eitaa logo
کوثَریسم🍄
49 دنبال‌کننده
76 عکس
11 ویدیو
1 فایل
این منم: @kosardashti3
مشاهده در ایتا
دانلود
رها کردن یا ادامه دادن؟ مسئله این‌است...
شب ۱۳ دی ۹۸ خواب بودم دیشبم خواب بودم فکرکنم شامل اون مَثَل میشم که میگه: دنیا رو آب ببره منو خواب میبره🤦🏻‍♀️
🔴راه قدس از کربلا می‌گذرد... حرکت هماهنگ و هوشمندانه پهپادهای ایرانی بر فراز بین الحرمین این مسیر، پیام واضحی دارد... سلام بر حسین(ع) ✅با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید👇 http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴امشب غزه شهید نمی‌دهد 🔹صحبت‌های یکی از ساکنین غزه که می‌گوید امشب بعد از ۱۹۰ شب، هیچ جنگنده‌ای در آسمان غزه نیست. پ.ن: زنده باد ایران😭 ✅با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید👇 http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
این دوتا پیام با قلب من بازی کرد نفس منو بندآورد اشک منو جاری کرد خدایا آخه قربون شکلت توی وجود من چی دیدی که تو ایران به دنیا اومدم و لایق این شادی شدم؟ الحمدلله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لولا ان هداناالله...
هدایت شده از من نویسنده
گنبد آهنین هم فروریخت. دیروز می گفتید ایران جرأت حمله ندارد. حمله کرد. گفتید همه را قبل از اصابت با ضدهوایی زده اند. موشک ها اصابت کرد. گفتید بیابان را زده اند مثل عین الاسد. پایگاه نظامی را زدند. ناراحتید؟ مگر ایرانی نیستید؟ مگر وطن ناموستان نیست؟ امروز گنجشک ها و سارها هم سرمستانه می خوانند.
هدایت شده از روزهای مادرانه
خطاب به اونایی که قراره چند وقت دیگه بگن "تخسیر خودتون بود! اون روز که شیرینی پخش می‌کردین، باید فکر اینجاش هم می‌کردین!" (حالا "اینجاش" ممکنه هرجاش باشه!!! دلار بره بالا، طلا بیاد پایین، دریا طوفانی شه، هوا گرم شه... هرچی!!) می‌خوام بهتون بگم: فکر اونجاشو کردیم!! اصلا ما از اول اول با فکر "اونجاش" اومدیم توی این مسیر... از روزی که گفتیم می‌دونستیم شمشیر بستن درمقابل ابلیس مجسم جهان، سخت‌ترین مبارزه‌ی دنیاست. ما همون روز که شیرینی عید غدیر رو پخش می‌کنیم، می‌دونیم که قراره اندازه همه دنیا برای نوه پیامبر اشک بریزیم. اون روزی که پیامبر دست امیرالمومنین رو بالا برد، می‌دونست قراره سر حسین‌بن‌علی روی نیزه بره... اما این مسیر جز به خون و خاک و عرق طی نخواهد شد... چه باک! بگذار ما هم نقش خودمونو در قصه بازی کنیم! شاید دیگه آخرهای این قصه باشه... شاید پایانش نزدیک باشه...❤️ https://eitaa.com/motherlydays
توی اینستا یه موج ما بدبختیم که جنگ شده راه افتاده. جدای از اینکه باید بزنیم تو گوششون و بگیم نفس بکش لعنتی هنوز جنگی شروع نشده. باید چوب کبریتم بذاریم لای پلک‌های بسته‌شون که بشینن نگاه کنن ببینن عامل بدبختی نسل‌های بشری حداقل تو این صدسال اخیر و شروع کننده همه جنگا کی بوده😒
هدایت شده از /زعتر/
ــــــــــــ امیرالمؤمنین علیه‌السلام: سنگ را از همان جایی که دشمن پرت کرده، باز گردانید، که شر را جز شر پاسخی نیست. 🔅حکمت ۳۱۴ نهج‌البلاغه @zaatar
تو دنیا هزارتا دلیل برای عصبانی کردنت وجود داره ولی فقط یه دلیل برای شکرگزار بودن کافیه :) پدراستو
•۶• پدراستو [باشگاه فیلم‌بین‌ها] فیلمی بر اساس واقعیت! از نظر من روی نشان‌دادن پیرنگ خیلی کار نکرده بودن. فقط مرور شده بود که این آدم این‌جوری بوده بعد این جوری شده. در کل منِ مخاطب نیازداشتم دلایل محکم‌تری ببینم که قانع بشم چرا این آدم این‌کارا رو میکنه و به این نتایج میرسه. ۱۴۰۳/۰۱/۲۸
صوتی شازده کوچولو شروع و پایان: ۱۴۰۳/۰۱/۲۹ شما کتاب صوتی رو توی لیست کتاب‌های خوانده‌شده درنظر می‌گیرید؟ من میگیرم! وقتی ۱۳ یا ۱۴ سالم بود، کتاب شازده کوچولو رو از دوستم امانت گرفتم و خوندم. ولی اون موقع ازش خوشم نیومد. تا امروز هرکی راجع‌به شازده کوچولو حرف میزد، همش میگفتم مگه چی داشته این کتاب که انقدر تعریفشو میکنید؟ آخر با خودم گفتم شاید اون ترجمه‌ای که من ازش خوندم خوب نبوده یا شایدم توی سن و حال و هوایی بودم که از این مدل داستان خوشم نمی‌اومده. دیشب که خوابم نمی‌برد، یه سری به طاقچه بی‌نهایت زدم که کتاب صوتی گوش بدم تا راحت‌تر خوابم ببره. شازده کوچولو جزء لیست پرشنونده‌ترین‌ها بود. دیدم زمان خوبیه که یه فرصت دوباره به این کتاب بدم. وقتی پلی کردم، فهمیدم هر شخصیت رو یه گوینده قراره بخونه و همین بیشتر ذوق‌زده‌ام کرد. دیشب، امروز صبح موقع آماده شدن و امروز ظهر موقع غذا پختن همراه شهریار کوچولوی احمدشاملو بودم. و بسیار لذت بردم‌؛ از ذهن خلاق نویسنده، از تصویرهای گویا، از فلسفه‌های پر از تلخی که با شیرینی به کامم ریخته شد و از داستان شنیدن به معنی واقعی داستان ❣ [دو از بیست] ✨۱۴۰۳/۰۱/۲۹✨
[ تفنگت را زمین بگذار] دالتون ترامبو ترجمه شاهپور سخی نشر تیسا آمریکا فیدیبو جو بونهام یکی از سربازانی است که در جنگ جهانی اول، قربانی خشونت‌ها و وحشی‌گری‌های این جنگ عظیم شده است. حالا که با وضعیتی ناشناخته در بیمارستان است، در قسمت اولیه کتاب که به نام "مرگ" است، با زندگی و تجربیاتش به روش مهندسی متن آشنا می‌شویم؛ و در ادامه در قسمت "زندگی" با او همراهی می‌کنیم که ببینیم چطور می‌خواهد با این وضعیت جدیدش زندگی کند. کتاب با زاویه دید سوم شخص محدود به ذهن شخصیت نوشته شده که در حین خواندن کتاب فقط میتوانیم از دریچه ذهن شخصیت اصلی به جهان دور و اطرافش نگاه کنیم و تمام کتاب واگویه‌های ذهنی جوبونهام است. موقع خواندن این کتاب، احساسات مختلفی را تجربه کردم. وحشت و ترس از مردن درحالی‌که نفس میکشی و حتی می‌توانی فکر کنی و هنوز مغزت مانند یک ساعت عمل می‌کند. شوق و ذوق به‌خاطر تلاش‌هایی که شخصیت اصلی برای بهتر کردن شرایطش انجام می‌داد و پیگیری هرچه‌ سریع‌تر داستان. محتوای کتاب از چیزی که فکر می‌کردم، فلسفی‌تر بود. با زبانی ساده و در موقعیت‌هایی طلایی مانیفست‌هایش را علیه جنگ و قدرت‌های جهانی ارائه می‌داد. و تو به‌خاطر همراهی عمیقی که با شخصیت داری، توی ذهنت ایستاده برایش دست می‌زنی. یکی از موضوعاتی که خیلی باعث شد من به فکر فروبروم، این بود که ذهن ما به تنهایی برای زندگی هم کافیست و هم ناکافی! ما در لحظه لحظه زندگی انقدر جزئی از دست و زبان و بینی و گوش و تک تک اجزای صورت و بدن، استفاده می‌کنیم و انقدر به این استفاده عادت کرده‌ایم که تا از دست ندهیم، یا تا به نبودنشان فکرنکنیم، متوجه اهمیت بودنشان نمی‌شویم. و موضوع بعد تفاوت جانبازان دفاع مقدس با قربانیان جنگ‌های جهانی است! خواندن این کتاب حتما باید در کنار خواندن کتاب اوضاع و احوالات جانبازان عزیزمان صورت بگیرد وگرنه این کتاب به تنهایی می‌تواند ما را به یک فرد ضدجنگ تبدیل کند که تمام جنگ‌ها را محکوم کنیم. [سه از بیست] شروع: ۱۴۰۳/۰۱/۲۰ پایان:✨۱۴۰۳/۰۲/۰۱✨
۴۰۳ را که برای خودم ترسیم می‌کردم، نوشتم روزی ۳۰ دقیقه و در ماه ۱۵ ساعت مطالعه! همین ماه اول ۴ ساعت از هدفم عقبم ولی خوشحالم؛ خوشحال از اینکه همین‌قدر هم که شده استمرار داشتم. خوشحال از اینکه کمالگرایی را کنار گذاشتم و هنوز در مسیر هستم. اردیبهشت را با ۶۰ دقیقه شروع کردم :) ۰۳/۰۲/۰۱
خدا رحم کرده یه داروی حیاتی نبوده وگرنه الان بازماندگانم این ایمیلو میدیدن😐 آخه بعد چهارسال این پیامه به من میدی؟😒
امروز هوا یه حال دیگه‌ای داره :) خودِ خودِ اردیبهشته 🥺 ✨۱۴۰۳/۰۲/۰۴✨
[ و کسی نمیداند در کدام زمین میمیرد] شاید اگر پارسال این کتاب را می‌خواندم، یا نصفه رهایش می‌کردم و یا بعد از به پایان رساندنش عصبانی بودم. این کتاب را باید با دید احترام به تمام عقاید خواند. با خواندن کتاب، عمیقا اهمیت نظام محاسباتی و نوع جهان‌بینی را در برخورد با زندگی متوجه شدم. مهزاد الیاسی پر از تجربه و دانایی است که همه را مدیون سفرها و مطالعه بسیار است. و این کتاب خودافشایی‌های نویسنده است در طول سفرها و در برخورد با پدیده‌ها و اتفاقات مختلفی که از سرگذرانده است. در تمام مدت خوانش کتاب، حس می‌کردم دوستی تازه و غمگین کنارم نشسته و از زاویه دید خودش، ماجرای سفرهایش را برایم تعریف می‌کند. گاهی دلم میخواست او را در آغوش بگیرم و باهم گریه کنیم و گاهی از دست مقایسه‌های بی‌انصافانه‌اش حرصم در می‌آمد. ولی در تمام لحظات واقعا به حال و تجربیاتش غبطه خوردم. و فهمیدم هیچوقت نمی‌توانم این چنین اهل سفرهای پی‌درپی و بی‌برنامه باشم!! شاید کتاب خواندن اصلا برای همین باشد. تجربه‌کردن کارهایی که فعلا دستت به آن‌ها نمی‌رسد. نه می‌توان به این متن نامنسجم سفرنامه گفت و نه جستار! شاید اگر بگوییم روایت، بهتر باشد. خانم مهزاد الیاسی ممنون که نوشتید! | ۴ از ۲۰ |
بر این عشق اگر جان فشانم رواست... ❤️ ✨۱۴۰۳/۰۲/۰۸✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتی تصورش هم دیوانه‌ام می‌کند! از اول که پا توی این دنیا گذاشتم، با تربت کامم باز شده و با حسین حسین گفتن تا به این سن و سال رسیدم. معیار و شاخصم هم چه برای دوستی‌ها و چه برای ازدواج همین "سلم لمن سالمکم" بود و هست. حالا فکرکن کسانی توی این دنیا نفس میکشند که حتی یک‌بار هم نام حسین را نشنیده‌اند. حتی مسلمانانی هستند که نوه پیامبرشان را نمیشناسند. آنها باید بیایند ببینند بررسی کنند و بعد به قافله عشق بپیوندد. آن روز ازل من کجا ایستاده بودم که مِهر شما را به قلبم مُهر کردند؟ آه سوزناک کدام یکی از اجدادم دودمانم را با عشق آتشین شما سوزانده؟ من که خودم را میشناسم میگویم اگر شما منت نمی‌گذاشتید هیچوقت ظرفم لایق این ارادت نمی‌شد. شما حتی برای لایق شدن نوکرهایتان هم وقت میگذارید. تا ابدالدهر حتی لحظه‌ای را هم نمی‌توانم شکرکنم. شکر که به جای خود مثل این چند روزِ سفر روز به روز به حیرتم اضافه می‌شود و روز به روز شرمنده‌تر از دیروز... |روبروی ضریح حضرت ابوفاضل| ✨۱۴۰۳/۰۲/۱۲✨
شد دوسال!! منزل دوم سفر ابدی‌ای که سال ۱۴۰۱ روز عیدفطر شروع شد، به کربلا رسید. یک پکیج هدیه هم از طرف بعثه مقام‌معظم رهبری دادند دستمان و آرزوی خوشبختی کردند. و من هنوز در حیرت و هنوز شرمنده از این لطف و عنایت... ✨۱۴۰۳/۰۲/۱۳✨
ممنونم از رزقی که امسال به ما دادید :) ممنون که بلیط پیدا نشد و ما شب شهادت شما تو کربلا موندگار شدیم. ممنون بابت مکتب پر از مهر و برکتی که برامون به ارث گذاشتید یا صادق القول و الفعل 🖤
وطن واژه و چیز عجیب و غریبی است. دلبری که در وصف نگنجد و آرامشی مثل دریا که تا از آن بیرون نباشی قدر بودنش را نمیدانی... امام حسین جای خودش را دارد وطن هم جای خودش. اصلا انگار از آغوشی به آغوش دیگر جابه‌جا شدیم. ✨۱۴۰۳/۰۲/۱۵✨
•۷• زیرسقف‌دودی فیلمی که برخلاف تصورم افتضاح بود. مریلا زارعی تنها عنصر معرکه این فیلم، سوژه، قربانی شده ضعف داستان و بازی‌های شعاری و گاها اغراق شده بیشترین دلیل برای اینکه از فیلم بدم بیاید! طلاق عاطفی موضوع اصلی فیلم بود و با پخش دعای کمیل اول فیلم و صلوات‌شمار دست شخصیت اصلی و چادر نماز سرکردنش انگار اولین علت این موضوع همین مذهبی بودن زن معرفی شده بود. (چون هیچ استفاده‌ دیگری از این عناصر مذهبی در طول فیلم نشده بود.) پیرنگِ بسیار ضعیف و شخصیت‌هایی که کنش‌هایشان دیکته شده بود و.... می‌توانند گزینه‌های لیست بلندی باشند برای اینکه این فیلم را جزء ندیدنی‌ها قراردهم. ✨۱۴۰۳/۰۲/۱۸✨
خیلی عصبانی‌ام!! از غلط‌های تایپی و اضافاتی که باید توی ویرایش‌ها و بازنویسی‌ها حذف می‌شدن و نشدن از جمله‌های بلند و سخت‌خوان از شخصیت‌‌های شبیه به همِ بدون لحن از جایزه‌ها و انتشارات‌هایی که چیزی به‌جز تعداد عناوین کتاب‌هاشون انگار چیزدیگه براشون مهم نیست! از سوژه‌های نابی که قربانی بدنویسی شدن همه اینا باعث شدن انگیزه‌مو برای نوشتن از دست بدم و کلا بترسم از اینکه بخوام به این فکرکنم که یه روزی کتاب چاپ کنم!