eitaa logo
لعل
92 دنبال‌کننده
163 عکس
67 ویدیو
4 فایل
به نام صاحب دل♥️ واگویه های دل،شعر،کتاب، صحبت درباره هرچی که یه سرش به دل برمیگرده و البته اندکی نمک. @Ati_Naddafi گویندکه سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود «حاوی انواع اقسام محتواهای آخوندی»
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر حرفی،غمی،غصه ای،دردی،عشقی ته دلت هست و اعتماد نیست و طاقتت تنگ درخدمتم. https://abzarek.ir/service-p/msg/895795 قرار نیست هم قضاوت بشه کسی بتونیم راهکار میدیم اگر چیزی به ذهن نرسید فقط می شنویم
۸ دی ۱۴۰۱
من عاشقِ چشمت شدم، نه عقل بود و نه دلی چیزی نمی‌دانم از این دیوانگی و عاقلی یک‌ آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک‌ لحظه بود آن‌‌دم که چشمانت مرا از عمقِ چشمانم ربود وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد آدم زمینی‌تر شد و عالم به آدم سجده کرد @laal_del
۸ دی ۱۴۰۱
ذهنم درگیره از اینکه چطوری به بقیه بفهمونم که بیاید از گذشته بگذریم و همه ادما رو ببخشیم و دوباره شروع کنیم......انگاری کل جهان دست به دست هم دادن که گذشته یادم بندازن و عذابم بدن اینکه میخوای از گذشته بگذری درست ترین کار ممکنه ولی به جای اینکه به بقیه بفهمونی که تو گذشته گیر کردن جلوی رشد آدمو میگیره به خودت بفهمون که توجه به حرف آدمایی که صحبتاشون اندک تاثیری تو مسیر کمال و رشد تو ندارن اشتباهه اگر به درستی فعلت اطمینان داری،یاعلی چون هیچ موقع همه با تو همراه نمیشن،خودت با خودت همراه شو @laal_del
۸ دی ۱۴۰۱
مثل آن شیشه که در همهمه ی باد شکست
۹ دی ۱۴۰۱
لعل
مثل آن شیشه که در همهمه ی باد شکست
ناگهان باز دلم یاد تو افتاد و شکست💔
۹ دی ۱۴۰۱
خدایا رحم کن به نسل ما عقل بینمون کمیابه به مولا🤦🏽‍♀
۱۰ دی ۱۴۰۱
اصلا مواجهه ی من، امروز صبح، با این پیام باعث شد به خودم بیام درس زندگی باید گرفت از این موضوع الله اکبر😂😞
۱۰ دی ۱۴۰۱
زندگی من به دو بخش تقسیم شده
۱۰ دی ۱۴۰۱
لعل
زندگی من به دو بخش تقسیم شده
قبل از شنیدن اینکه آرتا ربکا با هم به خاطر خیانت ربکا قهر کردن و بعد از شنیدن اینکه آرتا ربکا با هم به خاطر خیانت ربکا قهر کردن
۱۰ دی ۱۴۰۱
بشری که کوره آدم سوزی داشت الان کارخونه آدم سازی داره مهم نیست بسوزونه یا بسازه ، واسه قدرت هرکار میکنه @laal_del
۱۰ دی ۱۴۰۱
هدایت شده از حیـّان🇵🇸
اگر داغم، اگر سوزم، اگر آهم، اگر دردم بر این آتش که میسوزاندم خود هیزم آوردم خودم تقدیر را تغییر دادم با دعاهایم زمین خوردم به سختی با تمام ادعاهایم اگرچه عاشقان در عشق از من ایده می گیرند ولی چشمان تو راحت مرا نادیده می گیرند نميدانم كه باز اين دو چه چيزى زير سر دارند به چشمانت بگو دست از سر دنیام بر دارند من از اين آسمان تيره بارانی نمى‌خواهم براى زندگى عشق فراوانى نمى‌خواهم سرم با زندگی گرم است اگر این زندگی باشد اگر این روزهای سرد غمگین زندگی باشد چرا شرحی به معنای فراموشی نمی‌بینم؟ تنم محتاج آغوش است و آغوشی نمی‌بینم چرا انقدر دلتنگم؟ چرا انقدر دلگیرم؟ چرا من زنده ام بی تو؟ چرا آخر نمی میرم؟ چرا؟ شاید دلیل کوچک بی منطقی دارم اگر چه عاقلم همواره عقل عاشقی دارم پس از شب های تلخ بی کسی صبح سپیدی هست مرا در اوج ناامید بودن ها امیدی هست امیدی هست و می‌گویم، اگر شاید فقط شاید اگر دنیا شود زیر و زِبَر، شاید فقط شاید تو هم شاید مرا در یاد می‌آری به دشواری و از من خاطرات مبهمی داری به دشواری تو شاید عاشقم هستی و مغروری، نمی‌گویی تو مغروی که از دلتنگی و دوری نمی‌گویی تو هم دلتنگی و هم بی‌قراری در خیالاتم تو من را دوست داری عاشق این احتمالاتم نمی گویم که چشمانت فقط دنبال من باشد ولى اى كاش می‌شد دست‌هايت مال من باشد پس از دست تو، دست دیگری هرگز نمی‌گیرم که مردم زنده از عشقند و من با عشق می‌میرم اگر چه من به یادت هستم و همواره می‌مانم ولیکن تو مرا از ياد خواهى برد، مى‌دانم... - مثنوی «عقل عاشق» / سیدتقی سیدی.
۱۰ دی ۱۴۰۱
موزه ی لانه جاسوسی آمریکا @laal_del
۱۰ دی ۱۴۰۱