eitaa logo
لعل
94 دنبال‌کننده
156 عکس
67 ویدیو
4 فایل
به نام صاحب دل♥️ واگویه های دل،شعر،کتاب، صحبت درباره هرچی که یه سرش به دل برمیگرده و البته اندکی نمک. @Ati_Naddafi گویندکه سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود «حاوی انواع اقسام محتواهای آخوندی»
مشاهده در ایتا
دانلود
خونریزی داخلی قلب منجر به مرگ جسم نمیشه یا اشک میشه یا @laal_del
بگذارید صریح بگویم، من در رفاقت اعتماد می‌کنم. یعنی به محض ایجاد صمیمیت، می‌توانم تمام دار و ندارم را چه مادی و چه غیرمادی و بدون ذره‌ای دلواپسی به طرف بسپارم. می‌توانم ساعت‌ها زمان بگذارم برایش، کیلومترها مسافت‌ طی کنم و از خواب و خوراکم بزنم. من به هرآن چیز که بر زبانش جاری شود اتکا می‌کنم و نیت‌خوانی و بددلی نمی‌کنم. و مهم‌تر از همه یادش می‌کنم، دعایش می‌کنم و از موفقیتش لذت میبرم. من در رفاقت اعتماد می‌کنم و انتظار اعتماد دارم. فلذا اگر این حقیر را حتی در ذهن معتمد نداستید از بنده فاصله بگیرید تا موجب آزردگی خاطرتان نشویم. اگر من اعتماد شما را جلب نکردم پس دوست خوبی برایتان نبوده و نیستم. @laal_del
اصلا پای را بستیم، چشم را هم فرو انداختیم، روی را پوشاندیم و لب را نیز به دهان دوختیم. پرنده خیال را چه کنم؟ در قفس کنم؟مگر نشنیده‌ای؟ *شوق اگر هست شکایت ز گرفتاری نیست نشود دام و قفس مانع پرواز کسی... @laal_del
21.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدرها در سکوت دل می‌سوزانند و خون دل می‌خورند. شاید خیلی اوقات کاسه کوزه‌ها برسرشان بشکند و خانواده از تصمیمات منطقی و مصلحتی او برنجند ولیکن او راه نجات خانواده را می‌داند. او بر بلندی ایستاده و انتهای مسیر را هم سیر می‌کند. نهایت امیدواری است درحالیکه همه اعضای خانواده خود را در معرض سقوط می‌بینند. نمی‌دانم چقدر با او آشنایید ولی او به سان پدر می‌ماند برای سرزمین و برای مسلمین، حتی برای جوانان اروپایی هم پدری می‌کند. شاید اگر سخنانش را بخوانید پی می‌برید که هیچکس به‌اندازه ی او دغدغه فرهنگ و هنر این مملکت را ندارد. نه فقط سخنانش که بارها در عمل نیز ان را به اثبات رسانده است. اینکه عفو رهبری شروین را شامل می‌شود نه تنها دور از ذهن نبود بلکه توقع می‌رفت چراکه او سال‌ها پیش از رهبری، در زندان‌های ساواک در حالیکه همه اهل کتاب و کمونیست را از دایره انقلابی گری و مبارزه خارج می‌دانستند، او با آن‌ها همسفره می‌شد و برای هدایتشان تلاش می‌کرد. چطور می‌شود کسی که شکنجه‌ها را برای شروین و امثال او تاب آورد، دست از آرمان‌هایش بکشد و با خطاهای از سر جوانی آن‌ها را از خانواده طرد کند؟ @laal_del
امان از آدم‌های زود رنج رفقا! امان... عملا نه می‌شود اصلاحشان کرد و نه نمی‌شود رهایشان کنی. نه می‌شود آن‌ها را نسبت به عامل و باعث و بانی رنجشان آگاه کنی و نه می‌شود به آن‌ها حق داده و تائیدشان کنید. امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: لَيْسَ لِمَلُولٍ صَدِيقٌ زود رنج را دوست نيايد. این افراد در هر رابطه‌ای خود را محق می‌دانند و باقی افراد را به چشم مقصر نگاه می‌کنند. بزرگواران! کاش هر از گاهی در آینه نگاه کنیم... @laal_del
ما زندگی را مختصر کرده‌ایم. ما پا گذاشتیم بر غریضه خود، که ابدیت را می‌طلبد. از این رو چنبره زده‌ایم به این دنیا و به هر بهانه‌ای خود را سرگرم می‌کنیم و سایه عافیت اگر ذره‌ای از سرمان کم شود زیر آفتاب حق‌طلبی تجزیه می‌شویم. ما اوضاعمان بدجور خراب است و نمی‌توانیم هضم کنیم که چقدر این دنیا برای خدا پست و دون و بی‌ارزش است. ما به دنبال لقمه‌نان و چکه آبی می‌دویم و اگر بدان رسیدیم که فبها، اگر نه عالم و آدم و باعث و بانی آن را فحش می‌دهیم. کاش دست بکشیم از این دنیای پست که کودکان را ضبح می‌کند، عشق را غارت می‌کند، پاکان و خوبان را متلاشی می‌کند و دست برداریم از خود که دلداده این لجنزاریم. @laal_del
ردیفی از صندلی‌های مترو تحت تصرف یک سری نوجوان است که از قضا ورزشکارند. تقریبا تمام توجه واگن از پیر و جوان و مذهبی و غیرمذهبی به این دختران معطوف شده و به قول معروف نقل مجالس خط۷ مترو شده‌اند. اینکه نوجوان در چنین سنی خواستار جلب توجه باشد و یا به اقتضای نوجوانی‌اش هیجانات بیشتری بروز دهد طبیعی است. اما اشکال کار و چیزی که موجب می‌شود تا ملت به چشم یک سری ناهنجار به این دخترها نگاه کنند، ظاهر، رفتار و تکه کلام‌های پسرانه آن‌ها است. شاید در وهله اول این ناهنجاری را ناشی از ورزش (خصوصا رشته فوتبال) بدانید اما کمی که فکر کنیم متوجه می‌شویم: ما برای تخلیه هیجانات درونی دختران، به ندرت فضای خوب، محیطی امن، جذاب و متناسب با اقتضای دخترانه و جنسیت زن فراهم می‌کنیم فلذا دختری که هیجان بیشتری دارد دو راه دارد: _پسر انگاری کند. _عواطف و هیجاناتش را سرکوب کند. (به شدت خواستار نقد و نظرات شما در این زمینه هستم.) @laal_del
برخی از ما آدم‌ها؛ البته دور از جون شما، وقتی با خودمان تنها می‌شویم به این پی میبریم که چه آشغالی هستیم و دقیقا همانجا محبتمان به خدا هزار برابر می‌شود که تا این اندازه هوای این «آشغال دوست نداشتنی» را دارد. دقیقا همان لحظه‌ای که مادرانه وساطت ما را پیش خدا می‌کند، عاشق می‌شویم. «» یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها @laal_del
زمین گرده دقیقا همونجایی که یکی وایساده بود و تو مذمتش کردی می‌چرخه و می‌چرخه میاد زیر پای خودت... @laal_del
نور چشمم! در آن خیابان، زیر آن میز یا کنار آن فنجان کمرباریک، لقطه اگر دیدی، بردارش که آن دل من است. چندی پیش، درحوالی تو گم شد و آن را بازنیافتم. @laal_del
خواستم بگویمت اما، به تأسی از کلام رب، می‌نویسم. چراکه گفته‌ی من، اگرچه مبتذل و ناچیز است اما به «سوگندِ پروردگار بر قلم و آنچه که از آن می‌ترواد» بها می‌گیرد، تا کمی فراخور شأن شما باشد. صدهزار بار خدارا شاکرم که در ازای مادری‌ات بهشت را حواله‌ می‌کند و گرنه دست من خالی است، خالی تر از آنکه بتواند جوانی‌ات را برگرداند، درد استخوان و عوارض مادری‌ات را برگرداند اما دستان خدا اعجاز می‌کند. مثلا دستان خدا ثانیه‌‌شمار ساعت بالای تخت بیمارستان مرا عقب می‌کشد و تو از کودکی دخترکت کیف می‌کنی و سرزنده می‌شوی، سِرُم را از دستانش بیرون میکشی و شب را در خانه یک دل سیر می‌خوابی و دیگر رگ دست من خراب نمی‌شود تا پرستار را صدا نکنی و گریه‌هایم موقع رگ گیریِ دوباره، دلت را بخراشد و مویت را سپید کند. مادر جان! کسی نمی‌داند که حلول خدا در چشمان تو چقدر زیباست. اما من دیده‌ام آن لحظه که حیات می‌دادی و تلاش می‌کردی تا مادرم باشی... این دنیا کوچک است برای قدر دانی از تو پس «رَبِّ ارْحَمْهُمٰا كَمٰا رَبَّيٰانِي صَغِيرا» @laal_del
چه می‌دانم، شاید یک روزی، وقتی فکر گناهی به سرم زد و بزاق دهان آن جنِ مادرِ جن بر سر شانه‌ام می‌چکید، بتوانم این صحنه‌ی مشمئزکننده را نظاره کنم. یا مثل شاگرد شیخ انصاری ببینم که خلق‌الله چطور پشت سر این مطرودِ نفرت‌انگیز ریسه شدند و حواسشان نیست که در دلشان به جای حبل‌المتین، ریسمان چرکین شهوت و گناه تنیده شده است و آن‌چنان در گل فرو رفتند که مانند موجودی چهارپا در ترکیبی از آب و خاک دست و پا می‌زنند. یا فرض کنید، کرم پلویی که ماحصل لحظه به لحظه‌ی چرت‌زدن پای مانیتور سرکار را با گوشت خواهر و برادر مومنم بر سر سفره بخورم و از غیبت کردن لذت ببرم. از آن طرف، در حالی که از فصاحت، بلاغت و صراحت لهجه‌ی خودم خرسندم، ببینم که چطور جگر طرف مقابل را مثل هند به دندان کشیده‌ام و با حرفم به جانش آتش انداختم. یا موقع روضه و سخنرانی که برای لحن و حال و هوایم تره خرد می‌کنم، قر و قمیش شیطان را درحالیکه لخت و عور بین جمعیت برای خوش‌رقصی من کف می‌زند، ببینم. کاش ببینم، اما ندیده می‌گویم: این روزمره‌ی چرک که بوی سگ مرده می‌دهد، برای امامی که قیافه‌ی «شتر، گاو، پلنگ» من را هر روز تماشا می‌کند، اصلاً جذاب نیست. @laal_del