.
عهد مشترک
امشب هر سه تایشان را زدم زیر بغل و با خودم بردم به یک مهمانی کتابی
هر جفت چشم غریبه و آشنایی می دیدم، می پریدم جلویش، کتاب را می چرخاندم به طرفش و با آب و تاب از قصه اش برایش حرف می زدم.
گاهی آن قدر پیاز داغش را زیاد می کردم که چشم هایم تر می شد
گاهی هم رفتن سراغ خاطرات طنز کتاب، زیر شعله خنده مان را زیاد می کرد.
میان اشک و لبخندها یک چیز را ته دلم مطمئن بودم. باید سفره این کتاب را همه جا پهن کنم.
این عهد مشترک همه ما چند نفری بود که یک روز دور هم نشستیم و عقل ها را ریختیم وسط و راه افتادیم وسط میدان تا حرفمان را به گوش همه برسانیم.
#مادران_میدان_جمهوری
#به_وقت_مهمانی_کتابرسان
@koookhak
*از: روایت پیشرفت
به: کودکان و نوجوانان*
مروری بر مجموعه «آزده در سرزمین رویان»
💠بخشی از متن:
🔸چند وقت پیش کتابی با موضوع پیشرفت در حوزه رویان برای کودکان و نوجوانان توجهم را جلب کرد. این مجموعه حاصل مصاحبههای دفتر تاریخ شفاهی اصفهان با دکتر نصر اصفهانی، مسئول پژوهشکده رویان است. اتفاق مبارکی که خارج از فضای پایتخت، حالا پای این افتخارات را به دنیای کودک و نوجوان باز کرده و تلاش میکند به زبان خودشان جای خالی این روایتها را پر کند.
🔸«آزاده در سرزمین رویان» عنوان این مجموعه است. قصهها در بستر روستا روایت میشود. توی هر جلد گرهای در زندگی شخصیتها ایجاد میشود که حل و فصلش به پیشرفتهای رویان پیوند میخورد. نویسنده توی هر یک از این داستانها تلاش کرده با طراحی شخصیت، زمینه ارتباطگیری را برای مخاطب بیشتر فراهم کند. هرچند این شخصیتپردازی کامل از آب درنیامده و تفاوتها عمدتاً در واکنش شخصیتها خلاصه میشود.
#کتابخانه_پیشرفت
#دانشمند16
#روایت_پیشرفت
#مریم_برزویی
🌐 خرید اینترنتی مجله: ketabir.com
📱 تماس جهت اشتراک: 09123969195
@daneshmand_mag | مجله دانشمند
.
چند وقتیست که موجی از قرآن دانی میان بلاگرهای غربی باب شده.
انگار طوفان الاقصی حباب گنده ای که سال ها تویش زندگی کرده اند، شکسته و آن ها را در آغوش جهان تازه ای انداخته.
جهانی که سبک زندگی را جلویشان آورده که دنبال دفترچه راهنمایش می گردند.
جوری که معنای دیگر از مرگ و زندگی را دارند تماشا می کنند.
سبکی که
گرسنگی جوابش نان نمی شود.
تشنگی جوابش آب نمی شود.
خستگی جوابش خواب نمی شود.
مرگ جوابش نابودی نمی شود.
زندگی جوابش به هر قیمتی نمی شود.
.....
پ-ن: لا به لای فکر کردن درباره این موضوع، یک لحظه برگشتم به زندگی خودم. ترس سر تا پایم را از جا برداشت. با خودم گفتم راستی سبک زندگی که به خیال خودم اسمش را اسلامی گذاشته ام، چند نفر را می کشاند دنبال دفترچه راهنمای این سبک زندگی.
#غزه
#سبک_زندگی_مقاومت
#برای_یک_زندگی_غیر_معمولی
@koookhak
هدایت شده از حسینیه هنر سبزوار
📌 دخترانِ مادری؛ روایت ۹۵اُم
✒️ هادی سیاوشکیا
▪️شب است. راه میافتی، به زحمت. درد آرامت نمیگذارد. همراه حَسنِین میروی به درِ خانههاشان. «منم، دختر پیامبر. شما، مگر در غدیر نبودید؟ چرا نشستهاید؟»...
در تاریخ خواندهام که بعضی شرم میکنند، در میگشایند و وعدهٔ یاری میدهند؛ امّا بیشترشان بیشرم اند...
▫️روز و شب ندارند. راه میافتند، به شوق. دردمندانه. گاهی به همراه فرزندانشان، در کوچهها، خیابانها، پارکها، تا درِ خانهها. «رأی میدهید؟»...
در کتابِ «مادران میدان جمهوری»، ۹۴ روایت از پاسخهای اهالی این دیار را، که نامش مدینه نیست، میخوانم.
▪️روایت ۹۵اُم کتاب را امّا من از روضهخوانِ شما خواهم شنید. شما که ۹۵ روز بعد از رفتنِ پیامبر، بزرگترین میداندار علی بودید که مردم را پای کار بیاورید. شما که اولین مادرِ شهیدهٔ میدانِ جمهورید...
▫️حالا، شب شهادت شماست و من در هیئت نشستهام و روضهخوان شروع کرده است:
ای شهید اوّل راه ولایت
ای شروع کربلا از کربلایت
و با خودم فکر میکنم که راویانِ این کتاب، دخترانِ دستپروردهٔ شمایند که حالا دیگر مادر شدهاند؛ «مادران میدان جمهوری»؛ ولی این جمهور دیگر مثل زمانهٔ سال یازدهم هجری قمری نیستند.
🚩 به کانال #حسینیه_هنر_سبزوار بپیوندید:
➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
📚 #بخوانید | مادران میدان جمهوری
💥اگه یه آدم خوب رو انتخاب کنیم چی؟
🔸دستم را گذاشتم روی دستش و گفتم:« اگه یه آدم خوب انتخاب کنیم چی؟»
صورتش را برگرداند و گفت:« من که دیگه اعتمادی به هیچ کس ندارم.»
پرسیدم:« حاج خانم اگر دخترتون یه ازدواج ناموفق داشته باشه دیگه نمیذارین ازدواج کنه؟»
چادرش را انداخت روی پایش و گفت:« اتفاقا دخترم جدا شده و دوباره ازدواج کرده.»
گفتم:« با این که ازدواج اولش ناموفق بود، ولی گذاشتین دوباره ازدواج کنه.»
گفت:« خب این دفعه بیش تر تحقیق کردیم و خوب دراومد از کار»
فوری گفتم:« نمیشه این دفعه هم خوب تحقیق کنیم و یه آدم خوب بیاریم سرکار؟ حیف نیست این انقلاب بیفته دست دشمنا؟»
✅ جهت تهیه کتاب «مادران میدان جمهوری» با شماره ۰۹۹۱۸۶۲۹۶۱۱ تماس حاصل فرمایید
🚩 به کانال #حسینیه_هنر_سبزوار بپیوندید:
➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
*📝 #داستان_یک_تجربه
💌 گزارشی واقعی از روایتگری زنان شاخص سرزمین و حال و هوای دانشآموزان در دبیرستان دخترانه- مشهد*
✍ مریم برزویی؛ ازمحققین پروژه «زنان سرزمین من»
☄ چهار سه دو یک پرتاب!
_ ما میخوایم بریم بیرون
_ خانم ما فوق برنامه نمیخوایم
_ زنگ پیش امتحان هندسه و فیزیک داشتیم، دیگه مُخِمون به حرفهای شما نمیکشه!
•°• معلم پرورشی با تکان دادن دستهایش میپرد وسط همهمه بچه ها!
⭕️👇 #متن_کامل: پست بعدی
#روایتگری_زنان_سرزمین_من
#خانه_همبازی
#دبیرستان_دخترانه
#الگو
#هویت
🦋 همراه ما باشید
🌐 @hambazi_tv
* 📝 #داستان_یک_تجربه
💌گزارشی واقعی از روایتگری زنان شاخص سرزمین و حال و هوای دانشآموزان در دبیرستان دخترانه - مشهد *
☄چهار سه دو یک پرتاب!
_ما میخوایم بریم بیرون
_خانم ما فوق برنامه نمیخوایم
_زنگ پیش امتحان هندسه و فیزیک داشتیم، دیگه مُخِمون به حرفهای شما نمیکشه!
•°•معلم پرورشی با تکان دادن دستهایش میپرد وسط همهمه بچه ها!
_دخترای من ساکت باشید ببینید این خانمها چی میگن. اگه خوشتون نیومد، اون وقت هرچی شما بگید.
خانم مربی چادرش را تا میزند و میگذارد روی پشتی صندلی. می رود روی سن کلاس و رو به بچه ها میایستد.
_گوش کنید! گوش کنید!
بیاین یه معامله کنیم. اگه ۴۵دقیقه گوش و چشمتون رو بدین به من، ۴۵ دقیقه بعدی مال خودتون.
بعد نگاهی به ساعت میاندازد و میگوید:
«چهل و پنج دقیقه از همین الان شروع شد. دیرتر آروم بگیرید، به ضرر خودتونه.»
بچهها شروع میکنند به ساکت کردن بغلدستیهایشان.
خانم مربی، فیلمی را روی صفحه پروژکتور پخش میکند:
ایران چندمین کشور فضایی دنیاست؟
فیلم را متوقف میکند و از بچه ها کمک میگیرد.
_بیستمین؟
_دهمین؟
_ماهواره پیام محصول کدوم دانشگاه ایران است؟
_شریف؟
_امیرکبیر؟
بچه ها آمدهاند وسط گود و بلند بلند گزینهها را اعلام می کنند.
در ادامه کلیپ، مجری برنامه از افتخارش به زنهای ایرانی میگوید و با صدای بلندی یک زن روی صحنه ظاهر میشود.
چهار
سه
دو
یک
فرمان پرتاب
صدا و تصویر پرت شدن یک ماهواره به فضا میپیچد توی کلاس!
بچه ها سرجایشان میخکوب شدهاند.
زنی با لباس سفید شبیه دکترها و روسری رنگی از میان صداها بیرون میآید.
_من #وفا_صدقی هستم؛ دانش آموخته رشته مهندسی مخابرات از دانشگاه صنعتی امیرکبیر و مدیر پروژه ماهواره پیام.
خانم مربی همزمان با پخش کلیپ، واژه هایی را روی تخته مینویسد:
امید،خودباوری، کارگروهی و...
پچ پچهای دو نفره از ته کلاس بالا میگیرد.
_این که آخرش گفت ماهواره سقوط کرده، چه فایده؟!
دانشآموز میز اول سرش را میچرخاند به طرفش. «اما گفت سه دقیقه طلایی توی مدار موند. موفقیت یه چز بی عیب که نیست. مهم اینه اون مسیر رو ول نکنی.»
بغل دستیاش سرش را با خودکار توی دستش میخاراند و می گوید: «آخرش گُلی به سر خودشون زدن یا نه؟!»
دوستش فوری میپرد توی حرفش!
_آره مگه ندیدی گفت یه تیم ساختن و دوباره یه ماهواره دیگه درست کردن و عیبهای کار دراومده.
بعد از بانوی موشکی، مربی می رود سراغ #مریم_نقاشان.
هنوز یک خط حرفش روی زمین ننشسته که سوالات رگباری سرازیر می شود.
_مگه تو آلمان ما رو راه میدن؟!
_چهجوری با حجابش گذاشتن بیاد تو دادگاههای اونا؟
_من که باورم نمیشه این چیزا رو!
قصه مریم نقاشان بچهها را فکری کرده. هر بندش را که خانم مربی روایت میکند، بچه ها با چشمهای گرد شده به هم نگاه میکنند.
_همون اول باید دینش رو بذاره کنار!
_چهارتازبان بلده! بابا ما تو همین فارسیشم موندیم.
_چه سوادی داشته رفته اونا تو دادگاههاشون راهش دادن؛ من که باور نمیکنم...
حالا نوبت دو بانوی دیگر است.
همین که مربی از یک زن روستایی که چطور میتواند آدم به درد بخوری برای جامعهاش شود، حرف میزند، بچه ها میزنند زیر خنده و میگویند:
«هیچی خانم! لابد باید گاوش رو بدوشه یا تهش عضو شورایی چیزی بشه!»
مربی وسطشان میایستد و دستهایش را پشت کمر قلاب میکند.
_شاید هم بتونه یک تعاونی گنده دست و پا کنه.
اصلا تا حالا اسم تعاونی به گوشتون خورده؟
یکی از دخترها از جایش بلند میشود و میگوید:
«آدم بیپول توی روستا چجوری تعاونی بزنه؟»
مربی انگشت اشارهاش را میگیرد به طرفشان.
_تو صد تومن میذاری، من پنجاه تومن، تو ده تومن، تو.... تو... .
سرمایههای ما میاد روی هم و راه میفته.
خانم #زهرا_صادقی قصه ما هم از یه روستا شروع کرد و همین جوری شد کارآفرین نمونه کشور! تازه یک بومگردی هم راه انداخته و کلی آدم رو با روستاشون آشنا کرده.
_با چی خانم؟ مثلا چی درست میکردن توی اون روستای خشک و گرمی که میگین؟
_کره، کشک، ماست، قالی، صنایع دستی منطقه خودشون و...
قصه خانم صادقی با عکس #خیرالنساء روی پرده نمایش پیوند میخورد به جنگ.
مربی میگوید: «تازه ما زنهایی داشتیم توی همین روستاها که کامیون کامیون نون میفرستادند به جنگ؛
زنی که نه سواد داشته، نه اسم و رسم و امکاناتی، ولی شده رهبر مردم روستاش و اونها رو برای یه هدف مشترک به خط کرده.
_خانم دلت خوشهها، زمان جنگ قحطی بوده. گندم از آسمون میریخته براشون نون بپزن؟!
ما رو چی فرض کردین؟!
یکدفعه پشتسریاش میزند به پشتش ومیگوید: «دیوونه اون جنگ جهانی بود. جنگ عراق رو میگه!»
دخترها چنددقیقهای نشستهاند توی موقعیتهای مختلفی که آدمهایش به آب و آتش زدهاند تا به قول خانم مربی «بهترین خودشان باشند»
#روایتگری_زنان_سرزمین_من
#خانه_همبازی
#الگو
✍ مریم برزویی؛ ازمحققین پروژه «زنان سرزمین من»
🌐 @hambazi_tv
.
یکی از قشنگ ترین هدایایی که در مراسم رونمایی امشب گرفتم.
تابلو گلدوزی که تک تک نخهاش به دست مادران میدان جمهوری گره خورده به این قاب.
#مادران_میدان_جمهوری
@koookhak
#آرمان_عدالت
این جلسه:
✅ ایده ها و تجارب بازگشت مردم به کنشگری انتخابات
با ارائه:
✅ دکتر مصطفی باقرزاده
✅ حجت الاسلام سعید آخوندی
و رونمایی از کتاب:
📚 مادران میدان جمهوری با حضور نویسنده کتاب:
🔅خانم مریم برزویی
📺پخش زنده از ایتا
🕞زمان: دوشنبه ۴ دی ماه ۱۴۰۲ ، ساعت ۱۸
🌐مکان: پنجراه سناباد، قائم ٢٨، پلاک ۵۴، منزل استاد حاج حیدر رحیم پور ازغدی
#جلسه_بیست_وششم
#جبهه_عدالتخواه_مردمی_مشهد_مقدس
⬅️آدرس در بله، ایتا و اینستاگرام
@jebhe_mashhad
20.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 گزارش خبری از رونمایی کتاب «مادران میدان جمهوری» در سبزوار
🔹 کتاب «مادران میدان جمهوری» روایتی از دعوت زنان و مادران سبزواری به مشارکت حداکثری در انتخابات است. همچنین تصویری از الگوی سوم زن در انقلاب اسلامی را نشان داده است.
خبرنگار: خانم سمانه علیاکبری
🚩 به کانال #حسینیه_هنر_سبزوار بپیوندید:
➕ @hoseinieh_honar_sabzevar
27.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📻 #شنیدنی |وقتی مادران میدان جمهوری با همدستیِ قطرهها به دریا میرسند!
🔺️«مادران میدان جمهوری»، روایت تلاش جمعی از زنان و مادران سبزواری برای دعوت به انتخابات و نمایشی از الگوی سوم زن در انقلاب اسلامی است. با تحقیق و نویسندگی خانم مریم برزویی که توسط انتشارات راهیار به چاپ رسیده است.
🎵گوینده: مطهره خرم
⏱ مدت زمان: `۰۱:۲۲
🔻سفارش با تخفیف 15درصد و ارسال رایگان (بالای 150هزار تومان):
raheyarpub.ir
🚩 به کانال #حسینیه_هنر_سبزوار بپیوندید:
➕ @hoseinieh_honar_sabzevar