#قند_و_نمک
❇️ آتیشِ هرچی بخواد بسوزونه اول باید خودشو بسوزونه
📚 ضرب المثلهای تهرانی به زبان محاوره | جعفر شهری
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
سفیر
برای رونمایی از ماکت کتاب، باید میرفتم قم. تصمیم برای رفتن یا نرفتن سخت بود. همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد. زمان داشت میگذشت و من باید تصمیم میگرفتم.
رفتم سراغ گوشی و صفحه ورد را باز کردم. نگاهی به داستانم انداختم. بالای صفحه نوشته بود، قایم موشک. صورت شخصیتهای داستانم یکییکی آمد توی نظرم. جمیله کوچولوی فلسطینی، با آن صورت خاکی و سیاه شدهاش که توی خرابههای خانه دنبال نانام(غذا) میگشت. احمدیاسر نوجوان که بخاطر بیرون رفتن از خانه و پیدا کردن غذا برای خواهرش، به مادر اصرار میکرد. مادری که دو دسته گلش را زیر میز ناهار خوری، از ترس موشکها، قایم کرده بود. مادری که میخواست بخاطر غذا، خودش پا به زمینی بگذارد که آسمانش را بمبهایی طلایی_ نارنجی روشن میکرد.
نگاه خیره جمیلهها و احمد یاسرهای شهید را حس کردم. سنگینی وظیفهای که روی دوشم گذاشته شده بود را حس کردم. همه شان، از من میخواستند که حتی اگر رفتن به قم برام سخت است، انجامش دهم، به یادشان.
سختیهای سفر من خلاصه میشد توی نگرانیها فقط. نگرانیهایی که میتوانست فقط ذهنی باشد؛ مثل نداشتن جای خواب، نداشتن غذای گرم، گرمای راه و تشنگی. سختیهای راه سفر را بخاطر سفیر شدن برای جمیلهها و احمدیاسرها سپردم دست بیبی معصومه. راه افتادم سمت قم.
هم جا فراهم شد، هم غذا. هم باد وزید، هم آب رسید. وقتی اولین قاشق غذا را دهنم گذاشتم. بغض امانم را برید. من سفیر کسانی بودم که برای لقمهای غذا باید جانشان را کنار میگذاشتند.
من سفیر کسانی بودم که خانه خودشان برایشان شده بود، ناامنترین جای دنیا. با بغض غذا را پایین دادم.
این بغض با من ماند، تا لحظه رونمایی از کتاب. این بغض دیگر شده بود جزیی از وجودم. تبدیل شده بود به نم اشک توی چشمهایم. این بغض دلیل شده بود برای جلو رفتن قدمهایم به سمت جایگاه رونمایی.
پارچه را که پایین کشیدم، بغض رسیده بود، سر انگشتانم. وقتی برای امضای ماکت کتاب سفید جلو رفتم، این بغض مقدس، سر خورد سر قلمم و نوشت: به امید جشن پیروزی کودکان غزه.
✍🏻روایت خانم زهرا یعقوبی نویسنده اثر برگزیده قایم موشک از مراسم اختتامیه رویداد کتاب سفید
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
🔸روایت خانم مریم صفدری نویسنده اثر برگزیده پشمالوی عصبانی از مراسم اختتامیه رویداد کتاب سفید
پرده ی اول
باز هم فراخوان چاپ کتاب اولیها! صفحه را باز میکنم تا ببینم این دفعه کفگیر کدام ناشر به ته دیگ خورده تا از ذوق و شوق امثال من، نمدی برای کلاه خودش ببافد؛ نوقلمهایی که بعضاً حاضریم برای دیدن اسم خودمان روی جلد یک کتاب ، مبلغ گزافی بپردازیم. ناامیدانه داستانم را ارسال میکنم در حالیکه مطمین هستم هیچ وقت برای چاپ کتابم به کسی پول نمیدهم.
پرده دوم
سر کلاس هستم که گوشی زنگ میخورد. شمارهی ثابت است و این یعنی کار مهم. وسط داد و بیداد سی تا بچهی کلاس دومی به زور صدای آن طرف خط را میشنوم. میگوید که داستانم در رویداد کتاب سفید برنده شده و کتابم را چاپ میکنند. حرف از قرارداد که میزند میفهمم با یک تیم حرفهای طرف هستم. تبریک میگوید. رسما خشکم زده است. چیزی نمیتوانم بگویم جز یک تشکر ساده. مکالمه سریع تمام میشود. چند لحظه به گوشی خیره میشوم و چند لحظه به بچه هایی که در همین چند ثانیه غفلتِ من کلاس را روی سرشان گذاشتهاند. برای اولین بار دلم میخواهد همراهشان بالا پایین بپرم و جیغ بکشم. با خندهای که نمیتوانم جمعش کنم داد میزنم: ساکت!
پردهی سوم
با هزار تا بیا و بشین و بپوش و نَدو حاضر شدهایم و چهارتایی راهی قم شدهایم به مقصد ادارهی فرهنگ و ارشاد اسلامی.
وارد سالن که میشوم میفهمم نوزاد تازهام را دست خوب دایههایی سپردهام. گوش تا گوش سالن در قُرق مادرها و بچههاست از نوزاد یکی دو ماهه بگیر تا نوجوان تازه پشت لب سبز شده! این یعنی هدف، واقعا گرفتن دست امثال من بوده که انصافا هم خوب عمل شده است. کتاب من یکی از آن نه تاپردهپوشی است که آن بالا روی سن قایم شده و منتظر است که بروم و پارچه را کنار بکشم و قربان قد و بالایش شوم.
مراسم خوب و به قاعده تمام میشود؛ مجری، سرود دختران گروه فطرس، پذیرایی، اما این میان، کمک آقای مسیول به آن مادر در جابهجایی کالسکه برای من از همه چیز دلچسبتر است.
پردهی چهارم
محل اسکان مجتمع یاوران مهدی است چسبیده به جمکران. دست میگذارم روی خنکای سنگی که رویش نوشته شهید گمنام. سکوت شب همه جا سایه انداخته. خوب میدانم که راه درازی در پیش دارم که هنوز اولین قدمش را هم برنداشته ام. غبطه میخورم به این فرزندان روح الله که چه زود میانبر زدند و چه زود رسیدند. زیر لب میخواهم که دعا کنند قلم زدن ما جهاد ما باشد...
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
شهادت امام محمدباقر علیه السلام تسلیت باد.
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#یک_سبد_ایده
⁉️دوست داری بنویسی؛ اما نمیدونی در چه موردی؟
نگران نباش☺️
ما اینجا هر هفته، هفت ایده نویسندگی منتشر میکنیم.
👈🏻این جرقه های داستانی، میتونن الهام بخش شما برای نوشتن باشن.
شما هم میتونین ایده های جذابی ک بنظرتون میرسه رو برامون بفرستید؛
بهترین ایدهها رو هفتهی بعد توی سبد ایدهها میزاریم.😍
🆔 @DabirKtbsefid
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#تمرین ۴۳ و ۴۴
#ارسالی_مخاطب
🤩سپاس فراوان از شما که تمرینها را انجام میدهید و برای ما هم میفرستید؛ ان شاءالله موفق باشید و قلمتان پربرکت باشد.👏🏻👏🏻
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#ارسالی_مخاطب
✨داستان چند خطی از مخاطبین عزیز
🔺آفرین به شما؛ قلمتان پربرکت و همواره نویسا.
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
🌀آموزش ویرایش و ویراستاری | ۱۵ گام عملی تا یادگیری درستنویسی و ویرایش
#قسمت چهارم
🔺ویراستار چه کمکی به نویسنده میکند؟
🔺ویراستار با توجه به متن از هر یک از انواع ویرایش بهره میگیرد. کاری که ویراستار برای نویسنده انجام میدهد کمک به او برای تبدیل نسخۀ اولیه، به متنی استاندارد است. بااینحال ویراستاری هنری است که دیده نمیشود.
🔺ویراستار، متن را بیشتر از خود نویسنده میخواند و علاوه بر اعمال ویرایش فنی، نوشته را بازنویسی میکند.
🔺جملههای مبهم و نارسا را تغییر میدهد.
🔺جملات بلند را کوتاه میکند تا متنی موجز در اختیار خواننده قرار بگیرد.
🔺عقاید و سلایق خود را در رابطه با موضوع نوشته دخیل نمیکند و در تغییراتی که اعمال میکند و رفع مشکلاتی که وجود دارد صداقت دارد.
📚مدرسهی نویسندگی
#ویراستاری
#آموزشی
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
هدایت شده از شبکه معاشرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ بهترین کاری که توی انتخابات میتونی انجام بدی چیه؟🧐
🔹میدونستی خودت تنهایی
یک ستاد و شبکه قدرتمند داری‼️
✅ آری شبکه معاشرین
راهبرد طلایی پیشرفت و اعتلای کشور عزیزمون ایرانه🇮🇷
💯 ببین و ارسال کن
واسه همه، باید قیام کنیم.
#انتخابات
#شبکه_معاشرین
#مشارکت_حداکثری
┄┅┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
@moasherin
👆🏻بیان دیگر جملات نویسندهی سرشناس نمایشنامه «تله موش» این است:«وقتی دستهایت مشغولند، بگذار ذهنت آزاد باشد.»
✍🏻ترجمه گزارش از: مهری محمدی مقدم | ایسنا
#سخن_بزرگان
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
♦️داستانک یا داستان مینیمال چیست؟
#قسمت ۸
🌀انواع داستان مینیمال؛
🔺ویژگیهای داستان مینیمال
۱.کمحجمی
👈🏻اولین و مهمترین ویژگی متمایزکننده داستانهای مینیمالیستی از سایر انواع داستان، حجم کوتاه آنهاست. درباره حجم دقیق اینگونه داستانها اتفاق نظر وجود ندارد. شاخص کمحجم بودن در نظر گروهی، تعداد واژههایی است که در داستان بهکار میرود؛ مثلاً جیمز توماس در مجموعه داستانهای «بهترین بچههای عالم» داستانهایی را که بین ۲۵۰ تا ۷۵۰ کلمه دارند، جمعآوری کرده است؛ یا استیو ماس در سال ۱۹۸۷ مسابقه داستاننویسی ۵۵کلمهای را اعلام و درخشانترین آنها را در مجموعهای به نام «داستانهای ۵۵کلمهای» منتشر کرد. از نظر جی.دبلیو.توماس داستانهای کوتاه کوتاه، داستانهایی هستند که بیش از هزار کلمه نداشته باشند. او داستانهای بین ۳۰۰ تا ۱۰۰۰ کلمه را فلاشفیکشن و داستانهای ۱۰ تا ۳۰۰ کلمه را میکروفیکشن مینامد. تعداد واژگان داستانک در کتاب راهنمای ادبیات نوشته هیو هلمن و ویلیام هارمن ۵۰۰ تا ۲۰۰۰ واژه دانسته شده است.
🔻کوچکی حجم داستانهای مینیمال تنها امری کمّی نیست، بلکه ناشی از خصوصیات کیفی است که آن را از رمان یا داستان کوتاه جدا میکند؛ مثل کیفیت طرح داستان و چگونگی بهکارگیری عناصر داستان. به تعبیر دیگر، کوتاهی ظاهری داستانهای مینیمال، ناشی از کوتاهی تصاویر ارائهشده، کوتاهی زمانی که حادثه در آن اتفاق میافتد، محدودیت تعداد شخصیتها، محدودیت مکان و... هم هست.
✍🏻میترا جاجرمی
#آموزشی
#مینیمال_نویسی
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#تمرین ۴۴
#ارسالی_مخاطب
🤩سپاس فراوان از شما که تمرینها را انجام میدهید و برای ما هم میفرستید؛ ان شاءالله موفق باشید و قلمتان پربرکت باشد.👏🏻👏🏻
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#تحلیل_کتاب
🌀تحلیلِ کتابِ «فیلسوف کوچولو»
♦️گروه سنی ۱۰ تا ۱۲ سال
🔺این کتاب، کتابی است برای پاسخ به پرسشهای بیپایان کودکان درمورد همه چیز: خدا، دنیا، مرگ، تولد و ...
🔻این کتاب به نوعی توجه ما را به عنوان پدر و مادر هم به این نکته جلب میکند که چه بسیار کودکان بااستعداد و باهوش و جستجوگری که در کودکی با بیتوجهی والدین در نطفه خفه شدهاند، و اینکه فیلسوفان و دانشمندان بزرگ دنیا هم به دلیل همراهی والدین آگاه با دنیای کودکانه و پرسؤال آنها به اینجا رسیدهاند. این کتاب همهی سؤالهای کودکان را محترم میشمارد و کودکان را با دوران کودکی دانشمندان بزرگ آشنا میکند.
🖇️داشتن این کتاب برای تربیت کودکی با ذهن زیبا و خلاق میتواند بسیار مفید و به جا باشد. هرکدام از سوالهای به ظاهر سادهی کودکان میتواند سرچشمه و شروع یک مسیر روشن و پر از چالشهای مثبت باشد، پس همیشه برای جواب دادن به سؤالات کودکان آماده و پیشقدم باشید. و حتی گاهی سعی کنید خودتان سؤالاتی در ذهن کودک ایجاد کنید.
📚رادیو کودک
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
اِنتساب / اِنتصاب
⚠️ این دو کلمه را نباید با هم اشتباه کرد.
اِنتساب به معنای «نسبت داشتن» و «مرتبط بودن» است.
💡مثال: اولین قدم منتقد در کار انتقاد آن است که از صحت انتساب اثر به صاحب اثر مطمئن گردد.
اما اِنتصاب به معنای «گماشتن» و «نصب کردن» است.
💡 مثال: انتصاب او به ریاست اداره موجب اعتراض کارمندان شد.
غلط ننویسیم | ابوالحسن نجفی
❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
ابزارهای نویسندگی
👈🏻با داشتن کابینتی مملو از انواع ادویه ها و طعم ها و وسایل آشپزی جورواجور و یک کشوی پر از قاشق و چنگالهای براق، ویسک و وردنه و پوره کن و سیر لِه کن و فندق شکن و گردو شکن، ابلهانه است اگر سعی کنید برای پخت یک غذا از تمام این ابزارها همزمان استفاده کنید؛ و به همان اندازه ابلهانه است اگراز هیچ کدام از این ابزارها بهره ای نگیرید.
🥄 آشپزی فرایند بهره گیری از تمام چیزهایی است که برای پخت یک غذای به خصوص نیاز دارید.
✍🏻نویسندگی هم همینطور. نوشتن داستان فرایندی تدریجی و سنجیده است که نویسنده میبایست تمام سِحر خود را به کار گیرد تا بهترین روایت بر روی صفحه سفید کاغذ نقش ببندد.
🌀 پس در نوشتن، علاوه بر داشتن ایده خوب، پیرنگ، و شخصیت های جالب، به ابزارهای مختلف، و استفاده ی صحیح از آنها نیاز دارید. ابزارهایی چون: گفتن و نشان دادن، توصیف شخصیت ها و مکان ها و...
#نوشتن
┅❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid
#نقد_داستان
سلام و نور
🔹دلنوشتهی شما را خواندم. قلم، مرهم خوبی برای غم و یار همراهی برای لحظات شادی است. خوب است که رنجتان را به تحریر درآوردید.
اما باید به چندنکته توجه کنید:
🔸در جملهی آخر متن، زاویهی دید تغییر کرده، چطور است از همان ابتدا مخاطب را دوم شخص درنظر بگیرید و افعال را تغییر دهید؟!
🔸زبانتان یکدست نیست. مثلا جای کلمهی پلاستیک میان متن ادبی نیست!
🔸به جای استفاده از دستان باید از کلمهی دستها استفاده کنید.
🔸تکرار بعضی واژه ها در جملات پشت سرهم لازم نیست، اگر میتوانید کلمات دیگری جایگزین کنید.
❇️پیشنهاد👈متنتان را از دیدن سنگ مزار شروع کنید. از لمس اسم پدربزرگ، از سرمایی که به جانتان مینشیند...
✅موفق باشید.
❀💠🇮🇷💠❀┅┅┄
📒 @ktbsefid