🔴 صحبتهای #آقا دربارهی همسرشون رو خوندید؟!
👇👇
باید به صبر و شکیبایی فراوان او (همسرم)، در تحمل سختی و مشقت زندگی در دوران پیش از انقلاب و اصرار او بر سادهزیستی، در دوران پس از انقلاب اشاره کنم.
بحمدالله خانه ما همواره تاکنون از زوائد زندگی و #زرق_و_برقهای دنیوی، که حتی در خانههای معمولی مردم یافت میشود به دور مانده است و #همسرم در این امر بالاترین سهم و مهمترین نقش را داشته است.
درست است که من زندگیام را به همین شکل آغاز کردم و همسرم را نیز در این مسیر هدایت کردم و این روحیه را در او زنده کردم، اما صادقانه میگویم که او در این زمینه بسیار از من پیشی گرفته است.
من درباره #زهد و پارسایی این #بانوی_صالحه تصویرهای بسیاری در ذهن خود دارم که بیان برخی از آنها خوب نیست.
از جمله مواردی که میتوانم بگویم این است که:
هرگز از من درخواست #خرید_لباس نکرده است، بلکه نیاز خیلی ضروری خانواده به لباس را به من یاد آور میشد و خود میرفت و میخرید.
هیچ وقت برای خود #زیورآلات نخرید. مقداری زیورالات داشت که از خانه پدری آورده بود و یا هدیه برخی بستگان بود. همه آنها را فروخته و پول آنها را در راه خدا صرف کرد.
او اینک حتی یک قطعه زر و زیور و حتی یک #انگشتر_معمولی هم ندارد.
📘 کتاب "خون دلی که لعل شد"، فصل دهم، ص ۱۵۹
در ماشين رو بستم، حواسم نبود چادرم لای در مونده!... ماشين حرکت کرد!...
همراه #چادرم کشيده شدم رو زمين!... #چادر از سرم کشيده شد!...
چندتا مرد هراسون دويدن و زدن به بدنه ي ماشين!....
حاجي واستا!...نگه دار!...
#چادرش خاکي شد!..
چادرش پاره شد!...
با زانو خورم زمين!... زانوهام کبود شد!...
#همسرم پياده شد، دويد طرفم!...
چندتا #زن اومدن کمک، يه پيرمرد مغازه دار دويد و رفت آب آوورد!... همسرم اومد و چادرم رو تکوند و انداخت روي سرم!...
دستش رو گرفتم و بلندشدم!..
در ماشين رو برام باز کرد و نشستم توي ماشين!..
يه دستش به در بود و يه دستش به کمرش!..
با اين ابهت مردونگيش داشت گريه ميکرد!...
پيرمرد مغازه دار اومد و بهش گفت: پدرجان بخير گذشت!...
#گريه نداره که!... انگار بند دلش پاره شده، وقتي منو وسط خيابون بدون چادر، خاکي و زخمي روي زمين ديده!... يه گوشه ي کوچه نشست و سرشو تکيه داد به ديوار هي ناله ميکرد و ميگفت اي واي_مادراي واي زهرا س هي پيشونيش رو به ديوار کوچه ميزد و ميگفت اي واي زينب...اي واي حسن..اي واي از #پهلوي_شکسته!...
اللهم عجل لولیک الفرج
#فاطمیه #فاطمه #شهادت #گوشه_نشین