eitaa logo
لعل
93 دنبال‌کننده
162 عکس
67 ویدیو
4 فایل
به نام صاحب دل♥️ واگویه های دل،شعر،کتاب، صحبت درباره هرچی که یه سرش به دل برمیگرده و البته اندکی نمک. @Ati_Naddafi گویندکه سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود «حاوی انواع اقسام محتواهای آخوندی»
مشاهده در ایتا
دانلود
6.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حتی افتادن یک گنجشک در دفتر سرنوشت ثبت شده ... Hamlet Great British theater @laal_del
🚶‍♀ المجادلة يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ! ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ: «ﺩﺭ ﻣﺠﺎﻟﺲ، ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎﺯﻩ‌ﻭﺍﺭﺩﻫﺎ ﺑﻨﺸﻴﻨﻨﺪ»، ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﻫﻢ ﮔﺮﻩ‌ﻫﺎی ﺯﻧﺪﮔﻲ‌ﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﻨﺪ. ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ: «ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮﻳﺪ ﺁﻥ‌ﻫﺎ ﺑﻨﺸﻴﻨﻨﺪ»، ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮﻳﺪ* ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻣﻌﻤﻮﻟﻲِ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻳﮏ ﺩﺭﺟﻪ ﺑﺎﻟﺎﺗﺮ ﺑﺒﺮﺩ ﻭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﺎﻣﻌﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﭼﻨﺪﻳﻦ ﺩﺭﺟﻪ. ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺁﮔﺎﻩ ﺍﺳﺖ. (١١) @laal_del
هدایت شده از حیـّان🇵🇸
- فکر می‌کنم کتاب‌ تکه‌هایی از یک کل منسجم.
کس نیست در این گوشه فراموش‌تر از من وز گوشه‌نشینان تو خاموش‌تر از من هر کس به خیالیست هم‌آغوش و کسی نیست ای گل به خیال تو هم آغوشتر از من می‌نوشد از آن لعل شفقگون همه آفاق اما که در این میکده غم نوش‌تر از من افتاده جهانی همه مدهوش تو لیکن افتاده‌تر از من نه و مدهوش‌تر از من بی ماه رخ تو شب من هست سیه پوش اما شب من هم نه سیه‌پوش‌تر از من گفتی تو نه گوشی که سخن گویمت از عشق ای نادره گفتار کجا گوش‌تر از من بیژن تر از آنم که بچاهم کنی ای ترک خونم بفشان کیست سیاووش‌تر از من با لعل تو گفتم که علاجم لب نوش است بشکفت که یا رب چه لبی نوش‌تر از من آخر چه گلابی است به از اشک من ای گل دیگی نه در این بادیه پرجوش‌تر از من @laal_del
مَنْ صَبَرَ صَبْرَ اَلْأَحْرَارِ وَ إِلاَّ سَلاَ سُلُوَّ اَلْأَغْمَارِ در مصيبت‌ها يا چون آزادگان بايد شكيبا بود، و يا چون ابلهان خود را به فراموشى زد. نهج‌البلاغه حکمت۴۱۳ @laal_del
غرب مانند آدم حسودی است که تمام تلاشش را می کند تا خانواده را از دستان شرقی بقاپد. @laal_del
11.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا دیه ی زن باید نصف مرد باشه؟ @laal_del
بی سبب مهمانواز مجلس ماتم نبود این گلاب تلخ را گریه ی گل ساختند @laal_del
مَنْ عَرَفَ اَلْعِبْرَةَ فَكَأَنَّمَا كَانَ فِي اَلْأَوَّلِينَ و آن كه عبرت آموزى شناخت گويا چنان است كه با گذشتگان مى‌زيسته است. نهج‌البلاغه حکمت۳۱ @laal_del
میل من سوی وصال است قصد او سوی فراق ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست :) @laal_del
1_2295377988.mp3
12.73M
ببخش...💔 دلتون هوایی شد التماس دعا @laal_del
بچه که بودم،هروقت شمال می رفتیم اگر تمام روز هم در دریا بازی میکردم،باز دوست داشتم که شب،بعد از غذا هم برگردیم ساحل. خیلی اصرار میکردم ولی از قضا همه درگیر سور و سات شام و استراحت بودند.کسی با دل من راه نمی آمد جز بابا که می گفت :«آدم نیومده مسافرت که بشینه تو خونه » و با همین منطق به بهانه ای مثل خرید وسایلٍ غذا،من را از جمع دستچین می کرد و به مراد دلم می رساند. هرچند که این توجه کوچک و منطق زیبایش خیلی دل مرا می برد. وقتی روبروی دریا،زیر سایه ی تاریک شب به تیغه ی ممیز دریا و آسمان خیره میشدم و هیبت صدای امواج درِ گوشم سیلی میزد کم کم احساس تشویش و غربت به درونم رسوخ میکرد. خصوصاً آنجا که خودم را از دریا دور میکردم اما هر موجی که از پس موج می آمد بیشتر در ساحل پیشروی میکرد و نقطه ی امنم را منهدم میکرد. همه ی اینها عرض ده دقیقه می افتاد و من از انعکاس برقِ نور ماهِ لابه لای امواج دریا دل می کندم و سریع می دویدم تا دست پدرم را بگیرم و بگویم :«بابا برگردیم» و اینبار واهمه ام سکون می یافت. اصلا هربار وقتی زیر نگاه سودایی و عبوس معلم قرار گرفتم،یا موقع قدم زدن در خیابان حس میکردم کسی تعقیبم می کند،یا هر وقت که راننده ی اسنپ از مسیر اصلی نمی رفت و توهم میزدم که نکند مرا بدزد و ... هزاران بار با خودم گفتم:«نیاز دارم تا دستان بابا را بگیرم و بگویم برگردیم» حتی مهم نیست که موج بعدیِ دریا من را ببلعد،چون من به گرمی دست قهرمانم دلگرمم. پناه درماندگی هایم دوستت دارم :) (به بهانه ی نزدیکی به روز پدر) @laal_del