eitaa logo
لفظ قلم | زهرا محسنی‌فر
2.6هزار دنبال‌کننده
280 عکس
45 ویدیو
2 فایل
✍️ [ آدمی] سخنی به لفظ در نمی‌آورد، جز آنکه فرشته نگاهبانی نزد او حاضر است [و آن را می‌نویسد] (ق - 18) 📝یادداشت‌های زهرا محسنی‌فر راه ارتباطی: @z_mohsenifar https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴ورزش یا ورزِشْت؟! ورزش سیاسی نیست و فیل‌ها پرواز می‌کنند! به فتوای شیطان بزرگ، روسیه باید از صحنه‌ی ورزش روزگار محو شود، اما فرانسه غده‌ی سرطانی را بجای شیمی‌درمانی، دوپینگ می‌کند. کمر استاندارد دوگانه رگ‌به‌رگ می‌شود. فرعون‌های روزگار گوساله‌ی سامری را در المپیک پاریس تقدیس می‌کنند و حجاب ورزشکاران زن را تقبیح. بله خدا را به دهکده‌ی المپیک در سرزمین آزادی راه نمی‌دهند. بنی‌اسراییل همواره پیامبران اولوالعزم و ادیان ابراهیمی و کتب الهی را استهزاء کرده‌اند؛ بازنمایی شرم‌آور صحنه‌ی شام آخر که چیز عجیبی نیست. ابتذال نمایش مراسم افتتاحیه برای عاشقان فرهنگ غرب هم قفل است. اینجا مهد دموکراسی است یا مرکز دگرباشی؟! ویروس اُمیکرون به گور سویه‌ی اعظم خندید اگر به اندازه‌ی امانوئل مکرون برای بشر خطرناک باشد. شیطان از ورزش برای خط‌خطی کردن فطرت انسان یک جهان فرصت ساخته، اما دریغ از یک خط المان فرهنگی و هویتی بر روی لباس رسمی کاروان جمهوری اسلامی ایران! ورزش سیاسی نیست و ما از پاپ کاتولیک‌تریم که برای کاپ اخلاق در فستیوالی پر از بی‌اخلاقی روپوش خنثی می‌پوشیم. در آن نمایش بی‌شرمانه با انسان‌زدایی از ساحت زن و مرد، از جنسیت‌های مجهول، پلنگ ساختند و ما حتی دریغمان آمد لااقل عکس همان یوزپلنگ ایرانی را روی لباس‌هامان حک کنیم. فطرت‌های بیدار، کاروان رژیم صهیونیستی را «هو» می‌کنند، اما واکنش ده هزار ورزشکار المپیکی به کشتار بیش از ده هزار کودک فلسطینی تقریباً «هیس» است. این ورزش نیست؛ این چهره‌‌ی کریه، ورزِشْت است. ✍🏼‌ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
رسم مهمان‌کشی و شیوه‌ی شهرآشوبی را اشباه‌الرجال بنا نهادند، اما ما نه شبیه اهل کوفه بلکه «رجال الله فی المیدان»یم. گاهی برای مجاهد قدسی راه شهادت از تهران می‌گذرد. بله زاده‌ی باریکه‌ی غزه هم باشی، فرهنگ جهاد تو را عاقبت در ام‌القرای ایران عزت و حیات ابدی می‌بخشد. اینجا جایی است که از سوگ، حماسه می‌سازند. و جمهوری اسلامی، سلسله‌جنبان مقاومت، شیوه‌ی خون‌خواهی مهمان را یک بار برای همیشه به تاریخ خواهد آموخت تا شیطان‌توله‌ها بفهمند دوران سیلی و گوشمالی گذشته و نوبت انتقام خونین است. ما همان نسل مظلومیم که در شعب‌ابی‌طالب جنگ و تحریم، از درماندگی برای واردات سیم خاردار گذشتیم و به سرافرازی در صادرات هایپرسونیک رادارگریز رسیدیم. عاشوراها و شهاب‌ها و سجیل‌ها و خرمشهرهامان در آشیانه‌ها بی‌قراری می‌کنند تا ترس از غرش آنها کابوس زندگی سگی اسرائیلی‌ها شود. ما و خدا تقسیم کار منصفانه‌ای کرده‌ایم؛ ما بندگی می‌کنیم و او خدایی. ما تدبیر می‌کنیم و او تقدیر. ما می‌چکانیم و خدا در وسط تلاویو می‌نشاند. اصلاً ما و حضرت عزرائیل مشترکاً «مرگ بر اسرائیل»یم. و میان‌دار این شوکت و عظمت، خَلف امام روح الله است که کوه نه، بلکه سلسله‌جبال شجاعت و مقاومت است و یک‌تنه جبهه‌ی حق را در نزاع تمدنی با اهل باطل راهبری می‌کند. https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
📌غزه، آزمون امروز اربعینی‌ها... صدای شیپور جنگی که ده ماه پیش در نواخته شد، انگار «نفخ صور» است. حدیث هول قیامت، غرّش موشک‌های بی‌پدری است که بیمارستان را با بیمارانش کن‌فیکون می‌کند و کودکان را بی‌پدر. آفتاب سوزان برزخ، جهنم انفجاری است که پوست و گوشت تن‌ها را به هم می‌آمیزد و برشته می‌کند. زوزه‌ی خمپاره‌‌های پرسه‌زن بیخ گوش اهل غزه الرحیل می‌خواند. ارابه‌ی مرگ، گهواره‌ی اطفال بی‌پناه را با هیبت رعب‌آور خود خُرد و خاکشیر می‌کند. جنگنده‌‌بمب‌افکن‌ها، دیوار صوتی را مثل دیوار خانه‌های فلسطینیان در هم می‌شکند. بله غزه شاهد آخرالزمان است و ما تماشاچی محشر آنهاییم. در دفتر عدل الهی نوشته‌اند که آهِ مظلوم فقط دامن ظالمان را نمی‌گیرد؛ وبال گردن بی‌طرفان و ساکتان عالم هم می‌شود. نمی‌توان صم بکم نسل‌کشی مسلمانان را دید و لام تا کام چیزی نگفت. نمی‌توان در طریق‌الحسین قدم زد، اما راه و رسم ستمگرسوز حسین (ع) را پاس نداشت. اربعین نمایش قدرت نرم اسلام در به صف کردن مسلمانان به سوی آرمانخواهی است. اگر فرصت اربعین برای مهمات جهان اسلام خرج نشود، این آیین مذهبی از جنس «مناسک میان‌تهی» خواهد شد. مگر نه روح اربعین همان روح قیام حسینی است؟ چه باید کرد؟ باید نمادهای ضدصهیونیستی در این پیاده‌روی آئینی نمودی برجسته داشته باشند. پرچم فلسطین باید در کنار پرچم عزای حسین (ع) به اهتزاز درآید و بر دوش امواج زائران دیده شود. باید تصویر کودکان مظلوم غزه پشت انبوه کوله‌ها نصب شود. باید تصویر قدس شریف جزء لاینفکی از المان‌های بصری مسیر پیاده‌روی باشد. سخنران‌های مواکب و حسینیه‌ها باید بر بیداری ملت‌ها برای مبارزه با اسرائیل متمرکز باشند. مداحی‌ها باید رنگ و بوی حماسه‌‌ی آزادی بیت‌المقدس به خود بگیرند. تصویر شهدای شاخص مقاومت باید در مقابل چشم جهانیان قرار گیرد. مطالبه‌ی اتحاد جهان اسلام برای انتقام از صهیونیست‌ها و بیرون راندن‌شان از اراضی اشغالی باید سرخط شعارهای اربعینی‌ها باشد. فعالان مجازی باید فضای رسانه‌ها را در تولید محتوا برای روشنگری جنایات اسرائیل و مظلومیت فلسطینیان اشباع کنند. القصه باید نهضت در حمایت از مردم غزه جریان‌سازی کند. ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
، دختر نسل زد چادری، بجای زرد بودن، طلایی شدن را زندگی کرده است تا این پنجه‌ی آفتاب، در دانش اختر و نجوم، شهره‌ی آفاق شود. در دنیای گودزیلاها و پلنگ‌ها، تو مثل حنانه‌ فرشته باش. در زمانه‌ای که سلبریتی‌های شهرت‌زده دسته گل به آب می‌دهند، تو مثل حنانه به گل کاشتن مشهور شو. او افتخار ملی است، اما چرا برنده‌ی المپیاد علمی به اندازه‌ی مدال‌آور المپیک ورزشی دیده نمی‌شود؟! ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
این ساچمه‌‌های تپانچه‌ی بادی نبود که زبردستانه در وسط سیبل پارالمپیک نشست و ساره را آساره کرد. این سنگی بود که یک زن مسلمان محجبه‌ی قهرمان برای پنجمین بار به ویترین تمدن غرب کوبید و آن را درهم شکست تا تعریف خودش را از زن موفق به رخ جهانیان بکشد. در تمدنی که معنویت، خرافه‌انگاری می‌شود و حجاب، جرم‌انگاری و در فرزندآوری سهل‌انگاری و در آزادی ولنگاری، این است که یک‌تنه الگوی زن غربی را رمی جمره می‌کند. ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
📌شیخی که قطب‌نما داشت لیسانس فیزیک را که گرفت، موقعیت‌های شغلی به پیشوازش آمدند. یک فعال دانشجویی شاخص بسیجی را که مدرک دانشگاهی در دست داشت، در دولت احمدی‌نژاد حلوا حلوا می‌کردند. اما او سودای دیگری در سر داشت و رؤیای خاصی در ذهنش می‌پروراند. تصمیمش را گرفته بود و اینکه از میان ایل و تبارش اولین آدمی باشد که پا به حوزه‌ی علمیه می‌گذارد، پایش را سست و ته دلش را خالی نمی‌کرد. آرمانی که در جستجوی آن حاضر بود مسیر زندگی‌اش را کج کند، از درس و مشق طلبگی می‌گذشت. این شد که اهواز را به مقصد قم ترک کرد. رفت اما می‌دانست که برمی‌گردد. در چشم‌انداز زندگی‌اش دیده بود که زمین بازی‌اش باید در خوزستان باشد. رفت و چند سالی در قم تلمذ کرد و در قامت یک روحانی برگشت. برگشت تا دغدغه‌هایش را پی بگیرد. دغدغه‌هایی که آب و نانی نداشت، اما دردسر الی‌ماشاءالله! از آن طلبه‌هایش نبود که در پستوی حجره بماند و در انزوای رهبانیت، ضَرَبَ ضَرَبایش را جلو ببرد. در میان قرائت‌های هفتاد و دو ملتی از اسلام و مسلمانی، به اسلام ناب رهبری چنگ زده بود و خود را وکیل او می‌دانست؛ یک وکالت عام برای نفی اسلام خنثی و بی‌بخار. این فراز از کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن را از بر بود: «اگر دینی را پیدا کردید که با ظالم ساخت، با مستبد همکاری کرد، با مظلوم یک لحظه کنار نیامد، یک گره از کار فروبسته مردم نگشود، برای امروز و فردای مردم، خشخاشی، ذره مثقالی، سود نداشت؛ تو هم از طرف ما وکیل، اگر چنین دینی را پیدا کردی، هر جا پیدا کردی، رَدّش کن، یک لحظه این دین را نپذیر. برای خاطر اینکه دین اگر از سوی خداست، این جوری نیست.» این فراز، شاه‌بیت و قطب‌نمای مسلمانی‌اش شده بود. هیچ چیز به اندازه‌ی بی‌عدالتی اجتماعی آزارش نمی‌داد و از هیچ چیز به اندازه‌ی سکوت در برابر ظلم و عافیت‌طلبی رنجور نمی‌شد. ماجرای اعتصاب کارگران نیشکر هفت‌تپه شاید اولین آزمون جدی‌اش بود تا نشان دهد اهل هزینه دادن برای تحقق عدالت است. کارگران، ماه‌ها بود که حقوق نگرفته بودند و مالک نااهل کارخانه، بی‌اعتنا به معیشت کارگران، خر خودش را می‌راند. شیخ، دوستان طلبه‌اش را جمع کرد تا در جمع کارگران حاضر شوند و از آنها حمایت کنند. جماعت متحصن نماز ظهر را به او اقتدا کردند و تا السلام علیکم را گفت، تازه دردسرهای بزرگ سراغش آمدند. ویدیوی حضورش در جمع کارگران سر از شبکه‌های معاند درآورد و آن دختر موفرفری او را مزدور نظام نامید. از آن طرف مسئولین خوزستان از ظاهر شدن چند طلبه‌ی ناشناس در میان یک پرونده‌ی اجتماعی-اقتصادی که امنیتی هم شده بود، ناخرسند بودند. کلیپ شیخ دست به دست می‌چرخید و او در میان برخی هم‌لباس‌هایش باید نگاه‌های سنگین و پر از سؤال را تحمل می‌کرد و از چشم‌هاشان می‌خواند که طلبه را چه به این قرشمال‌بازی‌ها! خلاصه دوست و دشمن شروع به نکوهش و شماتتش کردند. اما شیخ، به درستیِ راهی که رفته و کاری که کرده بود، ایمان داشت. او به کمک دوستانش و بعضی مطالبه‌گران و عدالت‌خواهان و جریان دانشجویی حمایت از کارگران را ادامه دادند و پای وزر و وبالش ایستادند تا گره از کار فروبسته‌ی آنها باز شد و پرونده هفت‌تپه به نفع کارگران به سرانجام رسید. وقتی رهبری در دیدار رمضانی‌اش با دانشجویان، مهر تأییدی بر مطالبه‌ی آنها زد، جریان‌های شماتت‌گر رفوزه شدند. شیخ اما قطب‌نمایش از اول میزان بود و تکلیفش با خودش روشن. تکلیفش این بود که مطالبه‌ی عدالت را ادامه دهد و از هزینه‌هایش نترسد. از آن حلوا حلوا کردن‌ها دیگر خبری نبود و شیخ این‌بار خودش به پیشواز یک مسئولیت خطیر رفت و شد معاون ستاد امر به معروف و نهی از منکر خوزستان. نه برای اینکه فقط بگوید «خواهرم حجابت، برادرم نگاهت»؛ می‌خواست امر به معروف را اول برای حاکمان و صاحبان قدرت و مبارزه با باندهای زر و زور و تزویر اقامه کند. از آن کارهای پر دردسر و بی آب و نان. شیخ به حکم آن وکالت عام جنگیدن برای عدالت را انتخاب کرده بود تا مسلمان باشد؛ از جایگاه حقوقی‌اش در پرونده‌های زیادی از مفاسد ورود کرد و منشأ خیر شد. این اواخر از او شکایت شد. در پرونده‌ی میدان میوه و تره‌بار اهواز با اصحاب قدرت و ثروت درافتاده بود. شاکی خصوصی او را به دادگاه ویژه‌ی روحانیت کشاند. حالا ده روزی می‌شود که شیخ محسن در زندان است. شیخ می‌توانست معلم فیزیکی باشد و سر برج حقوقش را بگیرد و بچسبد به زندگی‌اش. یا در فلان دستگاه کار فرهنگی کند. اما می‌خواست خشخاشی و‌ ذره مثقالی برای امروز و فردای مردم سودمند باشد. امروز بعضی از آنها که در ضَرَبَ ضَرَبا گیر کرده‌اند، از گیر افتادن او خوشحالند و دوباره شماتتش می‌کنند که طلبه را چه به قرشمال‌بازی! اما شیخ محسن قطب‌نما دارد و دوباره برمی‌گردد و ادامه می‌دهد؛ آب‌دیده‌تر از قبل! ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
درست یک سال پیش یک تکه از وجود من همین‌جا جا ماند و برنگشت. در روضة‌الشهیدین ضاحیه جنوبی همانجا که هنوز حاج رضوان و حاج قاسم زنده‌‌تر از همیشه بالای سر شهدای حزب‌الله ایستاده‌اند. در روستای نبی‌شیت کنار مزار غریبانه‌‌ی سیدعباس موسوی و همسر و فرزند کوچکش. در مسجد امام حسن مجتبی(ع) کنار آن دخترکانی که وقتی فهمیدند ایرانی‌ام با لبخند و لهجه‌ای شیرین گفتند: «سلام، صبح به خیر». کنار آن مأمور حراست که عکس کوچکی از امام خمینی (ره) گوشه‌ی پیراهنش سنجاق کرده بود... 📷 تصاویر مربوط به روضة الشهیدین در ضاحیه جنوبی بیروت و مزار سید عباس موسوی‌ در روستای نبی‌شیت بعلبک. ✍🏼 https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
لفظ قلم | زهرا محسنی‌فر
درست یک سال پیش یک تکه از وجود من همین‌جا جا ماند و برنگشت. در روضة‌الشهیدین ضاحیه جنوبی همانجا که ه
▫️ما با هم خویشاوندیم برای که یک تکه از وجودم در آن جا مانده است. احوالش را که می‌پرسم، تعریفی ندارد. صحنه‌هایی که در بیمارستان به چشم دیده، دلخراش است و او در شوک حادثه‌ی دیروز مانده. انفجار آن وسایل لعنتی، رد خون را روی آسفالت مسیر تشییع شهدای لبنان کشانده. صدای گوش‌خراش انفجار بی‌سیم در چند قدمی او و تصویر متلاشی شدن آن مرد هنوز در ذهنش با دور تند تکرار می‌شود. این بیم و هراس، این اشک و اندوه، این ناامنی و جنگ، سالهای سال است که مهمان ناخوانده‌شان شده. ما با هم خویشاوندیم. کاری به مرزهای جغرافیایی ندارم که مثل پرچین‌های یک مزرعه‌ی بزرگ، سُفلی و عُلیای زمین خدا را از هم جدا می‌کنند، اما آسمان بالاسر آنها را نه. تا خدا بوده و هست، دعوای آدم‌ها روی زمین بوده و دعای آنها رو به آسمان. ما با هم خویشاوندیم. تفاوت زبان و گویش شاید ذهن‌ها را درگیر کند، اما بند دل‌ها جور دیگری گیر می‌کند. زبان دل، بی‌الفباست و زبان سَر در شرح دلدادگی صُم بُکم. ما با هم خویشاوندیم. فکرها و اندیشه‌ها، مشترک یا واگرا برای ما ریشه نمی‌سازند، اما باورهای همگرا چرا. نهج‌البلاغه‌ی علی (ع) با قرآن چاپ بیروت برادر می‌شود، اما با قانون اساسی آمریکا نه. ما با هم خویشاوندیم. مهم نیست که عباس و علی و حسین در «عروس خاورمیانه» شهید می‌شوند یا در «ام‌القرای جهان تشیع». اشک و اندوه و سوگ، زبان دل را می‌فهمد و همگرایی باور را و انسانیت آسمانی بی‌پرچین را. درست یک سال پیش یک تکه از وجود من همین‌جا جا ماند و برنگشت. در روضة‌الشهیدین ضاحیه جنوبی همانجا که هنوز حاج رضوان و حاج قاسم زنده‌‌تر از همیشه بالای سر شهدای حزب‌الله ایستاده‌اند. در روستای نبی‌شیت کنار مزار غریبانه‌‌ی سید عباس موسوی و همسر و فرزند کوچکش، در مسجد امام حسن مجتبی(ع) کنار آن دخترکانی که وقتی فهمیدند ایرانی‌ام با لبخند و لهجه‌ای شیرین گفتند: «سلام، صبح به خیر». کنار آن مأمور حراست که عکس کوچکی از امام خمینی (ره) گوشه‌ی پیراهنش سنجاق کرده بود. من جا‌ ماندم کنار مردمی که هم‌وطن من هستند، اگرچه از یک خاک نیستیم. پیش از آنکه با اهالی ضاحیه خویشاوند سببی شوم، قوم و خویش نسبی بودم. امت عشق کجا زبان و نژاد و جغرافیا می‌شناسد و چه پیوندی محکم‌تر از پیوند مسلمانی و چه نسبی شریف‌تر از محب علی (ع) بودن؟! امروز همه سوگوار شهدای لبنانیم و دل‌آشوب امنیت بازماندگان. مگر مزار گلگون‌کفنان حزب الله با بهشت شهدای تهران فرقی می‌کند؟! خدای صنعا و دمشق و بیروت و بغداد، همان خدای تهران است؛ همان خدای قدس شریف. بله ما با هم خویشاوندیم و می‌دانم عاقبت همین خویشاوندی بلای جان اسرائیل خواهد شد. ✍🏼 https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴نباید فریاد انتقام را خاموش کرد تجربه‌ی چند سال اخیر نشان داده فشار افکار عمومی محرک اقدام نظامی تلافی‌جویانه‌ی ایران نخواهد بود. بالاترین سطح مطالبه‌ی انتقام، در ماجرای شهادت شهید سلیمانی اتفاق افتاد. عواطف میلیون‌ها ایرانی در حادثه تروریستی فرودگاه بغداد جریحه‌دار شد و خون آنها به جوش آمد. عکس‌العمل نظامی ایران، حمله موشکی به پایگاه آمریکایی عین الاسد بود که در ادبیات رهبری صرفا در حد یک سیلی تعبیر شد. دکترین امنیت ملی ایران گویا انتقام را یک پروسه می‌بیند، نه یک پروژه. بنابراین علیرغم مطالبه عمومی انتقام در ماجرای شهادت بزرگان جبهه مقاومت و مفاخر ایرانی (شهید سلیمانی، شهید فخری‌زاده، شهید سید رضی و ...) تاکنون شاهد اقدام نظامی تلافی‌جویانه‌ی دفعی، ضربتی و پر‌هیاهو از جانب ایران نبوده‌ایم. درست یا غلط بودن آنچه از آن به «صبر استراتژیک» تعبیر می‌شود با اهلش، اما تصویری که از این دکترین در ذهن آحاد جامعه ایجاد می‌شود، اهمیت دارد. افکار عمومی را نباید بی‌پاسخ رها کرد، و الّا رسانه‌های دشمن ضعف را بجای صبر به مخاطبان خود القا می‌کنند. اگرچه افکار عمومی تاکنون ایجاباً محرک انتقام پروژه‌ای نبوده، اما ممکن است سلباً مانع اقدام درخور بوده باشد. کلیدواژه‌ی پربسامد «تله‌ی جنگ» در رسانه‌های مصور و مکتوب داخلی و ترس و واهمه‌ای که کانال‌های تلگرامی از بالا و پایین شدن آلاکلنگی قیمت ارز و سکه در نتیجه‌ی اقدام نظامی احتمالی ایران در دل مردم می‌اندازند، شاید ته دل تصمیم‌گیران را هم خالی و پایشان را سست کند. اما چنانچه ایران واقعا قصد اقدام تلافی‌جویانه‌ی هم‌سطح داشته باشد، قطعا به حمایت افکار عمومی نیاز دارد. باید پژواک پرطنین انتقام از حلقوم مردم به گوش برسد. مردم باید برای تصمیم نظامی نظام پشتوانه ایجاد کنند. باید دل نیروهای حافظ امنیت را قرص کنند که پای تبعات انتقام می‌ایستند. همه‌ی این حرف‌ها را که کنار هم بگذاریم، به این نتیجه می‌رسیم که نباید صدای «انتقام انتقام» مردم را خفه کنیم. نباید نگران بالا رفتن توقع و انتظار افکار عمومی و سرخوردگی احتمالی آنها باشیم. نباید نگران دست‌پاچه و هیجانی شدن نیروهای مسلح‌مان باشیم. آنها که فریاد انتقام سر می‌دهند، همانها هستند که به تدبیر امنیتی نظام اعتماد دارند. این فریادها، اعتمادآفرین و پشتوانه‌زاست. آن را بایکوت و محکوم نکنیم. ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴ما در وسط جنگیم گلواژه‌ی «تله‌ی جنگ» همان باور «نه غزه، نه لبنان» است که رنگ و لعاب دیپلماتیک به آن داده‌اند تا شعارهای سخیف هشتاد و هشت را این‌بار با ادبیات شکلات‌پیچ به خورد مردم بدهند. یادمان نرفته همین گوگولی‌هایی که معتقد به تنش‌زدایی با شیطان بزرگ هستند، می‌گفتند ایران را چه به جنگ با داعش! عراق و سوریه بروند با دولت اسلامی عراق و شامات، بجنگند و ما تخمه‌مان را می‌شکنیم. نشستند و تخمه‌شان را شکستند و حاج قاسم رفت و عراق و شامات را از چنگ داعش درآورد تا آن جانوران نتوانند نگاه چپ به ایران بیندازند. حالا غزه ویران شده و در بطن یک جنگ تمام‌عیار است و مهمان دیپلماتیک ما در پایتخت سیاسی کشور ترور می‌شود و ما داریم قورباغه‌پز می‌شویم. اسرائیل خطوط قرمز را یکی پس از دیگری لایی می‌کشد و ما با خط دیپلماسی می‌خواهیم زنگی مست را رام کنیم و تیغ از کف او بگیریم. نتانیاهو بدون سهو لسان تمام جغرافیای ایران را تهدید به حمله می‌کند و ما در سازمان ملل دنبال کاپ اخلاق می‌گردیم. آمریکای بی‌چشم‌ و رو بی‌چشم‌داشت و با صدای بلند از ماشین نسل‌کشی اسرائیل حمایت می‌کند و به گور سازمان‌ها و معاهدات و کنوانسیون‌های بین‌المللی می‌خندد و ما برای حمایت از جبهه مقاومت استخاره می‌زنیم و در به در دنبال یک سازمان بین‌المللی هستیم که بیاید در منطقه و امنیت را تأمین کند! حاضریم حرف ولی خدا را زمین بگذاریم و با عقب‌نشینی غیرتاکتیکی، با خدا بجنگیم اما برای انتقام سخت از باند تبهکار صهیونیستی تاس می‌اندازیم و دل‌دل می‌کنیم. هیچ صلحی بدون اقتدار به دست نمی‌آید و پشت تحمیل هر جنگی یک انفعال وجود دارد. ما به تصمیم نیروهای حافظ امنیتمان اعتماد داریم و به تصمیم‌سازی‌های ملاحظه‌گرایانه‌ انتقاد. ✍🏼 https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
⚫در رثای نصرالله ای سیدالشهدای مظلوم مقاومت و ای عالیجناب بی‌همتای مجاهدت! اینک که مقام شهود را به احلی من‌العسلِ شهادت مزمزه کرده‌ای و از زندان مخفیگاه خاکی به فراخنای ملکوت افلاکی پر و بال گشوده‌ای، لختی درنگ کن و دل به ما مصیبت‌زدگان و سوگوارانت بسپار. بشنو که با تو قصه‌ها داریم، پرغصه. سیدنا! می‌بینی که ما قیمت مقاومت و هزینه‌ی سازش را با عقل معاش می‌سنجیم و مذبذب و سرگشته بین دو صندلی جنگ و صلح می‌نشینیم؟ در نزاع تمدنی و تاریخی حق و باطل، هویتمان را تابع امنیت‌مان کرده‌ایم. میدان را مزاحم دیپلماسی و دیپلماسی را قربانی میدان می‌پنداریم؟ اما تو چه؟ تو با عقل معاد، چرتکه‌ی عافیت‌طلبی و مصلحت‌اندیشی را شکستی و به موهبت عین‌الیقین و مرحمت صبر آهنین بر بُراق جهاد و شهادت نشستی. کیست که نداند در حسابگری ختم روزگار بودی و در درایت، همه را آموزگار. عقل کُل بودی و پیش ستون خیمه‌ی مقاومت، چون سربازی فرمانبردار مطیع محض می‌شدی؛ سمعاً و طاعتاً. فقیها! عالما! حکیما! تو نیک گفتی و ما درست نشنفتیم: جایی که آب هست، چه حاجت به تیمم است؟! ما دست و رو نشسته‌ها پیش ولیّ خدا استراتژیست شدیم و به «تله‌ی جنگ» او را انذار دادیم. ترس از نان، آفت ایمانمان شد و پرهیز از تنش، لقلقله‌ی زبانمان. تو برای حسینِ زمان بسط ید بودی و ما دغدغه‌‌ی خاطر. ما به وقت یاری حق تاس می‌انداختیم و تو با حضرت حق نرد عشق می‌باختی. تو برای آزادی قدس، نبرد حیثیتی می‌کردی و عده‌ای آن را جنگ نیابتی می‌دیدند. تو مرد رزم بودی و ما استخاره می‌زدیم در فتح قدس، حاجت هیچ استخاره نیست ... چگونه سی سال رنگ آفتاب به خود ندیدی، اما روشنی چشم مقاومت بودی؟ بگو ای شجاع‌دل که چگونه در کوران حوادث و جنگ‌ها، از مزارع شبعا و حرب تموز تا طوفان الاقصی و وعده‌ی صادق، گرانیگاه و قوت قلب رجال الله فی‌المیدان بودی؟ در غرب آسیا، آنجا که کوتوله‌های شیخ‌نشین قربة الی‌الطاغوت، گاو شیرده کدخدا شدند و با سگ هار آن عادی‌سازی روابط را پیشه کرده و غیرت را قورت داده و مسلمانی را قی کرده‌اند، تو ای بلندمرتبه! چه باشکوه بر کرسی رهبری آزادی‌خواهان و مردصفتان تکیه زدی و شرافت عربی را با ملاحت نبوی و فصاحت علوی به هم آمیختی و یگانه‌ی روزگار شدی. نه، من هرگز اجازه نمی‌دهم که طنین رجزهای پرصلابت «هیهات من‌الذله» تو در من گم شود. پژواکِ برآمده از جانِ «ما ترکناک یابن الحسین» تو تا قیامت کبری در مغز من شور و در دلم آتش به‌پا می‌کند. بزرگا! محبوبا! شهیدا! آتش انتقام خون سُرخت از هرم نفس‌های مجاهدان راه قدس، زبانه می‌کشد. به تکه‌تکه‌ی پیکر پاره‌پاره‌ات سوگند که نصرالله، با شهادت تکثیر می‌شود و با صلابت ترمیم. و این حماقت تاریخی دشمنان خداست که با حذف فیزیکی دوستان خدا، آنها و راه و رسم نامیرای آنها را جاودانه می‌کنند. یزید در زباله‌دان تاریخ است و حسین (ع) ایستاده بر زِبَر ماسوی. و یاران حسین (ع) را هیچ فرجامی جز شهادت نیست. هنیئاً مریئا! منتشر شده در روزنامه وطن امروز ۹ مهرماه ۱۴۰۳ http://vatanemrooz.ir/newspaper/page/4141/5/292563/0 ✍زهرا محسنی‌فر https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آتش انتقام خون سُرخت از هرم نفس‌های مجاهدان راه قدس، زبانه می‌کشد. ✍🏼زهرا محسنی‌فر https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648