eitaa logo
کوثر ولایت kosarvaliyt 🕊
67 دنبال‌کننده
659 عکس
248 ویدیو
39 فایل
ا✍️﷽ کوثر ولایت @kosarvaliyt 🕊 🕊 کانالی برای #اهل_علم_و_معرفت #یا_اباصالح_المهدی_ادرکنا به باغ خانه تو کوثرے بهشتےبود که بر ولاےتو دلبسته بودصبح الست ارسال هرپیام،قطره ای از دریای محاسن ومعارف قرآن و اهلبیت«ع»است.🍏 خادم؛پیشنهادے؛سخنـے؛انتقادے↙ @MSafad
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃﷽ا🌸🍃 ... (علیه السلام) از زبان (ضرار) برای معاویه🖤💥 معاویه که می دانست ضرار یکی از امیرالمومنین علی علیه السلام است او را به نزد خود فراخوانده و دیداری بین آن یار دیرین و این دشمن پر کین صورت می پذیرد. 👌دیداری که در آن سخنانی شنیدنی بین طرفین رد و بدل می شود. معاویه از ضرار می خواهد که را برایش توصیف کند. (صِفْ لِی عَلِیّاً) ✍️ضرار که این کار را خارج از توان خود می بیند در همان اول کار از معاویه می خواهد که او را از این کار معاف بدارد؛ اما معاویه اصرار می کند و منتظر می ماند تا ضرار لب به سخن بگشاید. ضرار که می بیند معاویه عذرش را نمی پذیرد رو به او کرده و می گوید: حال که اصرار بر شنیدن داری پس بشنو تا برایت کنم: به خدا قسم که او بود و سخت . بود و . از وجودش مى‏ جوشید و از ابعاد وجودیش به سخن درمی آمد. ⛔ از دنیای فریبنده وحشت داشت و از شکوفه های بی ثمرش برحذر بود؛ در عوض با و بود و دمساز. به خدا سوگند می ریخت و در ، ید طولایی داشت. دست، پشت دست می ­کوبید و با می کرد و با کرده و به او می پرداخت. لباس زبر و خشن او اعجاب برانگیز بود و غذای بی خورش و ساده اش شگفت آور. قسم به خدا که همانند ما بود و مثل ما زندگی می کرد. هرگاه که به محضرش شرفیاب می شدیم به ما نزدیک می شد و در می نشست؛ سوالاتمان را پاسخ می گفت و درخواست های ما را اجابت می کرد. 👌 با اینکه به ما نزدیک بود و ما هم دمخور او بودیم؛ با این حال، در برابر اش توان حرف زدن نداشتیم و اش ما را از نگاه مستقیم به جمالش باز می داشت. ❣️ هرگاه بر چهره دلربایش می نشست تو گویی منظمی را بین دولب مطهرش مشاهده می کنی. را می کرد و نسبت به و ، داشت. َ⛔ قدرتمندان جامعه، امیدی نداشتند که بتوانند به ناحق از او بهره ببرند ✍️و همواره به امیدوار بودند. را شاهد می گیرم در نیمه‏ شبى كه تاریكى همه جا را فرا گرفته بود و ستارگان هم به غروب خود نزدیك مى ‏شدند و از پایان شب خبر مى‏ دادند او را دیدم كه در محرابش ایستاده، مبارك را در دست گرفته و چون مار گزیده‏ اى به خود مى ‏پیچد و صداى گریه و ناله ای جانسوز از او بلند است؛ صدای آسمانیش هنوز در گوشم است كه مى‏ گفت: « یَا دُنْیَا یَا دُنْیَا أَ بِی تَعَرَّضْتِ أَمْ إِلَیَّ تَشَوَّقْتِ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ غُرِّی غَیْرِی لَا حَاجَةَ لِی فِیكِ قَدْ بَتَتُّكِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ لِی فِیهَا فَعُمُرُكِ قَصِیرٌ وَ خَطَرُكِ یَسِیرٌ وَ أَمَلُكِ حَقِیرٌ آهِ آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ وَحْشَةِ الطَّرِیقِ وَ عِظَمِ الْمَوْرِدِ» «اى دنیای پست! آیا خودت را بر شخصى مانند من عرضه مى ‏دارى یا نسبت به من اظهار علاقه مى‏ كنى؟ هیهات! هیهات! برو غیر مرا فریب بده؛ من هیچ نیازى به تو ندارم. من تو را سه مرتبه طلاق داده ‏ام كه بعد از آن دیگر، رجوع جایز نیست. عمر تو كوتاه است و ارزشت کم و امید داشتن به تو تنها ذلت است و خوارى. آه! آه! از كمى زاد و توشه و دورى سفر و تنهایی و وحشت راه و عظمت آنچه بر ما وارد خواهد شد». وقتی سخنان ضرار به اینجا رسید : «فَوَكَفَتْ دُمُوعُ مُعَاوِیَةَ عَلَى لِحْیَتِهِ»؛ از چشمان معاویه بر ریشش جارى شد «فَنَشَفَهَا بِكُمِّهِ»؛ و او با آستینش آنها را خشك می كرد. اطرافیان نیز تحت تاثیر این سخنان، گریه گلوگیرشان شد. آنگاه معاویه گفت: به خدا سوگند! كه ابو الحسن همین گونه بود كه تو مى ‏گویى. فقط بگو بدانم که چقدر او را دارى؟ ضرار گفت: آن طور كه علیهما السّلام او را دوست مى ‏داشت؛ هر چند مى‏ دانم كه حق آن بیش از این حرفهاست از این رو عذر تقصیر به درگاه الهى مى ‏برم. معاویه گفت: اى ضرار! چگونه در مى‏ كنى؟! ضرار پاسخ داد: همانند مادرى كه فرزندش را بر روى سینه ‏اش سر بریده باشند كه چنین مادرى هرگز خشك نخواهد شد و نخواهد گرفت. ✍️❣️در اینجا ضرار برخاست و در حالى كه مى‏ كرد از مجلس خارج شد.😭 منابع: الصواعق المحرقة : 131 مروج الذهب : ج 2 / 433 الاستيعاب : ج 3 / 209 خصائص الأئمّة عليهم السلام : 70 المناقب لابن شهرآشوب : ج 2 / 103 کنزالفوائد ج2 ص160 🍃🍃🍃🌺🌺🌺🌺🌺 الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم 🕊 🕊🕊 🕊🕊 ❀🕊 🕊❀ eitaa.com/kosarvaliyt