eitaa logo
لفظ قلم | زهرا محسنی‌فر
2.6هزار دنبال‌کننده
282 عکس
45 ویدیو
2 فایل
✍️ [ آدمی] سخنی به لفظ در نمی‌آورد، جز آنکه فرشته نگاهبانی نزد او حاضر است [و آن را می‌نویسد] (ق - 18) 📝یادداشت‌های زهرا محسنی‌فر راه ارتباطی: @z_mohsenifar https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
مشاهده در ایتا
دانلود
حافظ در قله‌ی مهندسی واژه‌ها و مفاهیم ایستاده و در هندسه‌ی جادویی شعر به سرپنجه‌ی تخیل، طرحی نو در انداخته است. خمیرمایه‌ی معجزه‌ی خواجه نصیر اما، دنیای «اعداد» است و حوزه‌ی استیلای خواجه حافظ، دنیای «حروف». خواجه‌‌ی طوس، کاشف مفاهیم عینی است و خواجه‌‌ی شیراز کاشف‌الاسرار مفاهیم انتزاعی. استادالبشر اسطرلاب را برای کشف نجوم بکار برد و لسان‌الغیب در اقطار آسمان‌ها مکاشفه می‌کرد. سلطان‌الحکما مثلثات را به نقطه‌ی اوج رساند و سلطان‌الشعرا در دایره‌ی قسمت، نقطه‌ی تسلیم بود. حکیم طوس، آفاق را گشته بود و ادیب شیراز، سیر انفس می‌کرد. آن‌یکی رصدخانه می‌ساخت و این‌یکی خراب میخانه‌ی عشق بود. آثار خواجه نصیر‌الدین بسیط است و اثر حافظ موجز. خواجه‌‌ی خراسان نماد عقل است و خواجه‌‌ی فارس نماد عشق. مرز مشاهیر علم و استوانه‌های ادب روشن است اما وقتی یکی پا در کفش دیگری می‌کند، تحدی‌ها و تهدیدها شروع می‌شود. طبیعی است که وقتی خواجه نصیرالدین طوسی برای آموزش مفاهیم علمی از زبان شعر بهره ببرد، خواجه حافظ شیرازی ورود به حوزه‌ی استحفاظی انجمن شعرای باستان را برنتابد. در این جدال شیرین، مشت حافظ پر است از کنایات و اشارات رندانه و حملات جانانه که نثار اهل علم می‌کند. حافظ ضعف دانش و فلسفه را در گره‌گشایی از معمای هستی به رخ استدلالیون می‌کشد و خود را به واسطه‌ی کشف راز خلقت در گره‌گشایی از دل، در جایگاه مهندس اعظم می‌نشاند. گره ز دل بگشا و از سپهر یاد مکن که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد... https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کتاب معجزه در بی‌شمار ابوابی اگر چه نقطه ایجاز غرق اطنابی بخوانمت منِ وامانده با چه القابی اگر خدات بگویم تو بر نمی‌تابی اگر ملال توام بی‌دریغ کن دفعم تو تیغ می‌کشی، اما منم که ذینفعم تو همزمان زمان نیستی کجایی تو کنار فاطمه‌ای همدم حرایی تو به چشم حیرت جبرییل آشنایی تو به ذهن کوچک دنیا پر از چرایی تو تو در نهایت معراج در نباید‌ها نشسته‌ای به تماشای رفت و آمد‌ها میلاد علیه‌السلام مبارک باد. https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
اتفاقات این روزهای ، نعل‌به‌نعل شبیه ماجراهایی است که در این کتاب آمده است. حساب سوخت‌بران سراوانی را باید از حساب باندهای قاچاق سوخت جدا کرد. سوخت‌بر، همان کول‌بر است که جبر جغرافیا در نبود زیرساخت‌های اشتغال را به مزیت نسبی جغرافیا در دسترسی به مرز تبدیل کرده و ناگزیر و لاجرم به شغل کاذب رو آورده است. فقر، علت ناامنی است، نه معلول آن.نگاه امنیتی اما ظلم مضاعفی است که معلول و علت را چپکی می‌بیند. ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
لفظ قلم | زهرا محسنی‌فر
اتفاقات این روزهای #سراوان، نعل‌به‌نعل شبیه ماجراهایی است که در این کتاب آمده است. حساب سوخت‌بران سر
🔴سوخت‌بران، بالانشینان سفره‌ی شیب‌دار اقتصاد نفتی 🔸بعد از هشت سال که از زندان آزاد شد، سرش به سنگ خورده بود و تصمیم گرفت دور موادفروشی را خط بکشد تا با همسرش زندگی آرامی داشته باشند. آرام، ولی نه آسان. فقر، تا مغز استخوان مردم دیارش رسوخ کرده بود و بنا به قاعده‌ی «المفلس فی امان الله»، ساکنان سرحدات امنیتی‌ترین استان کشور برای سیر کردن شکم زن و بچه به خرده‌فروشی مواد و سوخت‌بری رو آورده بودند. 🔸خط ترانزیت بین‌المللی مواد مخدر و قاچاق سازمان‌یافته‌ی سوخت از بیخ گوش هم‌ولایتی‌هایش عبور می‌کرد و وقتی مجرمان حرفه‌ای شلخته قاچاق می‌کردند، چیزی گیر خرده‌فروشان محلی می‌آمد تا امرار معاش کنند. جان‌محمد اما خلاف را بوسیده و کنار گذاشته و کمر همت بسته بود تا از راه کشاورزی لقمه نانی درآورد. آستین‌ها را بالا زد تا بکارد و درو کند و بفروشد بلکه بختک فقر، زندگی آفت‌زده‌اش را رها کند. هرچه برای کندن چاه آب تلاش کرد، تیرش به سنگ خورد و هرچه در اخذ مجوز جهاد کشاورزی دوید، به درِ بسته خورد. 🔸سرهنگ کاظمی، انسان خوش‌قلب و مردم‌داری که خود را در آستانه‌ی بازنشستگی می‌دید، آخرین مأموریتش فرماندهی پاسگاه مرزی و مبارزه با قاچاقچیان سوخت شد. برادر زن‌های جان‌محمد از آن حرفه‌ای‌هایش بودند که منطقه در قبضه‌ی قاچاق آنها بود و در همسایگی پاکستان قلمرو گسترانده بودند و خیلی زود با سرهنگ کاظمی کارکشته اما ناآشنا به منطقه، شاخ به شاخ شدند. یکی از آنها قبل‌ترها در درگیری‌ مرزی کشته شده بود و برادران جانی، انتقام از خون برادر زن را به عهده‌ی جان‌محمد گذاشته بودند تا قسم زن‌طلاق بخورد که یا انتقام می‌گیرد یا زنش را طلاق می‌دهد. سرهنگ کاظمی که در رفع محرومیت‌ مردم می‌کوشید و در دل آنها حسابی جا باز کرده بود، مأموریتش را نیمه‌کاره رها کرد و قید مقام و آبرو را زد تا راه سومی جلوی پای جان‌محمد بگذارد. 🔺این داستان رنج‌ها و محرومیت‌های مردم سیستان است که در رمانی قابل تحسین به نام «وقت بودن» به رشته‌ی تحریر درآمده است.‌ اتفاقات این روزهای ، نعل‌به‌نعل شبیه ماجراهایی است که در این کتاب آمده است. حساب سوخت‌بران سراوانی را باید از حساب باندهای قاچاق سوخت جدا کرد. ، همان کول‌بر است که جبر جغرافیا در نبود زیرساخت‌های اشتغال را به مزیت نسبی جغرافیا در دسترسی به مرز تبدیل کرده و ناگزیر و لاجرم به شغل کاذب رو آورده است. فقر، علت ناامنی است، نه معلول آن. نگاه امنیتی اما ظلم مضاعفی است که معلول و علت را چپکی می‌بیند. مرزنشینی فرصت است، نه تهدید. مرکزگرایی آسیب است، نه محور توسعه. ناامنی، محصول رهاشدگی است. در سفره‌ی شیب‌دار اقتصاد نفتی، نباید محرومان را در بالادست نشاند. 🔻در مجاورت خطوط مرزی کشور، ترانزیتی‌ها آب را گل‌آلود می‌خواهند تا دودش به چشم بخور و نمیرها برود. سازمان‌یافته‌ها امنیت شغلی‌شان را در نا‌امنی تعریف می‌کنند تا بی‌کس‌و‌کارها نه شغل داشته باشند و نه امنیت. ترور، ابزار کار باندبازهاست و قربانی شدن، سرنوشت رندوم بی‌آزارها. شبکه‌های معاند، پشت و پناه شبکه‌های قاچاق‌اند و پشت و پناه‌های انقلاب، جایی در شبکه‌های رسانه‌ی ملی ندارند. دست‌به‌اسلحه‌ها پشتشان به آن‌ور آب گرم است و خاطرشان از حمایت جنتلمن‌ها جمع. آبی برای پابرهنه‌ها گرم کنیم تا به این‌ور آب دلگرم شوند. ✍‌ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
«آنها لباس شمایند و شما لباس ایشان». کسوت مردانگی در سرد و گرم روزگار هویدا می‌شود. اصالت با مرام است، نه با لباس. آنها که در بند قبایند، کجا پابند خدایند و آنها که هوادار عیال‌اند، کی اهل ملال‌اند؟ بار زندگی به دوش کشیدن، شرافت مرد است، نه سجاده به دوش کشیدن. یک‌لا‌قبا شدن بهتر از خرقه به رهن دادن است. که قوام باشد، زن در محبت ثابت‌الاقدام است. زوجیت به انتخاب نیست، به ساختن است. ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴موسی (ع) به طور سینا رفت تا عبادت کند، اما ماهش به چله آمد. سامری چشم او را دور دید و با دو دست خود گوساله‌ی از طلا تراشید و جای خدا نشاند تا بنی‌اسرائیل بپرستند. موسی (ع) چو با الواح سنگی بازگشت، میراث رسالت خود را بر باد رفته دید. گلاویز شدن با جانشینش هارون (ع) و نفی بلد کردن سامری، سودی به حال قوم به کج رفته نداشت. هارون (ع) از تفرقه بیمناک بود و در محضر برادر اولوالعزم، حفظ وحدت را عذر موجه می‌دانست. 🔻ظهور فساد در دریا و خشکی، «بما کسبت ایدی‌الناس» است و دیر جنبیدن در مسیر عدالت، «فاقطعوا ایدیهما» را بی‌اثر می‌کند. زمان، رکن اصلی فسادستیزی است. گیاهان هرز، به ساعتی ریشه می‌دوانند و به روزی شاخه می‌گسترانند. کدام دست‌های پشت پرده قاضی‌القضات را از خوزستان دور نگه داشته تا دیر آمدنش داستان نوشدارو و مرگ سهراب شود؟ فساد در زمین، عدالت در زمان می‌طلبد. آصف‌بن برخیا گواه است که گاهی برای اثبات اقتدار دستگاه حق، نیاز به طی‌الارض است. ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴پاپ، کبوتر صلح در انبار باروت کلیسا، نماد دینِ جدا از سیاست است و برای انسان منقطع از وحی، هویتی تزئینی دارد. ، پیرمرد محترم سفیدپوش عرقچین‌به‌سر، در مقابل خدایگان زر و زور و تزویر، شیر بی‌دندان و یال و کوپالی است که بیشتر به درد تشریفات می‌خورد تا تغییرات. ناقوس کلیسا برای فطرت انسان مدرن غافل، صرفا نماد عدم قهر با خداست، نه عامل بیدارکننده و محرک توده‌ها. مدیریت دنیای سکولار در هزاره‌ی سوم بر مبنای ایدئولوژی یهود می‌چرخد و مسیحیت بر این اساس دو شقه می‌شود؛ یا نوکر یهود است و با شناسنامه‌ی او اجازه‌ی حاکمیت دارد (صهیونیسم مسیحی) و یا بر طریق رهبانیت خنثی در سیاست، حاکمیتش بر واتیکان خلاصه می‌شود. سیاستمداران دنیا در کشورهای مسیحی اغلب بر گونه‌ی اول‌اند و مردم عادی بر طریقت دوم. هرکجا لازم باشد، پاپ برای حفظ موجودیت واتیکان مجبور است مأمور اجرای سیاست‌های ابرقدرتها باشد و اینگونه جایگاه او تا تبدیل شدن به عروسک خیمه شب‌بازی تنزل پیدا می‌کند. نگاه ما به مسیحیت یک نگاه رحمانی و مواجهه‌ی ما با آنها در چارچوب معارف قرآنی است. «ای اهل کتاب! بیایید بر مشترکات الهی خود تکیه کرده و چیزی را با خدا شریک نگیریم و تا خدا هست، برخی از ما بعضی دیگر را ارباب خود قرار ندهد». پاپ، برای کارتل‌های یهود کبریت بی‌خطر است، اما اگر کارفرمایانش اراده کنند، می‌تواند در جهان تشیع آتش تفرقه بیفکند. سفر می‌تواند منشأ تاریخ باشد، اما سفر کبوتر صلح به عراق جنگزده را نباید ساده‌انگارانه تحلیل کرد. نقش‌آفرینی قدرت‌ها در دنیای پساترامپ در حال بازآرایی است و خاورمیانه‌ی پساداعش مثل همیشه‌ی تاریخ، آبستن حوادث است. بهار در پیش است و جنتلمن‌هایی که سیاست‌های مصیبت‌بار خود را به جهان‌سوم دیکته می‌کنند، این بار برای عراق پیک شادی فرستاده‌اند. ✍‌ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
یمن، ایستاده بر دهانه‌ی آتشفشان جنگ و تمام‌قامت بر کرانه‌ی شهر سوخته... اما برای ابراهیم‌باوران، منجنیق عذاب، گاهواره‌ی موسی است و آتش پرده‌‌داران پرده‌در بیت‌الله، «بردا و سلاما» است. ققنوس‌وار از میان شراره‌های جنگ و گدازه‌های جهاد، زاده می‌شوند، اویس‌‌های پیامبر ندیده‌‌ی ایمان گزیده. باید دستی بر آتش جنگ داشت تا فهمید که چه می‌کشند، پابرهنگان سرافراز سینه‌سوخته؛ احساس سوختن به تماشا نمی‌شود. سوگند به برق خنجر یمنی آنگاه که از قامت‌ تکیده و نحیف یاوران خدا حمایل می‌شود، که مشت خدا پر است از گزینه‌های انتقام چون ریح صرصر و سجیل منضود که به صبحی یا شامی بسان برق خاطف بر سر جنود شیطان فرود می‌آید و آنها را زیر و زبر می‌کند یا چون دسته علفی می‌جود. این دود و دم معرکه فرو می‌نشیند و فجر پیروزی سینه‌ی آفاق را می‌شکافد و صبح امید از اعتکاف پرده‌ی غیب بیرون می‌آید. سحر نزدیک است... ✍زهرا محسنی‌فر https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴از بیت‌اللات‌ها تا بیت‌اللّه جاهلیت، سایه‌ی سهمگین خود را بر جزیرة‌العرب گسترانده بود. مکه زیر سایه‌ی خناس بود و برای قریش، هُبَل اله‌الناس بود. مشرکین بتان زرین را خدای جهان‌آفرین پنداشته و گرد بیت‌اللات‌ها می‌گشتند. کعبه، مطاف ابراهیم خلیل‌الرحمن، اینک مرکز ثقل خداگریزی شده بود. مسجدالحرام اگرچه برای موحدان حنیف‌آیین حرمت داشت، اما غاصبان بیت‌الله، کاسبان سیم و زر بوده و حرم را به بت‌آرایی آلوده بودند. در آسمان سیاه و بی‌ستاره‌ی جاهلیت، اما محمد جوان چون قرص ماه می‌درخشید. مغناطیس محبت او دل‌های آهنین مکیان را برّاده‌وار ربوده و آوازه‌‌ی جوانمردی‌اش به گوش همه‌ی قبایل قریش رسیده بود. برای یتیم بزرگ شده‌ی قریش، صفت «امین» همان فضل بزرگی بود که اعداءالله به آن شهادت می‌دادند. قوه‌ی عاقله‌ی محمد امین وقتی غائله‌ی نصب حجرالاسود بر رکن حجری کعبه را به سرانگشت تدبیر حل نمود، محبتش در دل‌ سنگ همه‌ی طوایف مکه رسوخ کرد. قبل از نزول قرآن وجود نازنین زاده‌ی عام‌الفیل، «لایلاف قریش» بود ... جامه‌ی مزّمّل چون بر قامت محمد پیچیده شد، رسول‌الله (ص) از پیله‌ی حراء بیرون آمد. جبرئیل امین، پیک وحی، از ملکوت آسمان‌ها آمده بود تا محمد امین را «رحمة للعالمین» کند. «لااله الا اللّه» را که فریاد زد، نظام طبقاتی حاکم بر حجاز همچون کنگره‌های طاق کسری فرو ریخت. آنچه پیامبر خدا آورده بود، طغیان علیه دنیای جاهلیت بود. مرفهین خیلی زود قد علم کردند و مشرکین در مقابل او کوتاه نیامدند. آقابالاسران، ترازوی عدالت را در دستان او همچون شمشیر جهاد می‌دیدند و برده‌زادگان، رسالت اجتماعی‌اش را نفی اربابیت می‌دانستند. تا خارج از مناسبات قدرت بود، نزد مکیان امین بود و جاذبه داشت. داستان بعثت، اما ماجرای حکومت توحیدی را به دنبال داشت و گرگان بلدالامین آن را بر نمی‌تافتند. غزوه‌ها، همان جنگ فقر و غنا بودند که با اسم رمز «لااله الا اللّه»، بی‌طبقگی را در دل تاریخ فریاد می‌زدند. توحید حنفی تا رسیدن به توحید محمدی (ص) یک کم داشت که «لا اله الا» را به ابتدای «اللّه» اضافه کند. حکومت نبوی، ریشه‌ی استعلای زبردستان و استضعاف فرودستان را یکجا می‌زد تا نقشه‌راه جامعه‌ی توحیدی را برای امت پیامبر آخرالزمان تا روز قیامت ترسیم کند. دنیای اسلام در عصر حاضر برای رستگاری به بازنگری در حقیقت شهادتین نیاز دارد. ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
هرچه آسمان سخاوت می‌ورزد، باد پرده‌دری می‌کند. اشک‌ها که فرو می‌ریزند، آه‌ها طومار می‌پیچند. شکاف طبقاتی گاهی از درز و دوز لباس اعیانی بیرون می‌زند. وقتی ضریب جینی بشکاف به دست می‌گیرد، دلق‌های مندرس رشته‌های قبای اطلس را پنبه می‌کنند. طاقه‌های اعلا که جامه‌ی حضرات والا شود، طاقت جامعه‌ی بی‌نوا طاق می‌شود. وقتی پارچه‌ی وارداتی به اراده‌ی مدیریت رانتی، پاچه‌ی صنعت نساجی را گرفته، وعده‌ی حمایت از تولید داخل پوچ است. واردات فرنگی، وصله‌ای ناجور بر پیکر فرمانده‌ی جنگ اقتصادی است. پرچم استقلال اقتصادی که از دست ما بیفتد، استعمار سیاسی چتر سیاه وابستگی را بر سرمان می‌گستراند. وقتی ظاهر و باطن زمامداری‌مان گرگ‌و‌میش است، اقتصاد درون‌زای برون‌نگر بجای نصب‌العین، لقلقه‌ی زبان می‌شود. ریشخند بزرگان به دسترنج کارگر ایرانی، حمله به جهش تولید است. این ورق برمی‌گردد و جامعه‌ی تاخورده از زیر بار بی‌توجهی یقه‌دیپلمات‌های اتوکشیده، سر بلند می‌کند. دایره‌ی بسته‌ی قدرت اگرچه گریز از مرکز ندارد اما ناگزیر حاشیه‌نشینان، مرکز پرگار آینده‌ی انقلاب‌اند. کارخانجات به حاشیه رفته روزی نام زیبای ایران را بر حاشيه‌ی تولیدات خود طلاکوب می‌کنند و به متن زندگی ایرانیان باز می‌گردند. این جامه عوض‌به‌در می‌شود و رونق بازار نو، از خجالت کهنه‌های دل‌آزار در می‌آورد. تحول ایام تابع تحول انفس است. تغییر اراده‌‌ی مردم، مقدمه‌ی تغییر سرنوشت قوم است. ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🌷آخرین پنجشنبه سال به یاد فرزندان روح‌الله🌷 مادر موسی او را درون صندوق‌چه‌ای گذاشت و به آب داد و تاب نیاورد. دیری نپایید که دوباره آغوش گشود و آرام گرفت و چشم روشن داشت. بنی‌اسرائیل، یوسف‌جمالی را به چاه افکندند و کار پیر کنعان آه شد. عزیز مصر به رغم برادران غیور، ز قعر چاه درآمد، به اوج ماه رسید. یعقوب عمری گریست و چشم سپید کرد و از دور بوسه بر رخ مهتاب زد تا به بوی پیرهن عزیز، شامه بنوازد و دیده به یوسف باز کند... این، دو دو تا چهار تای عشق است؛ بچه‌های کربلای چهار تا یکی‌یکی از خط برگردند، قد مادرهاشان دوتا دوتا شد. تا سر از سجده‌ی زخم بردارند، کمر پدرهاشان شکست. گرد داغ جوانان جنگ، گیس مادرها را زودتر از ریش پدرها سپید کرد. چین و چروک پیشانی مادرها در غم پسرها شیارشیار شد. مادران جوان دهه‌ی شصت، به حادثه‌ای پیر شدند ناگهان. حال یونس‌داده‌ها را فقط الفت‌های شیار ١۴٣ می‌فهمند. جوانان بیست‌ساله را که استخوان ترکانده بودند، دادند و بیست‌سال بعد، چند تکه استخوان ترک‌خورده تحویل گرفتند. یونس‌های گم‌گشته باز آمدند به کرمان؛ اما الفت‌ها چه کردند؟ مفصل بدرقه کردند و به پیشواز مختصر رفتند. شناسنامه دادند و پلاک پس گرفتند. میوه‌ی عمر دادند و انقلاب را بیمه‌ی عمر کردند. پری‌زاده‌ها «شهید» شدند و پوریاهای ولی «شهید گمنام». مگر فرزند روح‌الله، پور ولی‌الله نیست؟ جز خدا در عالم مؤثر نیست و شهید، جاویدالاثر است. از دامن زن، مرد به معراج‌الشهدا می‌رود و پنج‌شنبه‌ها بهشت‌زهرا زیر پای مادران شهدا است. راز «قطعه‌ی شهدای گمنام» را فانوس عقل روشن نمی‌کند... دنیا همان قمقمه‌ی خالی رزمندگان بیت‌المقدس هفت است که به آن دل نبستند و جنگیدند و جمجمه‌ها را به خدا سپردند. میدان زندگی همان کشت‌زار مین عملیات رمضان است که کشته‌مرده‌های لبخند خمینی از خود گذشتند تا از آن راحت بگذرند. در آن مزرع سبز فلک، کشته‌ی خویش درو کردند و برای ما گل کاشتند تا هنوز هم که هنوز است وجب به وجب تن این خاک مرده را بگردیم و هزار خاطره‌ی نیمه‌جان درآوریم. وقتی گل‌بوسه‌ی زخم‌ها تن جوانان وطن را دشت شقایق کرده بود، زمین کارزار از خون آن‌ها لاله‌زار شد تا امام‌زاده‌های عشق، یکی در ‌میان بی‌مزار شوند... الهی! یا راد ما قد فات؛ کودکی را به سینه‌ی مادر بازگرداندی تا اولوالعزم کنی. یا رازق الطفل الصغیر؛ صدیقی را به آغوش پیر کنعان رساندی تا عزیز کنی. یا راحم الشیخ الکبیر. ای آن‌که دل شکسته بند می‌زنی؛ چقدر شهید رشید را به کفنی کوچک پیچیدی تا بزرگ کنی. یا جابر العظم الکسیر... منتشر شده در نشریه مجازی حق دیلی http://haghdaily.ir/?nid=12&pid=82&type=0 ✍‌ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴پوشش خبری یا خبرهای پوششی! 🔸ایران و چین سند قرارداد ٢۵ ساله امضا کردند. رسانه‌ی استعماری روباه پیر، نگران استقلال ایران شد. 🔹کشتی غول‌پیکر، مثل استخوان همچنان در گلوی کانال سوئز گیر کرده. 🔸موشک غیبی پهلوی کشتی اسرائیلی را در دریای عرب شکافت. 🔹آزاده نامداری خودکشی کرد. 🔸قم قرنطینه شد. 🔹امید دانا عمار انتخابات در شبکه‌های مجازی اهل بصیرت شد. 🔸«عدالتخواری» در توییتر انقلابی ترند شد. فضای مجازی «ول‌»وله شد. 🔹مرغ صفی، از نوادگان جوجه‌های زنده به‌گور شده، شناخته شد. 🔸گاندو ٢ هیأت دولت را برآشفت. 🔹 وزیر جوان تور گردشگری ایام کرونا راه انداخت. 🔸مریخ‌نورد تصاویر جدیدی از سنگلاخ‌های مریخی مخابره کرد. کویر لوت ناراحت شد. 🔹اصلاح‌طلبان در حال تدارک وسیع برای انتخاب «تدارکاتچی» هستند. 🔸١۴۵ روز از باخت قمارباز مزاحم و انتخاب بايدن گذشت و ایران همچنان تنها پایبند به توافق جهانی برجام و دارنده‌ی کاپ اخلاق باقی ماند. 🔹ساسی مانکن عقربه‌ی قطب‌نمای زنگ‌زده‌ی فرهنگ را بعد از سالها تکانی داد. 🔸یمن، ۶ سال دفاع مقدس را پشت سر گذاشت. 🔹قرن جدید عرفی، گوی سبقت را از قرن جدید تقویمی ربود. 🔸سیلی نماینده‌ی مجلس به سرباز خط ویژه به خاطره‌ها پیوست. 🔹فائزه هاشمی به دنبال عبور از فیلتر «رجل سیاسی» شورای نگهبان است. 🔸کلاب هاوس فیلتر نمی‌شود. 🔹رؤسای دوقوه مشغول سفر استانی و «کادر در امان» در حال مدیریت مانیتوری و مینیاتوری کشور است. 🔸لباده‌ی فرمانده‌ی جنگ اقتصادی، فرنگی از آب درآمد. 🔹پاپ از سفر عتبات عالیات به واتیکان بازگشت. اینها پوشش خبری نیست، خبرهای پوششی است تا یادمان برود که فرزند «نبأ عظیم» از احوال ما غافل نیست. بی‌پرده بگویم که شبکه‌های مجازی در عصر انفجار اطلاعات، بی هیچ تأویل و تفسیری حجاب هرمنوتیک می‌آورند تا پرده‌ی غیبتِ صاحب عصر ضخیم‌تر شود. غوطه‌ور شدن در سطحیات و شطحیات، از عمق باور ما می‌کاهد. بدون تعارف بگویم در اصلاح امور مملکت، خود را بی‌نیاز از «مصلح کل» می‌دانیم. یادمان می‌رود که گشایش امور در فرج اوست. بارالها! رجب رفت و شعبان به نیمه رسید و ما در غفلتیم. حیات ما مملو از مرگ ثانیه‌ها در غیبت صاحب‌ زمان است. از آن یار سفر کرده چه ساده می‌گذریم و اهل عبوریم. ما را ببخش و بیامرز که در خلوت‌سرای منتظران آن حی قیوم، از اهل قبوریم. ✍‌ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648