eitaa logo
حوزه علمیه کوثر
393 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2.2هزار ویدیو
366 فایل
☎️تلفن : ۳۶۲۵۰۶۶۰_۰۲۱ معاونت آموزش : @m_zafar معاونت فرهنگی : @zahra0451 معاونت پژوهش : @kosar_nori
مشاهده در ایتا
دانلود
در ماشين رو بستم، حواسم نبود چادرم لای در مونده!... ماشين حرکت کرد!... همراه کشيده شدم رو زمين!... از سرم کشيده شد!... چندتا مرد هراسون دويدن و زدن به بدنه ي ماشين!.... حاجي واستا!...نگه دار!... خاکي شد!.. چادرش پاره شد!... با زانو خورم زمين!... زانوهام کبود شد!... پياده شد، دويد طرفم!... چندتا اومدن کمک، يه پيرمرد مغازه دار دويد و رفت آب آوورد!... همسرم اومد و چادرم رو تکوند و انداخت روي سرم!... دستش رو گرفتم و بلندشدم!.. در ماشين رو برام باز کرد و نشستم توي ماشين!.. يه دستش به در بود و يه دستش به کمرش!.. با اين ابهت مردونگيش داشت گريه ميکرد!... پيرمرد مغازه دار اومد و بهش گفت: پدرجان بخير گذشت!... نداره که!... انگار بند دلش پاره شده، وقتي منو وسط خيابون بدون چادر، خاکي و زخمي روي زمين ديده!... يه گوشه ي کوچه نشست و سرشو تکيه داد به ديوار هي ناله ميکرد و ميگفت اي واي_مادراي واي زهرا س هي پيشونيش رو به ديوار کوچه ميزد و ميگفت اي واي زينب...اي واي حسن..اي واي از !... اللهم عجل لولیک الفرج