مورچهای که روی کتابها راه میرود، چیزی جز سیاهی و سفیدی نمیبیند. لذا همه کتابها را مشابه مییابد.
از نگاه او، تفاوتی بین کتابهای مفید و مضر نیست؛ زیرا همه آنها عبارتند از خطوی کج و راست، و مقادیری از سیاهی و سفیدی.
از نگاه او قرآن، و دیگر کتب ادبی و علمی یکساناند؛ زیرا مورچه معانی را نمیفهمد تا به تفاوت، و بلندی و پستی آنها آگاه باشد.
برخی معتقدند اعجاز قرآن منحصر در جنبه ادبی اوست. در برابر اینها، گروهی میپندارند که از جهت ادبی، میتوان مانند قرآن آورد.
مشخص است که هردو گروه، به معانی و حقایق قرآن، بیتوجه هستند. اعجاز ادبی قرآن مربوط به ترسیم معانی، و مرتبط با عالم مثالی است.
اما اعجاز حقیقی قرآن، مربوط به معانی بلند اوست که از ختم نبوت سرچشمه میگیرد. ادراک این اعجاز، نیازمند صعود به عالم عقل (و بالاتر) خواهد بود که بیشتر مردم از آن غافلاند.
کسیکه معانی توحیدی قرآن را دریابد، میفهمد که همآوردی با آن، ممکن نیست؛ زیرا قرآن، شرح بینهایت توحید ختمی؛ یعنی «بسم الله الرحمن الرحیم»، است. و برتر از بینهایت، یا در کنار آن، چیزی قابل تصور نیست.
#استاد_محمود_امامی
(با تصرف و تلخیص)
#قرآن
#اعجاز_ختمی
@sooyesama
✅ وقتی اختیار پلکت دست خودت باشد.
آیت الله جاودان:
♦️میخواستند چشم علامه طباطبایی را عمل کنند و گفتند آقا اجازه بدهید ما شما را بیهوش کنیم. میخواهیم توی چشم را عمل کنیم. شما را بیهوش کنیم. فرمودند نمیخواهد. آخر نمیشود. شما چشم را میبندی. عمل جراحی ما را به هم میزنی. فرمودند نه، پلکهای من در اختیار خودم است. نیمساعت پلکهایش را باز نگاه داشت!
ببینید اصلا دست نزدیک چشم میشود، چشم به طور طبیعی بسته می شود. حالا من می خواهم دست کنم در چشم. توی چشم. نیمساعت مثلا با کارد عمل کنم. نه لازم نیست. اختیارش دست خودم است. می شود اینجوری. از اینجا بالاتر میرود. هی بالاتر میرود. خب. دستمان به دامان حضرت زهرا. اگر به ما رحم کنند، یک اندک اراده، همت، یک اندک اراده و همت به ما بدهند. آنهایی که سن شان کمتر است، میتوانند. میتوانند دست دراز کنند و از ایشان همت بگیرند. باید راست بگویی. اگر راست بگویی میشنوند. جوابت را میدهند.
💯 @hekmatedinani کانال تلگرامی
17.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ عظمت علمی حضرت علامه طباطبایی (ره)
#علامه_طباطبایی
#فلسفه
🎥 حکیم دکتر دینانی
💯 @hekmatedinani کانال تلگرامی
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
چشمم به صد مجاهده آیینهساز شد
تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را
#فروغی_بسطامی
@sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
در زمان قدیم که ناخنگیر نبود، ناخنها را با قیچی کوتاه میکردند.
این، کار سختی بود. خصوصا اگر مادری میخواست ناخن کودکی را کوتاه کند. زیرا کودک دستش را میکشید و گاها بخشی از پوست زیر ناخن آسیب میدید. آنگاه کودک از مادر خود دلگیر میشد و با مادرش دعوا میکرد.
انبیاء علیهم السلام نیز همینگونهاند. وقتی میخواهند ما را تطهیر کنند، ما درست تن نمیدهیم، لذا آسیب میبینیم. و دلگیر میشویم.
در حالیکه هدف آنها تطهیر ماست. و ما به جهت نواقصی که داشتیم، آسیب دیدهایم.
#استاد_محمود_امامی
@sooyesama
فرشته از شیطان پرسید: بزرگترین نیرنگ تو برای انسانها چیست؟
شیطان گفت: به آنها میگویم هنوز فرصت هست!
شیطان از فرشته پرسید:
بهترین کمک تو به انسانها چیست؟
فرشته گفت: به آنها میگویم هنوز فرصت هست!
@sooyesama
در جوانی اسبی داشتم، که وقتی سوار آن میشدم و از کنار دیواری عبور میکـرد،
سایه آن به دیوار میافتاد. اسبم به آن نگاه میکرد و خیال مـیکـرد اسـب دیگری
است، لذا خرناس میکشید و سعی میکرد از آن جلو بزند.
هر چه تند میرفـت، میدید هنوز از سایهاش جلو نیفتاده است، باز هم به سرعتش اضافه میکرد تا حدی که
اگر این جریان ادامه مییافت، مرا به کشتن میداد. اما دیوار تمام شد و سایهاش از بین رفت و آرام گرفت.
در دنیا وقتی به دیگران نگاه کنی، بدنت که مرکب توست، میخواهد در جنبههـای
دنیوي از آنها جلو بزند و اگر از چشم و همچشمی با دیگـران بـازش نـداری، تـو را بـه نابودی میکشد.
#میرزا_اسماعیل_دولابی
#دنیا
#سایه
#هلاکت
@sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
گفتم شراب وصل به اوباش میدهند
خندید و گفت: بنده او باش میدهند
#عطار_نیشابوری
@sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
عابدی در آرزوی دیدن امام زمان(عج) بود و مدّتها ریاضت میکشید، اما توفیق زیارت دست نمیداد... ولی به خاطر این عبادتها و شب زنده داریها نورانیت خاصّی پیدا کرده بود.
روزی، به او الهام شد: «الان حضرت بقیة الله(عج)، در بازار آهنگران، در مغازه پیرمردی قفل ساز نشسته است». عابد میگوید: وقتی به آن مغازه رسیدم به امام (عج) سلام دادم. حضرت جواب داد و به من اشاره کرد اکنون ساکت باش و تماشا کن!
دیدم پیرزنی ناتوان، عصا به دست و با قد خمیده وارد مغازه شد، و گفت: آیا ممکن است برای رضای خدا ، این قفل را سه ریال از من بخرید؟ من به این سه ریال احتیاج دارم.
پیرمرد قفل را نگاه کرد و گفت: این قفل تو اکنون هشت ریال ارزش دارد. من اگر بخواهم سود کنم، به هفت ریال میخرم. من چون کاسب هستم و باید نفع ببرم، یک ریال ارزان تر خریداری میکنم.
پیرزن ابتدا باور نکرد و گفت: هیچکس این قفل را سه ریال از من نخرید. تو اکنون میخواهی هفت ریال از من بخری..؟! اما پیرمرد، هفت ریال به آن زن داد و قفل را خرید.
وقتی پیرزن رفت، امام زمان (عج) خطاب به من فرمودند: مشاهده کردی؟! از اول بازار، این پیرزن برای فروش قفلش، تقاضای سه ریال کرد، امّا چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه سعی کردند از او ارزان بخرند و هیچکس حاضر نشد حتی سه ریال از او بخرد. درحالی که این پیرمرد به هفت ریال خرید.
این گونه باشید تا من به سراغ شما بیایم. به خاطر همین انسانیت و انصافِ این پیرمرد، هر هفته به سراغش میآیم.
@sooyesama