eitaa logo
مجموعه اشعار خادم زینب س
385 دنبال‌کننده
181 عکس
359 ویدیو
87 فایل
ارائه ی سبکهای پیشنهادی ارائه ی نظرات پیشنهادات و انتقادات👇 @khademozeinab
مشاهده در ایتا
دانلود
8.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جلالت و هیبت عليه‌السلام 🎙آیت‌الله شهید مرتضی مطهری 🔳 سالروز شهادت مظلومانه یازدهمین خورشید هدایت تسلیت باد 🏴↪️ @Quranvahlebeyt
اسمان خون شده و سرخیِ غم ریخته است کوهی از درد به روی نفسم ریخته است همه گفتند که "بد میگذرد" مانا نیست سوختم ساختم و باز بهم ریخته است وسط اتشم و بوی گلستان پیداست روی خاکستر من ، ملک سلیمان پیداست بوی پیراهن او بر تن دنیا جاریست یوسفم ساکن مصر است و به کنعان پیداست او خلیل است و کلیم است و ذبیح العشق است انکه در راه حجاز است مسیح العشق است رو به این کعبه ی مهجور بزن پیدا شو که همین یوسف در بند وجیه العشق است در گلستانِ خلیل اتش نمرود شکست انکه دنبال خداییِ خودش بود شکست صوت بسم اللهش امد ، همه جا باران شد ان که در سایه ی او صولت داوود شکست او طرید است فرید است وحید است و شرید هیچکس ذره ای از داغ دلش را نخرید همه از عشق زلیخاییِ خود میگویند ولی افسوس کسی محنت او را نکشید در بیابان نفسی جز نفس طوفان نیست خونِ دل میچکد از چشم ولی درمان نیست چشمِ بارانیِ او منتظرِ منتظران ولی انگار کسی منتظر باران نیست
با سلام درصورت استفاده از این شعر ، فایل اجرای مجلس رو به این ایدی ارسال فرمایید👇👇 @khademozeinab منو بار غمم تو و عشق و کرم من و روی سیام بکش دست رو سرم دوست دارم داد بزنم نوکرتم من غبار روی پیراهنتم هرجا کارم گیر کرده اومدی گفتی من هم مثل مادرتم بند دوم سلام ای حوض خون سلام ای مهربون عزادارم برام خودت روضه بخون دوست دارم دست روی موهام بکشی دوست دارم سر روی شونت بزارم میخوام اینجا قول بدم عوض بشم اگه تا ابد تو باشی مادرم بند سوم سلام کرببلا سلام خون خدا سلام ارباب من سلام ای باوفا السلام میدم با چشمای تری که میباره توش غمای اسمون اگه رفتی رو مزار مادرت سلامِ ما نوکرا رم برسون نی
😭😭 (سلام الله علیها) تو که لگد زدی به در ، مگه نمیبینی پشت درم با قد خم ، چه دست سنگینی چی اومده به روز من ، جلو چش حیدر این صدای حسینمه ، که میگه وای مادر سعیم اینه جلو حیدر نخورم زمین نمیشه پیش این همه نا محرم حیدرم شرمنده میشه یه دست من به زانو و یه دستم روی دیواره نزن نامرد نمیبینی ، که حیدر داره میباره حسن داره با چشم تر ، میگه وا اُما وا اُمّا علی با دستای بسته میگه من رو ببخش زهرا بند دوم با شعله ی در چادرم ، میسوزه یا فضه میخ داره پهلومو به در میدوزه یا فضه قُتِلَ ما فی احشایی ، دلمو خون کردن محسنمو کشتن چرا اینجوری میخندن سعیم اینه که به حیدر نرسه ناله ی زهرا لبامو میگزم آروم از درون میسوزم اما میسوزم پشت در اما ، نمیزارم علی خم شه نباید که یذره هم غرور حیدرم کم شه با دست بسته سخته که ، ببینه اشک زهرا رو تحمل میکنم دردو نبینم شرم مولا رو بند سوم داره میسوزه چادرم ،تو فکر اون صحرام تو فکر آوارگیه ، زینب تو بازارام انگار دارم مییینم اون ، لبای پر خونو تو دل مضطر رباب دعای بارونو سعیم اینه من بسوزم اما خیمه ها نسوزه توی شعله های صحرا موی دخترا نسوزه تصور میکنم ای وای دویدنهای زینب رو تصور میکنم رو نی ، سر سقای زینب رو دلم خونه دلم خونه دلم خونه دلم خونه میبینم که یکی رو نی داره سر رو میچرخونه