#مادرانه🌹
🍃از جمله کارهای بسیار مهم، کتابخوان کردن زنان است.
🍃متاسفانه زنان ما با کتابخوانی خیلی انسی ندارند.
🍃 این کتابها معارف بشری است که ذهن ها را برای بهتر فهمیدن، اندیشیدن، بهتر ابتکار کردن و در موضع صحیح تری قرار گرفتن آماده میکند.
#مقام_معظم_رهبری
💢چند وقت پیش مادر شهید به کانال سبز سرخ پیام داد که اگه میشه از پسر من یاد کنیددر کانال شهدا
🔹 ما چون شناخت نداشتیم پرسجو کردیم گفتند من مادر شهید پارداد هستم گفتم مادر جان عکس فرزندتون برام ارسال کنید گفت من الان بیمارستان هستم برم خونه براتون میفرستم.
🔹 کسب اطلاع کردیم دیدم دچار ی بیماری سخت شدند نوع بیماری نمیگم شاید راضی نباشه بعدا جویای حالش شدیم گفت شکر خدا با عنایت حضرت زهرا سلام الله علیها و پسر شهیدم بهترم و بعدش خود مادر شهید این داستان تعریف کرد .
🔻به نقل از مادر شهید
🔹اون زمانی که حالم خراب بود.دکترها همه میگفتند باید بعداز عمل جراحی شیمی درمانی بشم...
درد پهلو منو یاد مادرم حضرت زهرای اطهر😭 سلام الله علیها می آورد...
🔹یه خواب دیدم توی یه حیاط بزرگ.درختان سربه فلک کشیده.یه حوض آبی با آب زلال.من به همین حالت درد دراز کشیده بودم و شهیدم کنارم نشسته بود...
🔹دستش رو روی پهلوم گذاشته بود با یک صوت زیبا.خیلی زیبا دعای فرج میخوند...
🔹بیدار شدم گفتم خوب میشم.و همین هم شد...
🔹دکترم گفتند نیازی به شیمی درمانی نیست....
🔹شهدا امام زادگان عشقند.و من این مطلب رو اون زمان فهمیدم
🔹قبل از جراحی تقریبا نزدیک به دوماه مدام ام آر آی.سی تی اسکن..سختی بیماری
🔹پسرم وحید جان در آتش نشانی مشغول به خدمت هستند..ایشون بامن بودند.
🔹ولی چون اتاق سی تی اسکن سرد و دلهره آور بود، وحید جان بهم گفت مامان من پشت درم نترس من هستم ...
🔹ولی دلهره داشتم..اون دستگاهها..اتاق سرد..دکتر نکات رو گفت و رفت...
🔹دلم لرزید..یهو گفتم امید جان کجایی مامان...😔
🔹یهو یه دستی گرم روی شانم حس کردم نگاه کردم بالای سرم دیدم کسی نیست..متوجه شدم شهیدم هست😭...
🔹ولی مادر کاش بیمار بودم..اون مدت بچم همیشه پیشم بود...😭
🔻اخرش بهم گفت عنایت حضرت زهرا و شفاعت فرزند مرزبانم امید حال منو بهتر کرد 🤲
#خاطرات_ادمین
#خاطرات
#شهدا
#مادرانه