بسم الله الرحمن الرحیم
قافله سالار دشت نینوا
فصل فراوانی یادت است و من نوبرانه های اشک را از نگاهم چیده ام؛ غمی سترگ بر دلم چنگ انداخته است؛غمی به ارتفاع "تله زینبیه" هنگامی که زینب سلام الله علیها دیگر صدای " لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ " از حنجر امام خویش نمی شنید.قلم که در دست میگیرم می رقصد و غوغا می کند
از تو نوشتن را خوب بلد است
نامت را مینویسم و چشمهایم میسوزند
ای کوه تنها مانده در میان نیزههای شکسته!
جز تو چه کسی با کمر خمیده به داغی و فراقی، فریاد «ما رَأَیتُ اِلاَّ جَمیلا...» سر میدهد؟!
تو پناه آهوان گمگشته خرابههای شامی.
ای آیه صراحت و عفت! ای آذرخش خشم! ای مظهر لطافت و رحمت
هنوز بر فراز بلندای نیزه ها، نام مقدس تو، فریاد میشود
تو که آواز سرخ کربلا را از حنجره بردباری ات، به گوش تاریخ رساندی،
پس گرفتن فدک بهانه است تامسجدالنبی کلاس درس زهرا شود!
دست زینب را میگیرد..(دخترم بیا و ببین،اینگونه باید با خطبههایت بهم بریزی شام را...)
باید به زینب، دو رکعت «فریاد» اقتدا کرد، باید همسفره صبرش شد و در سایه عفافش عفت را آموخت و باید از مدینه تا کربلا و کوفه و دمشق همراهش کولهبار مسؤولیتهاى اجتماعى را حمل کرد و از این کنج تاریکى که تاریخ براى زنان برگزیده بیرون جهید
[السَّلامُ عَلی مَن تَهَیَّجَ قَلبُها لِلحُسَینِ المَظلُومِ الْعُرْيـانِ، الْمَطْرُوحِ عَلَى الثَّرى]
✍فاطمه بیگدلو
#مدرسهعلمیهتخصصیزینبیه
#پاتوقشعرطلابخواهراستانالبرز
🔴 رقـــص خــــون
✍ زینب سادات سید میرزایی
🔻در زیارت جامعه کبیره، خطاب به حضرات معصومین میخوانیم: "انتم الصراط الاقوم" یعنی "شما راههای محکم هستید". این راه پیمودنی است و این مسیر ادامهدار است. هر سری که بر زمین میافتد و هر پیکری که در خون میغلتد، تبدیل به یک ستاره میشود. ستاره پس از ستاره، و این تابناکها به درخشندگی آفتاب راه را نمایان میکنند. به سمتی که انسان به وصال انسان کامل برسد و فلسفه موجودیت آدم برای موجودات بازخوانی شود.
🔻در این راه، ابراهیمها در شعله عشق رقص خون میکنند و اسماعیلها در مذبح استقامت قربانی میشوند، حتی اگر میهمان باشند. "ابراهیم و اسماعیل" (علیهما السلام) پیشزمینه هستند برای آمادگی ذهنی بشر برای استقامت یاران اباعبدلله (علیهالسلام) و منتظران حضرت منجی (عج). اساساً، میهمانکشی رسم دوستداران شیطان است. روزی دعوتنامه میدهند و بیعت میکنند، اما میهمان را تشنه به مسلخ میکشانند و روزی دیگر، میهمان محترم جبهه حق را ناجوانمردانه در سرزمین میزبان به شهادت میرسانند.
🔻این شهادتها مهر قبول اقتدا بر اباعبدالله (علیهالسلام) است. "یا حسین" که بگویی باید "با حسین" باشی؛ همقدم، همراه، همفکر و همجبهه. هیچگاه استقامت حسین (علیهالسلام) شکسته نشد. ایستاد، خروشید، غرید و درخشید. هیچگاه سر خم نکرد. دیپلماسی اباعبدالله دکترین مقاومت بود نه دیپلماسی التماسی.
🔻برای با حسین بودن، گام به گام، عمود به عمود، موکب به موکب باید عاشق و عطشان باشی. عاشق که شدی، طلبت میکنند و عطشان که گشتی، از جام زرین شهادت سیرابت میسازند. رمز عبور با حسین بودن همیشه و همهجانبه پا در رکاب مسلم بودن است. پا در رکاب مسلم امام زمان (عجلاللهتعالیفرجه) بمانیم.
#شهید_جمهور
#اسماعیل_هنیه
#نویسندگان_حوزوی_البرز
#پاتوقشعرطلابخواهراستانالبرز
@howzavian_alborz
✳️ در آغوش سر :
🔺دختر شهیدمدافع حرم شهید صدر زاده:"
بهش میگم زود بیا بعد دیر میاد شبا نمی تونم بخوابم"
🔹سکوت شب و اندوه بی پدری و غم دلتنگی حس مشترک همه رقیه هاست.
🔹شبهای بیقراری شکوه های تنهایی. ......
خوب گوش کنید از اعماق زمان صدای رقیه به گوش می رسد
و درست مثل فعل ماضی نقلی اثر آن تا امروز باقیست.
🔸 خوب بشنوید صدای رقیه را!!!! " بابایی مهربونم از وقتی رفتی . آدم بدا تند تند مارو کتک زدن .
عمه که بغلم می کرد عمه رو هم کتک می زدن .
🌹 بابایی مهربونم!
دلم برات تنگ شده بود تا می اومدم سرتو نگاه کنم بازم آدم بدا منو می زدن.
💐 چه خوبه که اومدی پیشم .
چون دخترای اینجا فکر می کردن بابا ندارم.
🔹دستتو بده! دستتو بده بابایی !بیا بریم پیش دخترا تا ببینن. بابای قشنگ منو .ببینن
بابای مهربون منو. " 🔸اینحال خوش لحظاتی،بیش،نبودو رقیه ازخواب پرید و سرزمین دلش،طوفانی شد و آسمان چشمانش بارانی .
صدا که به گوش اهریمن رسید صدای بیدار گر رقیه را تاب نیاورد و اینک سر پدر بردامان سه ساله بود ....
🔸برعکس روزهایی که رقیه سربردامان ابا عبدالله الحسین علیه السلام می گذاشت و اندکی بعد رقیه در آغوش سر، آرام گرفت.
✳️ امروز رقیه ها به تعداد پدران شهیدشان تکثیر شده اند و در همین شهر های پر ازازدحام زرق وبرقها، دلتنگ پدرند.
✳️رقیه های شهدا را درخرابه های فراموشی و روزمرگی هایمان رها نکنیم.
✳️ امروزرقیه های فلسطینی گاهی در آغوش پدر وهمزمان با او پر می کشند . فلسطین را تنها نگذاریم.
🔸رقیه دستان کوچک و کودکانه دارد. اما می تواند دست دخترانمان را بگیرد و اوج سعادت بالا ببرد.
🌼 دین و دنیای دخترانمان را به ضریح نگاه رقیه پیوند بزنیم.
🇮🇷 ✍ زینب سادات سید میرزایی
#پاتوقشعرطلابخواهراستانالبرز
🇮🇷کانال بسيج اساتيد و نخبگان جامعه الزهراء(سلام الله علیها)
https://eitaa.com/joinchat/300875895Cca33e6af03
شکوه پرواز 🕊🕊🕊
صبحگاهی در بوستان نهج البلاغه سیر می کردم . عطر حضور مولای مهربانیها، در جای جای این فضا حس میشد. درختان سر به فلک کشیده خطبه ها . چمنزاران لطیف نامه ها ، جویباران زلال حکمتها ،تصویری بی نظیر و بدیع . خاص و منحصر به فرد پدیداورده بود.
کوچه باغی در انتهای این بوستان دل انگیز پای دلم را به خودکشاند، حکمت ۳۷۵ نهج البلاغه. میزبان جان تشنه ام شد. در حلقه وصل کلام مولا زانوی ادب زدم و کلام امام علی علیه السلام را با گوش دل شنیدم که،
فرمودند:" اولین مرحله از جهاد که در آن مغلوب می شوید(ترک) جهاد با دست و زبان و قلب است" ودر اینصورت قلب زیر ورو شده و قدرت تشخیص حق از باطل را از دست خواهید داد"
دریافتم که جهاد، میدان وسیع نبرد حق وباطل است که ترک آن ، بسیار گران تمام خواهدشد.در جست و جوی مصداق امروزین اهل جهاد بودم که. سیمای نورانی زوج شهید، رضا عواضه و معصومه کرباسی به قاب تلوزیون، مفهومی عمیق بخشیده بود. 🌷
زوجی ایرانی لبنانی با انتخابی جهادی(ازواج در محور مقاومت) . جهاد فرزند آوری(تربیت پنج فرزند انقلابی) جهاد تبیین ، جهادعلمی ودر نهایت جهاد در میدان مقاومت ، ودر دست در دست هم پر کشیدند تا اوج سعادت شهادت.🌷
اینک عرصه برای همه فراهم و جاده جهاد وسیع تر از همیشه است مبادا روی لاله پا گزاریم و امام خویش را در تنهایی غربت رها سازیم. شهدا حجت را برما تمام کرده اند.
مراقب باشیم دیر نشود و پشیمان نشویم!
هرروز عاشوراست و محور مقاومت کربلا.
به یاری مسلم امام زمان(عج) بشتابیم. 🌱🌿
زینب سادات سیدمیرزایی ✏✏✏
#پاتوقشعرطلابخواهراستانالبرز
🥀شهید مقاومت
✍لیلا عطا دوست
قسم بر درد هجرانت دوای امتی بودی
برای حضرت آقا یَل با شوکتی بودی
شهادت می دهد زخم درون سینه های ما
تو معنای سلیس عُدَّتی فی شِدَّتی بودی
میان لاله ها یک شب تورا گلچین جدا کردند
بگو بر فَرق صهیون ها چگونه ضَربتی بودی؟
بلاغت بود در لحنت شبیه حیدر کرار (ع)
کویر خشک دلها را دَمِ با برکتی بودی
نوای کلُّنا عباسُک زینب به پا کردی
تو هم مثل علمدار عقیله غیرتی بودی
کِدر تا شد عقیق تو،زمین بیمار و بی جان گشت
تو بر انگشتر ایمان نگینی قیمتی بودی
شهادت نامه ات پر شد میان شعله ها و خون
گمانم دشمنم فهمید چگونه نعمتی بودی
#شهید_مقاومت
#سید_حسن_نصرالله
#غزل
#پاتوقشعرطلابخواهراستانالبرز
#مدرسه_علمیه_حضرت_فاطمه_معصومه_سلام_الله_علیها_هشتگرد
رازِ سوخته
در سوزِ شب، صدای تو از باد میرسد
از پشتِ کوهِ وَهم، به فریاد میرسد
در عمقِ خوابهای نهانم قدم زدی
ای مَه، شعاعِ دور که آزاد میرسد
افروختهای جان و نمیتابی ام، چرا؟
وقتی شعاعِ عشق، به امداد میرسد
با یادِ تو، کویرِ دلم سبز میشود
مهری که از تجلّیِ ابعاد میرسد
در خلوتی که واژه نمی آیدم به لب
تنها شرارِ اشک، سوی یاد میرسد
در ردّ پای توست که تاریخ میتپد
نقشی که از هبوط، به انشاد میرسد
در ژرفنای کوه، صدایت تپیده است
آهی که از شکافِ دلِ فرهاد میرسد
هر شب تو را ز قافلهی نور میبرند
تا عطرِ نامت از رهِ مرصاد میرسد
از چارچوبِ صورت و معنا گذشتهای
نقشت ز لوحِ نور، به میعاد میرسد
از خاکِ گرم و شعلهی سوزان انتظار
تعبیرِ روشنیست که ز بنیاد میرسد
رنجت، تنیده در رگ و در تار و پودِ من
شوقی نهفته، از دلِ اضداد میرسد
درد، بر لبانِ بستهی شعرم چکیده است
رازِ سلوک، ز خلوتِ امجاد میرسد
نیستم، نه در وجود و نه در امتداد آن
پژواکِ مرگ، تا لبِ میلاد میرسد
از من مخواه وا کنم این رازِ سوخته
آخر، کجا کسی به چنین داد میرسد؟
روزی طلوعِ نابِ تو از پشتِ قرنها
تا دشتهای سبزِ دلِ آباد میرسد
✍لیلا عطا دوست
مدرسه علمیه فاطمه معصومه( سلام الله علیها)
#پاتوقشعرطلابخواهراستانالبرز
#مدیریتحوزهعلمیهخواهرانالبرز
#معاونتفرهنگی
3.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تولید_محتوا
🌱"حماسهی صبر، تندیسِ امید، زنِ غزه"
💐در غزه، آن تکه از خاکِ خدا که با خون و اشک گره خورده، زنانی ایستادهاند که گویی تاریخِ صبر را از نو مینویسند. زن غزه، تجسمِ درد است و امید، تندیسِ ایستادگی در برابرِ طوفان. او، قلبِ تپندهی غزه است، روحی که در کالبدِ رنجدیده، همچنان به زندگی لبخند میزند.
💐او مادر است، با آغوشی که بوی بهشت میدهد، وقتی فرزندش را در کفنِ خونین به آغوش میفشارد. لالاییاش مرثیهای برای معصومیتی است که در آتشِ رذالت دشمن پرپر شد. اما همین لالاییِ غمانگیز، فریادِ مقاومت است، سرودی برای نسلی که از دلِ خاکستر، ققنوسوار برخواهد خاست. چشمانش، دریای اشک است، اما در همین دریا، جزیرهای از امید پنهان است.
💐زنِ غزه، تنها یک زن نیست، او یک ملت است. او، تاریخ است، فرهنگ است، و هویت است. او، فریادِ رهایی است، و سرودِ پیروزی. او، قلبِ تپندهی غزه است، و تا زمانی که او زنده است، غزه نیز زنده خواهد ماند. او، حماسهی صبر است، و تندیسِ امید. او، زنِ غزه است.
✍به قلم استاد حوزه های علمیه خواهران استان البرز زهرا اردبیلی
#پاتوقشعرطلابخواهراستانالبرز
#زن_غزه
#الگوی_سوم
#مدرسه_علمیه_نورالهدی_ماهدشت
#مرکز_مدیریت_حوزه_علمیه_خواهران_استان_البرز
وضو با مرکب درد
غزّه،
نه یک سرزمین،
بلکه نبضِ فروزانِ جهان است؛
که در مشتِ شقیترین دستانِ تاریخ
به تپشِ آخر رسیدهست.
جایی که خورشید از شرم، به خاک میافتد…
آنجا غزّه است؛ نبضِ گریانِ زمین
که هر تپشش،
چکشیست بر سندِ دروغینِ تمدّن.
کودک را با سایهی بمب میخوابانند،
و مادر با لالاییِ آوار،
گهواره را تا مرزِ مزار بدرقه میکند…
آسمان، از دودِ جنایت، سرفه میکند
و ماه، بیصدا، خون را از دامانِ شب میشوید.
صهیونیسم، نام خدا را
در قفسِ واژه، به زنجیر میکشد
و با استخوانِ گرسنگی،
برای سلطه، انجیلِ جنایت مینویسد...
آنان نه برای خاک آمدهاند،
نه برای مرز؛
آمدهاند تا نژاد انسان را از حق تهی کنند
و ایمان را در آزمایشگاهِ قدرت، عقیم سازند.
و جهان، با گوشی پُر از سکوت
و چشمهایی رو به صفحههای دروغ،
بر ویرانههای انسانیت،
تبلیغِ لبخند میچسباند...
اما ما، با دستانی بیسلاح
و قلبی که چون لاله، بر مین میروید،
قلممان را با مرکّبِ درد وضو کردهایم؛
نمیگذاریم فریادِ حق،
در حلقومِ باروت، دفن شود…
ما، با جوهر اشک
و واژههایی که از استخوان برمیخیزند،
تا آخرین حرف از حنجرهی خاک، کنار غزّهایم
و بر گنبدهای خونچکان،
صبح را اذان میگوییم...
آری،
در جایی که خورشید از شرم به خاک میافتد،
ما چراغ خواهیم شد؛
اگرچه کوچک،
اگرچه لرزان در باد،
اما شعلهور در ایمان!
و میدانیم:
خونی که بر خاکِ غزّه میچکد،
روزی نردبان خواهد شد
و جهان را فریاد خواهد کشید...
و روزی که عدالت، با گامهای مهدی (عج)
از افقِ خونآلودِ انتظار، طلوع کند،
ظلم، چون غباری بیریشه،
از چهرهی زمین،
رخت برخواهد بست.
✍لیلا عطا دوست
مدرسه علمیه فاطمه معصومه ( سلام الله علیها)
#پاتوقشعرطلابخواهراستانالبرز
#مدیریتحوزهعلمیهخواهرانالبرز
#معاونتفرهنگی