eitaa logo
حوزه علمیه کوثر
364 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
351 فایل
☎️تلفن : ۳۶۲۵۰۶۶۰_۰۲۱ معاونت آموزش : @m_zafar معاونت فرهنگی : @zahra0451 معاونت پژوهش : @kosar_nori ادمین : @Mah_Matin
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 
💫💫💫💫 سخنی با بانوان اصلش هر چه فکر می کنم می بینم اربعین برای ما زنهاست. برای ما تا برویم و بر مویه های عقیله ی بنی هاشم ،زینب کبری (س) مرهم گذاشته ، عهد ببندیم : جبهه ی برادرش را مرد اگر لازم است ما خودمان کوله ی مردهامان را بسته و بند پوتین هاشان را محکم می کنیم. مردان و پسرانمان به فدای برادرت بانو. اما ... اما خانمی که آمده ای برای تسلای دل خواهر ارباب ، با خودت نگو: روز اربعین همه در بین الحرمین هستند و مباد که من جا بمانم . تکلیفت را روشن کن. اگر در خیمه زینب کبرایی تو را با جمعیت نامحرمان چه کار؟! حرم ارباب و حرم مریدش فرق نمی کند .زینب (س) و زنان همگی باید در خیام بمانند . #معصومه_رمضانی @naveshtehayecallemaa
وقتی مردم ابوموسی اشعری ها را انتخاب کردند و وقتی علی زمانه احترام به رای مردم گذاشت، اشعری ها چه می کنند ؟ بعد این انتخابات است که نوک پیکان خوارج به سمت علی خواهد چرخید. اگر ابوموسی را انتخاب کرده ایم لااقل تفکرات خوارج را نداشته باشیم،مرد باشیم و پای انتخاب های صد من یه غازمان بمانیم. ✍ @maesumehramezani
+رئیس جمهور رو کی انتخاب کرد؟ _مردم. +رئیس مجلس رو؟ _مردم +رئیس قوه قضائیه رو؟ _رهبری. خب من دیگه حرفی ندارم.میتونی بلاکم کنی. @maesumehramezani
دستمان به لباس مشکی نمی رود. قرار نبود پیش از فاطمیه مشکی به تن کنیم. دستمان به پرچم ماتم نمی رود. قرار نبود پیش از فاطمیه علمش کنیم. اینان که می گویند مرثیه نگیرید انگار نمی دانند چه ابر مردی را از دست داده ایم! اصلا بگذار دشمنان هلهله کنند . بگذار ریشخندمان کنند. بگذار صدای کف و سوتشان گوش فلک را پر کند. بگذار.... شاید کمی از داغ زینب(س) را چشیدیم . داغ داغ است .نمی شود گفت نسوز و ذوب نشو. اما .... اما فتح الفتوح زینب (ع) اگر بعد از هزاران داغ در کاخ یزید بود ، فتح الفتوح ما هم به زودی کاخ سفید است . حال بگذار مسخره کنند آنانکه طوفان را نمی شناسند. @maesumehramezani
💠 کمی روضه بخوانیم ؟شاید دلمان آرام گرفت. روضه از جهل شروع می شود. "جهل بود و ذلت و حقارت در برابر دشمنان. گریه کنید.آری به خدا سوگند که باید گریه کنید، پس بسیار بگریید و کمتر بخندید. چرا که دامان خود را به ننگ و عار جنایتی آلوده اید که ننگ و پلیدی آن را از دامان خود تا ابد نتوانید شست. و چگونه می‌توانید ننگ حاصل از کشتن فرزند خمینی را از دامان خود بزدایید؟ کسی که پناه شما، فریادرس در بلایای شما، علم برافراشته شما و یاور شما در هنگامه جنگ و هجوم داعش بود. چه بار سنگین و بدی بر دوش خود نهادید، پس رحمت الهی از شما دور و دورتر باد. وای بر شما‌! وای بر شما . آیا می‌دانید چه جگری از مولایتان خون کرده اید ؟" روضه همیشه هم روضه ی مشک و علم و قتلگاه نیست.گریه بر جهل گاهی جانسوزتر است و جانکاه تر.جهلی که دشمن را جری می کند بر وقاحت و دشمنی اش. آری جهل خود را بگریند آنانکه خط نفاق را نشناخته و با طرفداری از او شریک شدند در خون سردار عزیزمان. 💠تلفیقی از خطبه ی کوبنده ی حضرت زینب (سلام الله علیها) در کوفه و حرف های دل. @maesumehramezani
تبریک به دوست عزیزم سرکار خانم برای چاپ اولین کتابشون 🌺 ❤️
مادرانه صدای خنده‌هاتان زیباترین غزل دنیا است و وقتی برای قایم باشک ده، بیست، پنجاه، نود، شصت، می‌خوانید معادلات جهانم رنگی‌ترند. با شما حال زندگی‌مان خوب است و اتاقمان گرم است و طعم همه‌ی ماکارانی‌ها لذیذتر. در میان انبوه کارهای روزمره هیچ کدامشان مانند بافتن موهایتان زندگی بخش نیست. فلسفه،کلام،تاریخ و چه و چه،هیچ کدامشان به شیرینی کتاب "کدوی قِلقِله زن" نیستند وقتی برایتان می‌خوانم و شما به گرگ بیچاره‌ی داستانش می‌خندید. من دیوار اتاقتان را با تمام خط‌خطی‌هایش دوست دارم و لباس‌های پخش و پلای وسط اتاقتان را . کاش خنده‌ هاتان تا ابد ادامه داشت،خنده‌ی شما و خنده ‌ی تمام کودکان‌ دنیا. . . @daftarybaghabeshisheh
🌹🌿 با سلام و تبریک اعیاد شعبانیه محضر تمامی اعضای محترم کانال و با عنایت به لطف و درخواست دوستان نسبت به نشر مجدد خاطرات جانباز آزاده از امشب هر شب راس ساعت ۲۱ بار دیگر کتاب را مرور خواهیم کرد. 💠با خاطرات سرافراز دوران هشت سال دفاع مقدس همراه باشید. به قلم طلبه مدرسه سرکار خانم 🕊🕊🕊🕊🕊 لینک کانال👇👇 @daftarybaghabeshisheh
هدایت شده از 
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 پستوی توبه پدرم ما را درّ و گوهرهای زندگی خود می‌دانست و همیشه می‌گفت: دُرّ را نمی‌شود گذاشت جلوی چشم مردم! یک جادرّ خوب باید داشته باشید. پدرم این‌قدر ما را در‌دانه‌ خواند که زود برای خودمان جادُرّی خریدیم و زود چادری شدیم. همان‌طور که زود روزه ‌گرفتیم، خیلی زودتر از سن تکلیف‌مان. نه! نه به خاطر ثوابش و نه به خاطر فهم روزه و ماه رمضان! قضیه این‌ها نبود. ما بیشتر ذوق فهم کله‌گنجشگی را داشتیم و بین خوردن، نخوردن‌هامان پی گنجشک خیالات کودکانه‌مان بودیم. می‌خواستیم دستمان بیاید جیک‌جیک این زبان‌بسته کجای گرسنگی و تشنگی ماست! گرسنگی اما فقط ما را می‌کشاند به قارقار کلاغ دل و روده‌ و افطار دم ظهر. همین! باید زمان می‌گذشت و باید بزرگتر می‌شدیم تا برسیم به اینجا، به اینجا که درک کنیم رمضان هم یعنی حجاب. که درک کنیم ما پیشتر و بیشتر از این‌که دردانه‌ها‌ی پدر باشیم،‌ نور‌چشمی‌های خداییم و او هم دوست ندارد چشم شراره‌های آتش به وجودمان بیافتد و برای همین روی کل خطاهای سال و ماه‌مان پرده‌ی توبه‌ی رمضان را کشیده؛ و من از همان کودکی«رمضان» را دوست داشتم، از همان روزهایی که فکر می‌کردم اگر در پستوی آشپزخانه‌ی مادر‌بزرگ پنهان شوم و روزه‌ام را بخورم، ته تمام زرنگی‌های دنیا را در‌آورده‌ام! از همان روزهایی که سحر به سحرش ترجیح می‌دادم چشمان نوچ شده‌ام را آب نزنم و با همان دست و روی آب ندیده بنشینم پای سفره‌. سختم بود گرمای رختخواب را بدهم به دست سرمای حیاط و بروم لب حوض کاشی و دست ببرم زیر آب سرد. سختم بود چشم باز کنم و راه حیاط را بین آن همه در پیدا کنم. هنوز درهای قفل خورده و تنها‌ در باز پنج‌دری خانه‌ی مادربزرگ را تشخیص نمی‌دادم. «رمضان» را دوست داشته و دارم فقط به این خاطر که دست دختربچه‌ی تازه به تکلیف رسیده‌ی دیروز را گرفته و آورده تا امروز و سر‌کشیدن جام وصال در گوشه‌ی پستوی «توبه». فقط به خاطر سحرهایی که باید چشم را آب می‌زدم و راه را پیدا می‌کردم. •✾••┈┈• @daftarybaghabeshisheh •┈┈••✾•🕊🕊🕊🕊
تبریک فراوان به دوست خوبم سرکار خانم برای چاپ کتاب دومشان @kosar_varamin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تشییع پیکر شهیده ،خودش روضه مجسم بود.😭(جسارت به تابوتی که روی دوش عباس ع بود و با تمام جنگاوری می بایست سکوت می کرد.) و این بار تابوت زنی میان اجانب.خوشا غیرت و مقاومت برادرانش که حتی زیر بار کتک و ضرب و شتم اجازه ندادند تابوت بر زمین بیفتد