ۱۸ مرداد سال ۱۳۹۶ در عملیاتی به اسارت داعش درآمد و ۲ روز بعد به شهادت رسید. 🌷روز 16 مرداد بود که شبکه‌های اجتماعی وابسته به داعش، مدعی به اسارت‌ گرفتن‌ یک‌ رزمنده‌ ایرانی‌ در منطقه جمونه شدند. آنها اعلام‌ کردند که این رزمنده ایرانی در نزدیکی پایگاه التنف در مرز عراق و سوریه به اسارت گرفته شده‌است. 🥀 دو روز بعد یعنی 18 مرداد خبر شهادت این پاسدار مدافع حرم که محسن حججی نام داشت در رسانه‌های داخلی و خارجی پیچید. 🌺 @koolebar_germi