هدایت شده از حفظ و دفاع از خون شهداء
سلام شاید روزی از روزها غیبتت را کردم ، یا شاید جایی دلت را شکستم ... واین لغزش زبانم بود...در دلم یا در جمع عمدا یا سهوا .... از تو میخواهم مرا ببخشی میدانم که خداوند کسی را که غیبت کند یا حق الناسی به گردنش باشد، نمیبخشد
تا زمانیکه کسی که غیبتش را کرده او را ببخشد
این نامه را برای تمام دوستانم فرستادم نه به عنوان تحفه بلکه به خاطر ترس از خداوند.
هرگاه مرا بخشیدی آن را بر من برگردان .این دعوت برای بخشش است...بیا دلهایمان را صاف کنیم بخاطر الله سبحانه... مرا ببخش
این روزها مرگ ناگهانی زیاد شده ومن خدا را شاهد میگیرم که تورا بخشیدم بخاطر رضایت خدا .
هدایت شده از حفظ و دفاع از خون شهداء
نیمکتهای چوبی بیشتر از درختان جنگل میوه میدهند چون ریشه در تلاش معلم دارند.
روز معلم گرامی باد.
#معلم
هدایت شده از حفظ و دفاع از خون شهداء
در زمان اشغال هند
توسط بریتانیا،
روزی افسر انگلیسی
بدون هیچ دلیلی
سیلی محکمی به یک شهروند هندی زد.
شهروند ساده هندی
برگشت و چنان با مشت به روی افسر بریتانیایی زد
که او از اثر شدت ضربه وارده به زمین افتاد.
🔸افسر بریتانیایی از این عکس العمل هندی وحشت زده
و خشمگین شده بود؛
ولی چون تنها بود چیزی نگفت و بطرف مقر سربازان بریتانیایی رفت تا با گرفتن نیرو برگردد و جواب مرد هندی را بدهد که جرات کرده به افسر امپراطوری سیلی بزند که آفتاب در قلمرو آن غروب نمی کند..
🔹پیش ژنرال انگلیسی رفت و از او خواست تا سرباز به او بدهد تا برگردد و جواب این بی ادبی را به هندی دهد. اما ژنرال انگلیسی بدون این که جواب او را بدهد، او را به اتاقی برد که در آن پول نگهداری میشد و گفت: 50000 روپیه بردار و برو نزد آن هندی و در مقابل کاری که انجام دادی به او بده و معذرت بخواه!
🔸افسر با شنیدن این حرف معترضانه گفت: هندی بدبخت به یک افسر ملکه سیلی زده است و این یعنی بی احترامی به امپراطوری انگلیس، ولی شما بجای مجازات به من می گویید به او پول بدهم و عذر بخواهم؟! ژنرال با خشم گفت: این یک دستور است، باید بدون چون و چرا اجرا کنی.
🔹افسر به ناچار پول را به مرد هندی داد و عذر خواست. هندی پذیرفت و با خوشحالی تمام پول را از او گرفت و یادش رفت که او حق داشته اشغالگر وطنش را بزند! پنجاه هزار روپیه آن زمان پول هنگفتی بود و او با آن خانه خرید و با بقیه اش چندین ریکشا (وسیله ی حمل و نقل درون شهری در هندوستان) گرفت و با استخدام چند راننده آن ها را به کرایه داد...
🔸روزگار گذشت و وضع زندگی او بهتر شد تا این که به یکی از تجار در شهر خود تبدیل شد. او فراموش کرده بود که با گرفتن پول از کرامتش گذشته ولی انگلیسی ها آن سیلی او را فراموش نکرده بودند.
🔹روزی ژنرال انگلیسی، افسرِی را که از هندی سیلی خورده بود فراخواند و به او گفت: آیا آن هندی را که به تو سیلی زده بود به یاد داری؟ افسر پاسخ داد: بلی چگونه می توانم او را فراموش کنم.
🔸ژنرال گفت: حال وقتش است که بروی و انتقام آن سیلی را ازش بگیری، ولی او را در حالی با سیلی بزن که مردم در دور و برش جمع باشند.
🔹افسر گفت: آن روز که هیچ کسی نداشت مرا از زدن او بازداشتی حال که صاحب جاه و جلال و خدمه شده است می گویی برو او را بزن؟ می ترسم افرادش مرا بکشند.
🔸ژنرال گفت: خاطرت جمع باشد، نمی کشند، فقط برو و آن چه را که گفتم انجام بده و برگرد.
🔹وقتی افسر انگلیسی داخل خانه هندی شد او را در میان جمع کثیری از مردم یافت در حالی که خادمان و محافظانش او را احاطه کرده بودند، بدون مقدمه بطرف او رفت و با سیلی چنان محکم به رویش کوبید که بر زمین افتاد، افسر ایستاده بود تا عکس العمل او را ببیند ولی هندی بدون هیچ عکس العملی از جایش هم بلند نشد و به طرف انگلیسی حتی چشم بالا نکرد!
🔸افسر از تعجب دهنش باز مانده بود ولی خوشحال از گرفتن انتقام نزد ژنرال خود برگشت. ژنرال به افسرش گفت : خیلی خوشحال به نظر می آیی و فکر میکنم متعجب شدی.
🔹افسر پاسخ داد: بلی برای بار اول که او را با سیلی زدم او از من محکم تر بر رویم کوبید در حالی که فقیر بود. ولی امروز که او صاحب جاه و جلال و خدمه است حتی پاسخ سیلی ام را با حرف هم نداد، این مرا به تعجب واداشته است.
🔸ژنرال در پاسخ افسرش گفت: دفعه اول او «کرامت» داشت و آن را بالاترین سرمایه خویش می پنداشت، برای همین از آن دفاع کرد.
🔹ولی دفعه دوم، او کرامت خود را در به پول فروخته بود، برای همین از آن نتوانست دفاع کند «چون می ترسید که مصالح و منافع خود را از دست بدهد».
🔻این داستان،
حکایت افراد زیادی است!
آنان که با گرفتن
پول و مقام،
حقوق و وام نجومی،
ملک و زمین و اموال،
رانت و اختلاس و
پارتی و
سایر امتیازات،
فرستادن فرزندان شان به اروپا و آمریکا و...
کرامتِ خویش را فروخته اند،
از ترس باختن اندوخته های کاذب خود لال شده اند و حرفی نمی زنند!
داستانی آشنا برای همه ما...
مراقبت کرامت خود باشیم
🍃🍃🍃
هدایت شده از حفظ و دفاع از خون شهداء
5_6199224905918054407.ogg
5.43M
نوای ماندگار
استاد سلیم موذن زاده اردبیلی (ره)
هدایت شده از حفظ و دفاع از خون شهداء
مداحی_آنلاین_علی_غریبلی_گون_چتین_اولور_آغشامی_ایمان_نژاد.mp3
4.01M
🔳 #شهادت_امام_علی(ع)
🌴علی غریبلی گون چتین اولور آغشامی
🌴آغشاملار جالانور صبریمین جانی
🎤 #ایمان_نژاد
⏯ #روضه #ترکی
👌بسیار دلنشین
هدایت شده از حفظ و دفاع از خون شهداء
12-nariman-panahi-21mahramazan-04(1).mp3
8.19M
دوباره حسن به یاد مادر افتاد
هدایت شده از حفظ و دفاع از خون شهداء
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 لحظهای که قلب حاج قاسم آتش گرفت ...
🔰 برشی از مستند «قاسم»
هدایت شده از حفظ و دفاع از خون شهداء
15.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شعر حماسی بصیرتی حاج محمود کریمی در واکنش به اتفاقات روز
عالم، امشب سیه به تن دارد
بسکه داغ اباالحسن دارد
داغ، تنها سر شکافته نیست
علی از داغ، انجمن دارد
داغ فقدان سیّد بطحا
داغ هرروز تازه زهرا
داغ نیزه به قلب قرآن و
وحی افتاده زیر پای جفا
داغ رأی مذاکرات سیاه
چه صلاحی که رفته در بیراه
مکر بن عاص و سادگی خواص
که علی را نمود خلع سپاه
سرِ نیزه که رحل قرآن شد
وقت تضعیف «مرد میدان» شد
آخرین ضربههای مالک بود
اشعری شیر شد، رجزخوان شد
تیر قوم جملکشان، یک سو
زهر خشکمقدّسان، یک سو
داغِ شلّاقِ داغِ سلبِ امید
داغ تسلیم نخبگان، یک سو
اشعثی فتنه در سپاه انداخت
اشعری، سنگ را به چاه انداخت
در حقیقت، به اسم خیر و صلاح
اشعری، جنگ را به راه انداخت
شر شد و فتنه شد، تلاطمشد
امر مولا در این میان گمشد
رشته افتاد دست جاسوسان
اشعری، انتخاب مردم شد
اگر آن بزدلان در صفّین
جای تهدید جان حقّ یقین
پیروی از امام میکردند
وضع بسیار بود بهتر از این
نه خوارج به عرصه آمدهبود
و نه امروز، داعشی موجود
نه حرمخانهی خدا میسوخت
نه اثر بود از یهود و سعود
پسر عاص، راه را چرخاند
همه را امّت پیمبر خواند
اشعری، رامِ حرف زیبا شد
تا که سفیانیاش، برادر خواند
ابلهی در نشست نافرجام
با زبان و تبسّمی، شد خام
حقّ مولا دوباره غارت شد
حقّ مردم به باد رفت؛ تمام
آلسفیان کنون کمآورده
پدرش را یمن درآورده
آنکه میگفت: جنگ در ایران
حال، قرآن به نیزهها کرده
جنگ ما، جنگ بین فقر و غناست
هرکه با مرتضاست با فقراست
دو سه تا ضربه مانده تا نصرت
یمن امروز اشتر مولاست
هدایت شده از حفظ و دفاع از خون شهداء
8.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خاطره شنیدنی امیر عبداللهیان از مدل برد-برد حاج قاسم سلیمانی در مذاکره
🔹سردار سلیمانی در مذاکرات بینالمللی تا چیزی نمیگرفت هیچ امتیازی به کشور مقابل نمیداد حتی بهصورت همزمان.