🏴 #یاران_عاشورایی
🥀تازه مسلمان کربلا: #عبدالله_بن_وهب
▪️کاروان امام حسین(ع)به ثعلبیه رسید. امام فرمان درنگ دادند. در دوردست خیمه ای ساده و کوچک پیدا بود. امام به پیش رفتند. پیرزنی تنها در خیمه ایستاده بود. سیدالشهدا(ع)سلام کرده و پرسیدند:
«تنها در بیابان چه می کنی مادر؟»
پیرزن جواب داد:
منتظر پسرم عبدالله هستم. تو که هستی ای جوانمرد؟»
در پاسخ شنید:
«من حسینم. فرزند دختر پیامبر،حجت خدا هستم و رو به کربلا دارم. وقتی فرزندت رسید، سلام مرا به او برسان و بگو: فرزند پیامبر آخر الزمان تو را به یاری طلبیده است.»
▪️عبدالله نصرانی سابق و تازه مسلمان عاشق، ماجرا راکه از مادر شنید،اندیشید و راه خود را انتخاب کرد. روزعاشورا هنگامیکه دشمن،عبدالله را بشهادت رساند.سرش رابطرف خیمه ها پرتاب کرد.ام وهب سرخونین وخاک آلود را برداشت وبوسهای برپیشانیاش نشاندوسپس درمیان حیرت همگان،سررابطرف میدان پرتاب کرد وگفت:
«ماچیزی راکه درراه خدا دادهایم،پس نمیگیریم.»
▪️آسمان وزمین مبهوت این نمایش غریب عشق وایثار شدند.
نک: محمدرضاسنگری،آینه داران آفتاب،ج1،ص617
📗منبع: آستان قدس رضوی
#حب_الحسین_یجمعنا
#ما_ملت_امام_حسینیم