#عشقدوطرفه
#پارت173
پرو گمشو بیرون پسره ی هیز
مثل برق و باد لباس تنم کردم و موهامو شونه کردم دیگه وقت نداشتم کب/ودی های روی گردنم با کرم بپشونم سریع یک شال انداختن دور کردم و رفتم پایین
+سلام
-علیک دیر تر بیدار میشدی با این وضعی که من میبینم پسرم باید کارای خونه رو بکنه تو بخابی .
+نه اینطور نیست .
-هست دارم میبینم دیگ کور ک نیستم
اریا:مــــامـــان !
سینی چایی رو گذاشتم روی میز و کنار اریا نشستم .
#عشقدوطرفه
#پارت174
بی مقدمه گفت
امروز اومدم دستمال خو/نی رو ببینم و یچی دیگه بگم .
با شنیدن دستمال خو/نی رنگم پرید دستمالی نداشتم اریا قبلا خودش....واییی بدبخ شدم .
اریا:اوم الان میارم
با تعجب داشتم نگاش میکردم
دنبالش رفتم طبقه بالا
+اریا!!!
-پیراهنشو زد بالا و دیدم روانی بازشو تیغ زده
+خیلی خری
-خر چو خر ببیند خوشش اید
+حیف که مامانت پایینه بدو بریم
#عشقدوطرفه
#پارت175
اریا:بیا مامان اینم دستمال حالا کارتم بگو
-خوبه فکر نمیکردم سالم باشی بت میخوره جنـ... اریا نزاشت حرفشو کامل کنه و گف
مامان درست حرف بزن سریع کارتو بگوبرو
-زنت باید تا هفته دیگه حامله بشه فهمیدی
اریا:چیمیگی مامان
بغض گلوم رو فشرد .
-باید بفهمم سالمه یا ن میتونه بچه دار بشه یا ن .
+اونش ب خودم و زنم ربط دارع مامان حالا هم برو
-اگه کاری که گفتم رو نکنی باید با دختر خالت( طناز ) ازدواج کنی
#عشقدوطرفه
#پارت176
+تو میخای مجبورم کنی
-مجبور میشی از گذشته بابات یادت بیاد و رفت
با رفتن مامانش بغضم شکست و زدم زیر گریه
گریه نکن فداتشم اروم باش
ما کاری که اون میگه رو نمیکینم
+هیچ نگو اریا و بدوبدو رفتم تو اتاق خودم و درو قفل کردم
زجه میزدم این چه زندگی نحسیه من دارم .
من بچه نمیخاستم اونم هفته اول زندگیم ولی اگه مخالفت میکردم هفته اول زندگیم شریک زندگیم با یک نفر دیگه ازدواج میکرد
بعد از کلی التماس های اریا در اتاق رو باز کردم و نشستم روی تخت
#عشقدوطرفه
#پارت177
-اریانا عشقم اگه تو نخای بچه دار نمیشیم
+اره خوب نمیشیم اما تو هم با دختر خالت ازدواج میکینی
-اریانا چرت نگو من بجز تو ب کسی حتا نگاه نمیکنم .
+ولی مامانت
-مامانمو فراموش کن اون یچی برا خودش گفته اریانا یچیدیگه باید بت بگم هرچند مهم نی ولی بهتره بدونی .
+چی
-دختر خالم طناز خاهر النازه همون خواهرای رو مخ تو کلاس .
-چی؟!چرا زود تر نگفتی
+چون مهم نیستن
-ههه شوهرم مجبور میشه با دشمنم ازدواج کنه
#عشقدوطرفه
#پارت178
یهو با عربده اریا تو خدم مچاله شدم .
-خفه شو دیگه هی ازدواج،ازدواج من با تو ازدواج مردم و با هیچخر دیگه ای ازدواج نمیکنم بفهم اینو
و رفت .
از اینکه اریا با کس دیگه ای نمیرفت خیالم راحت بود .
ولی اینکه داستان بابای اریا چیه که مامانش با اون داستان اریا رو تهدید کرد و اینکه چرا الناز و طناز تو عروسیمون نبودن خیلی تو مخم بود و میخاستم بفهمم
تا شب تو همین فکر بودم .و منتظر این بودم که اریا بیاد ازم عذر خاهی کنه تا منم از سوال هارو ببپرسم .
من که نمیرم اشتی کنم اون باید بیاد منت بکشه .
والا حتی اگه من مقصر باشم بازم باید اون عذر خواهی کنه ن من
#عشقدوطرفه
#پارت179
ساعت ۸ شب بود گشنم شده بود .
رفتم پایین اریا نبود بیخیال شونه ای بالا انداختم و رفتم تو اشپز خونه سوسیس تخم مرغ درست کردم و خوردم .
بعد شستن ظرفا داشتم میرفتم تو اتاق که در خونه باز شد اریا با یک عدد سالیوان خوشگل وارد شد.
عاشق سالیوان بودم کلا یادم رفت که باهاش قهرم سریع خودمو رسوندم بهش و سالیوانو بغل کردم
+وااااای چقد خوشگلی تو عاشقتم .
-منم عاشقتم .
رو به روش وایستادم وگفتم
+اگه فکر کردی با سالیوان خر میشم کاملا درست فکر کردی خر میشم اما با تو قهرم
سالیوانمو بغل کردم و رفتم بالا تو اتاق
#عشقدوطرفه
#پارت180
سالیوان ⅔ قدم بود خیلی هم گوگولی و ناز بود واقعا دوسش داشتممممم .
-اریانا
+بله
-قهری
+اریا
-جانم
+قهر من مهم نی مامانت ...
-اریانا هزار بار گفتم فراموش کن
+باش اصلا فراموش شد دوتا سوال
-بپرس قشنگم
+دختر خاله هات که همکلاسی های خوب بنده هستن چرا تو عروسیمون نبودن .
-نمیدونم ولی خب مهم نی حتا بهتر که نبودن ببین الناز با من خیلی لجه اما طناز منو میخاد اینکه تو مدرسه بخای طناز چرا الناز دلبری میکنه و ترو اذیت و واقعا نمیدونم