#کار_خوب
یکی از کارای خیلی خوب تو جشن ها و شهادات اهل بیت علیهم السلام اینه که یه کاری بکنیم که یاد اون ها احیا بشه.
حالا هر کسی به قدر توانش...
اگر کسی پول داره و می تونه مراسم می گیره و شامی میده و...
و اگر وضع مالی خوبی نداره در همین حد هم می تونه این کار رو بکنه...
یک بسته حاوی دو تا شکلات و یک متن برای #صلوات...
👈|کانال کوثر| @kosarnet |🌺
✅سایت ما:
www.kosarnet.ir
اين تصاويردريكي دو روزگذشته منتشر شده است.
مادرشهید #محمد_عزیزي روي بقاياي پيكر پسرش نقل و اسكناس ميريزد.
او اين پولها را ٣٦سال نگه داشته است!
از نظر #مادر،محمدهنوز داماد ٢١ ساله است.
شهيدمحمدعزيزي متولد٤٠ اهل #خوزستان، تابستان٦١ در #عمليات_رمضان درشرق #بصره جاودانه شد.
شادی روحش صلوات
👈|کانال کوثر| @kosarnet |🌺
✅سایت ما:
www.kosarnet.ir
چهار ناظر حاضر بر زندگی انسان :
هرلحظه و هرزمان چهار دوربین زنده در حال فیلمبرداری از زندگی ما هستند که قرار است روزی در قیامت تمام زندگی ما را به نمایش بگذارند
1⃣ناظر اول〖خــدا〗 است.
✅ ألَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری؛
آیا انسان نمیداند که خدا او را نگاه میکند؟
📚سوره مبارکه علق آیه ۱۴
2⃣ ناظر دوم〖ملائک مقرب خدا〗 هستند؛
✅الله تعالی میفرماید :
ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتید؛
از شما حرکتی سر نمیزند مگر اینکه دو مأمور در حال نوشتن آن هستند
📚سوره مبارکه قاف آیه ۱۸
3⃣سومین ناظر 〖زمین〗 است.
✅ خداوند در قران کریم میفرماید :
یوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها؛
در آنروز زمین هرچیزی که دیده را بیان میکند.
📚سوره مبارکه زلزال آیه ۴
4⃣ چهارمین ناظر 〖اعضاء و جوارح خود ما〗 میباشند.
✅ الله سبحان میفرماید :
تکَلِّمُنا أَیْدِیهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ
در آنروز دستها و پاها شهادت میدهند که چه کاری کردهاند.
📚سوره مبارکه یس آیه65
👈|کانال کوثر| @kosarnet |🌺
✅سایت ما:
www.kosarnet.ir
#شهیدانه
دو رفیق
دو شهید....
🔹همه جا #معروف شده بودن به باهم بودن
تو #جبهه حتی اگه از هم جداشونم میکردن آخرش ناخواسته و #تصادفی دوباره برمیگشتن پیشه هم
🔸خبر #شهادت علیو که اوردن، مادرِ محمد هم دو دستی تو سرش میزد و میگفت: بچم
🔹 اول همه فکر میکردن علی رو هم مثله بچش میدونه به خاطر همین داره اینجوری گریه میکنه
🔸بهش گفتن مادر تو الان باید قوی باشی، تو هنوز زانوهات محکمه تو باید ننه علی رو دل داری بدی
همونجوری که های های #اشک میریخت گفت:
زانوهای محکمم کجا بود؟ اگه علی شهید شده مطمئنم محمد منم #شهید شده اونا محاله از هم جدا بشن
🔹عهد بستن آخه مادر...
عهد بستن که بدون هم پیشه #سیدالشهدا نرن....
🔸مامور سپاهی که خبر اورده بود کنار دیوار مونده بود و به اسمی که روی پاکت بعدی #نوشته شده بود خیره مونده بود....
#شهیدسید_محمدرجبی🌷
شادی روحشان #صلوات
👈|کانال کوثر| @kosarnet |🌺
✅سایت ما:
www.kosarnet.ir
#دلنوشته
✅گاهی حل شدن مشکلی که برامون پیش اومده مستلزم اینه که فلان مسئول تشریف بیاره و کار ما رو راه بندازه تا مشکلی که دنبالش بودیم حل بشه...
🚶تا بیاد بنده خدا بیاد دائم داریم تکاپو می کنیم و سوال می کنیم و راه می ریم و در کل آروم و قرار نداریم.
😞اما بدا به حالمون...
🗓هفته ها و روز ها میگذره و مشکل روی مشکلاتمون میاد و گرفتاری روی گرفتاری, اما اصلا حواسمون به مشکل گشامون نیست...
😓حواسمون نیست تا دعا کنیم که صاحب و مولامون بیاد و مشکلات رو حل کنه...
👌چرا حواسمون نیست که فرج مولامون صاحب الزمان گشایشی است برای مشکلات ما...
🙏اللهم عجل لولیک الفرج
👈|کانال کوثر| @kosarnet |🌺
✅سایت ما:
www.kosarnet.ir
سلام
امروز می خوام ادامه داستان #سراب_هوشمند رو براتون بذارم....
موافقید که؟
الان قسمت دومش رو براتون منتشر می کنم....
کوثرنت
#داستان سراب هوشمند( قسمت اول) ✅مسیر خونم از جایی می گذشت که هر روز از جلو نمایندگی یکی از گوشی های
داستان #سراب_هوشمند(قسمت دوم)
🚶آخرش رفتم بازار و گوشی مورد علاقم رو خریدم...
وای چه حس خوبی داشت...
📱مغازه دار یه کارتون آکش رو آورد و با تیغ پلمپش رو باز کرد و همین که درب جعبه رو باز کرد دیدم یه گوشی نو و تمیز که تو یه پلاستیک پیچیده شده بود تو اون جعبه هستش!!
👈گوشی رو از کاورش در آورد و به من گفت:
🙏سیم کارتتون رو لطف می کنید؟
☺️من هم که از خوشحالی تو پوست خودم نمی گنجیدم سریع گوشی قدیمیم رو خاموش کردم و سیم کارت رو در آوردم و به فروشنده دادم تا اون رو روی گوشی جدیدم بندازه!
سیم کارت قدیمی بود و باید پانچ می شد، به خاطر همین سیم کارت رو پانچ کرد و اون رو تو گوشی جدید قرار داد و دکمه پاور رو فشار داد!
😭وای دارم دیوونه میشم!!!
📱صفحه گوشی روشن شد و بعد از چند لحظه صدای آهنگ ابتدایی گوشی اومد...
💳گوشی رو به من داد و من هم بعد از تست کردن اون، کارتم رو بهش دادم و پس اندازی که داشتم رو برای خرید گوشی به فروشنده دادم...
📸از الان دیگه من یک گوشی هوشمند داشتم که می تونستم روش برنامه نصب کنم و با دوستام چت کنم و هر جا که از چیزی خوشم میومد عکسشو بگیرم...
☺️حس خیلی خوبی بود...
🏃بعد از خرید گوشی سریع اومدم خونه!
دائم به خودم می گفتم حالا همسرم چی میگه؟
⁉️چه واکنشی به این کار من داره؟
⁉️چجور با من رفتار می کنه؟
و...
🔑زنگ خونه رو زدم و با دلهره وارد خونه شدم ...
👩وارد که شدم دیدم همسرم جلوی درب منتظرم ایستاده و با لبخندش به پیشوازم اومده...
⁉️گفت: آقا رضا کجا بودید؟ دیر کردید؟ گوشی خریدید؟
😍من که تعجب کرده بودم گفتم:
✅آره ! آره خریدم!
✅همسرم با لبخندی که رو لباش داشت و با آرامشی خاص گفت: مبارکت باشه!
🙏خدا رو شکرکه شما هم تونستی از این گوشی ها بخری!
☕️بیا! بیا تو با هم یه چایی بخوریم... امشب هم برای شیرینی گوشیت باید شام دعوتمون کنی!!
😳این حرکت همسرم برام خیلی عجیب بود! البته با اخلاقی از که همسرم می دونستم باید هم اینجور با خوش رفتاری با من رفتار می کرد و چیزی بهم نمی گفت و...
⌛️یک ماهی گذشت و...
👈👈ادامه دارد...
🌺🌺برای خوندن قسمت قبلی داستان با ما همراه بشید...
👈|کانال کوثر| @kosarnet |🌺
✅سایت ما:
www.kosarnet.ir