گفتم: "تبلیغ" گفت : "زبان تبلیغ"
[قسمت اول]
گفتم : چرا حوزه علمیه در قبال این سخنرانی اخیر آقا کاری نکرده و سکوت پیشه کرده است؟
گفت : از کجا می دانی سکوت کرده اند؟ شاید در اندیشه و تمهید کاری باشند. شاید هم تو انتظار داری دوباره همایش ها و گردهمایی ها برگزار کنند؟
گفتم : یعنی بعد از ده سال طلبگی هنوز نمیدانم در حوزه چه میگذرد؟
گفت : شاید کاری از دستشان بر نمی آید نه اینکه دغدغه نداشته باشند.
گفتم: تو انگار حواست نیست و یا شاید هشدار جدی و نگرانی اقا را خوب نگرفته ای. اقا از سیلی خوردن اسلام سخن رانده اند. از وضعیت تبلیغ نگران است.
گفت : شاید هم برخی با خودشان بگویند ما که دفتر تبلیغات و سازمان تبلیغات و سفیران هدایت و امیر بیان و ... را داریم و اینها سالهاست در حال فعالیت هستند. پس دیگر نگرانی از تبلیغ چه وجهی دارد؟
گفتم : شاید هم به حضرات آقایان برخورده که آقا اینگونه تبلیغ را به صدر نشانده اند. حتما می دانید که در حوزه معمولا طلاب مبلغ را به عنوان طلاب درس نخوان و بی سواد تلقی می کنند. اما حالا آقا تبلیغ را مقدم بر تحقیق و اجتهاد دانسته اند.برخی آقایان حوزه را با یک موسسه علمی، آموزشی و پژوهشی اشتباه گرفته اند. و البته این خلط تاریخی نیازمند توضیح بیشتر است که در ادامه شاید به ان پرداختم.
گفت : حالا واقعا مگر ما در کشور تربیون تبلیغ کم داریم؟ دفتر و سازمان تبلیغات، امیر بیان، سفیران، ائمه جمعه، نهادهای نمایندگی رهبری در ارگان های مختلف و ...همه اینها علی الظاهر باید مشغول تبلیغ دین باشند؟! پس آقا چه می گویند؟
گفتم : تبلیغ از اصل معنای خود که همان رساندن پیام به مخاطب است دور افتاده و در طول مسیر زمانی و ... دچار معنای مشهوری شده است که این معنای مشهور خود تبلیغ را به حجاب برده است. آقا می خواستند تبلیغ را زنده کنند. همین معنای مشهور چون در اذهان خیلی از ماها رسوب کرده است لذا نمی توانیم به راحتی بپذیریم که دو معنا برای تبلیغ وجود دارد و معمولا با همان ذهنیت قبلی هم بیانات اقا را دیده یا شنیده یا خوانده ایم. و لذا خیلی جدی نگرفته ایم.
گفت : حالا این دو معنا از تبلیغ را بیشتر توضیح بدهید.
گفتم: یکی همین که الان رایج است. طلاب اغلب از سر بیکاری و بی پولی در ایام محرم و ماه مبارک و ... به جاهای مختلف می روند. و طبعا این معنا روزمره شده کاری از پیش نمیبرد و البته مراجع و فضلا و ... چنین تبلیغی را کسر شان خود دانسته و بیشتر ترجیح می دهند شمع وار در قم بنشینند و طلاب و برخی از زائرین پروانه گون به گردشان بچرخند.
معنای دوم تبلیغ همین است که آقا در این سخنرانی بیان کردند
ادامه دارد ...
#زبان_تبلیغ
گفتم : "تبلیغ" گفت: "زبان تبلیغ"
[قسمت دوم]
گفت : بد نیست اندکی به وضعیت فعلی تبلیغ نظر انداخته تا شاید از این طریق جایگاه و اهمیت این بیانات آقا بیشتر روشن شود.
گفتم: در بند قبل اندکی در این باب سخن گفته شد.
گفت : بله ولی بهتر است این بار اندکی انضمامی تر به این مساله بپردازیم. یعنی الان طلاب زیادی هستند که در ایام تبلیغ از قم بیرون نمی روند و احیانا دلیل موجه هم دارند. آنهایی هم که می روند کیفیت تبلیغ شان غالبا پایین است. یعنی جواب گوی عطش و طلب نسل فعلی نیست. منبر میخواهد برود سریعا فایل محرم سال گذشته آقای رفیعی یا عالی یا ... را گوش داده و بالا می رود. البته نفس این کار مشکلی ندارد. اما مشکلش ان است که ما از سر بی دردی و بی مسالگی سراغ اینها می رویم. یعنی اگر خودمان طرحی داشتیم و در ان طرح جایی برای عالی یا رفیعی باز می کردیم این مشکلی نداشت و بلکه مطلوب هم می بود. ما به گفتن و طرح حرف های مشهور رو اورده ایم. حرف مشهوری حرفی است که همیشه می توان زد. در جهان قدیم باشی یا در عصر تجدد. فرقی نمی کند.
گفتم : البته اقا در همین سخنرانی اشاره کردند که باید محتوای بروز تولید شود. و شاید این طیف از طلاب که احیانا کم هم نیستند از این باب سراغ منبری های مشهور کشور می روند.
گفت : البته بحث مواد و محتوای غنی حتما لازم است اما تبلیغ برای حوزه چیزی فراتر از محتواست.
گفتم : متوجه نمی شوم. تبلیغ یعنی رساندن پیام دین به مخاطب بدون اینکه شبهه ای باقی بماند. این یعنی محتوا. اگر مراد شما روش و قالب ارائه و عرضه این محتواست البته خود اقا هم تذکرات جدی در باب روش ارائه این مواد و محتواها داده اند.
گفت : نه مرادم روش و قالب به معنای رایج نیست. در معنای رایج ما محتوا را همچون مایعی (مثلا اب) پنداشته که در ظرفی همچون لیوان ریخته می شود. این تصور مکانیکی از فرم و محتواست. گویی دغدغه آقا ان است که چرا حوزه فرم تبلیغ ندارد. نه اینکه چرا این محتواهای خوب را نمی رساند به مردم. حوزه وقتی فرم تبلیغ به خود می گیرد که به غایت خویش بنگرد. غایت حوزه در آیه نفر امده است. غایت حوزه انذار است. اگر حوزه باید منذر جامعه و مردم خود باشد ان وقت می تواند فرم تبلیغ به خود بگیرد. مثالی عرض کنم شاید به وضوح مطلب مدد رساند (و به نوعی شاید همین مثال کل مطلب باشد) شعر سعدی شعر حکمت و اخلاق است. نه اینکه سعدی توصیه ها و حکمت های زیبا را در قالب شعر بیان کرده باشد. از قضا گاهی مضامین شعر سعدی خیلی اخلاقی هم شاید نباشد. اما شعر سعدی بنیان و بنای اخلاق را استحکام می بخشد. او به نیت اصلاح و توصیه اخلاقی شعر نسروده اما شعر سعدی(حافظ) همه بیت الغزل اخلاق و معرفت است. شعر سعدی فرم اخلاق به خود گرفته است. حوزه اگر بخواهد فرم تبلیغ به خود بگیرد باید دوباره به آغاز و انجام خود برگردد و مجددا خود را بازخوانی کند.
ادامه دارد ...
#زبان_تبلیغ