eitaa logo
لفظ قلم | زهرا محسنی‌فر
2.6هزار دنبال‌کننده
282 عکس
45 ویدیو
2 فایل
✍️ [ آدمی] سخنی به لفظ در نمی‌آورد، جز آنکه فرشته نگاهبانی نزد او حاضر است [و آن را می‌نویسد] (ق - 18) 📝یادداشت‌های زهرا محسنی‌فر راه ارتباطی: @z_mohsenifar https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴ما در وسط جنگیم گلواژه‌ی «تله‌ی جنگ» همان باور «نه غزه، نه لبنان» است که رنگ و لعاب دیپلماتیک به آن داده‌اند تا شعارهای سخیف هشتاد و هشت را این‌بار با ادبیات شکلات‌پیچ به خورد مردم بدهند. یادمان نرفته همین گوگولی‌هایی که معتقد به تنش‌زدایی با شیطان بزرگ هستند، می‌گفتند ایران را چه به جنگ با داعش! عراق و سوریه بروند با دولت اسلامی عراق و شامات، بجنگند و ما تخمه‌مان را می‌شکنیم. نشستند و تخمه‌شان را شکستند و حاج قاسم رفت و عراق و شامات را از چنگ داعش درآورد تا آن جانوران نتوانند نگاه چپ به ایران بیندازند. حالا غزه ویران شده و در بطن یک جنگ تمام‌عیار است و مهمان دیپلماتیک ما در پایتخت سیاسی کشور ترور می‌شود و ما داریم قورباغه‌پز می‌شویم. اسرائیل خطوط قرمز را یکی پس از دیگری لایی می‌کشد و ما با خط دیپلماسی می‌خواهیم زنگی مست را رام کنیم و تیغ از کف او بگیریم. نتانیاهو بدون سهو لسان تمام جغرافیای ایران را تهدید به حمله می‌کند و ما در سازمان ملل دنبال کاپ اخلاق می‌گردیم. آمریکای بی‌چشم‌ و رو بی‌چشم‌داشت و با صدای بلند از ماشین نسل‌کشی اسرائیل حمایت می‌کند و به گور سازمان‌ها و معاهدات و کنوانسیون‌های بین‌المللی می‌خندد و ما برای حمایت از جبهه مقاومت استخاره می‌زنیم و در به در دنبال یک سازمان بین‌المللی هستیم که بیاید در منطقه و امنیت را تأمین کند! حاضریم حرف ولی خدا را زمین بگذاریم و با عقب‌نشینی غیرتاکتیکی، با خدا بجنگیم اما برای انتقام سخت از باند تبهکار صهیونیستی تاس می‌اندازیم و دل‌دل می‌کنیم. هیچ صلحی بدون اقتدار به دست نمی‌آید و پشت تحمیل هر جنگی یک انفعال وجود دارد. ما به تصمیم نیروهای حافظ امنیتمان اعتماد داریم و به تصمیم‌سازی‌های ملاحظه‌گرایانه‌ انتقاد. ✍🏼 https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
⚫در رثای نصرالله ای سیدالشهدای مظلوم مقاومت و ای عالیجناب بی‌همتای مجاهدت! اینک که مقام شهود را به احلی من‌العسلِ شهادت مزمزه کرده‌ای و از زندان مخفیگاه خاکی به فراخنای ملکوت افلاکی پر و بال گشوده‌ای، لختی درنگ کن و دل به ما مصیبت‌زدگان و سوگوارانت بسپار. بشنو که با تو قصه‌ها داریم، پرغصه. سیدنا! می‌بینی که ما قیمت مقاومت و هزینه‌ی سازش را با عقل معاش می‌سنجیم و مذبذب و سرگشته بین دو صندلی جنگ و صلح می‌نشینیم؟ در نزاع تمدنی و تاریخی حق و باطل، هویتمان را تابع امنیت‌مان کرده‌ایم. میدان را مزاحم دیپلماسی و دیپلماسی را قربانی میدان می‌پنداریم؟ اما تو چه؟ تو با عقل معاد، چرتکه‌ی عافیت‌طلبی و مصلحت‌اندیشی را شکستی و به موهبت عین‌الیقین و مرحمت صبر آهنین بر بُراق جهاد و شهادت نشستی. کیست که نداند در حسابگری ختم روزگار بودی و در درایت، همه را آموزگار. عقل کُل بودی و پیش ستون خیمه‌ی مقاومت، چون سربازی فرمانبردار مطیع محض می‌شدی؛ سمعاً و طاعتاً. فقیها! عالما! حکیما! تو نیک گفتی و ما درست نشنفتیم: جایی که آب هست، چه حاجت به تیمم است؟! ما دست و رو نشسته‌ها پیش ولیّ خدا استراتژیست شدیم و به «تله‌ی جنگ» او را انذار دادیم. ترس از نان، آفت ایمانمان شد و پرهیز از تنش، لقلقله‌ی زبانمان. تو برای حسینِ زمان بسط ید بودی و ما دغدغه‌‌ی خاطر. ما به وقت یاری حق تاس می‌انداختیم و تو با حضرت حق نرد عشق می‌باختی. تو برای آزادی قدس، نبرد حیثیتی می‌کردی و عده‌ای آن را جنگ نیابتی می‌دیدند. تو مرد رزم بودی و ما استخاره می‌زدیم در فتح قدس، حاجت هیچ استخاره نیست ... چگونه سی سال رنگ آفتاب به خود ندیدی، اما روشنی چشم مقاومت بودی؟ بگو ای شجاع‌دل که چگونه در کوران حوادث و جنگ‌ها، از مزارع شبعا و حرب تموز تا طوفان الاقصی و وعده‌ی صادق، گرانیگاه و قوت قلب رجال الله فی‌المیدان بودی؟ در غرب آسیا، آنجا که کوتوله‌های شیخ‌نشین قربة الی‌الطاغوت، گاو شیرده کدخدا شدند و با سگ هار آن عادی‌سازی روابط را پیشه کرده و غیرت را قورت داده و مسلمانی را قی کرده‌اند، تو ای بلندمرتبه! چه باشکوه بر کرسی رهبری آزادی‌خواهان و مردصفتان تکیه زدی و شرافت عربی را با ملاحت نبوی و فصاحت علوی به هم آمیختی و یگانه‌ی روزگار شدی. نه، من هرگز اجازه نمی‌دهم که طنین رجزهای پرصلابت «هیهات من‌الذله» تو در من گم شود. پژواکِ برآمده از جانِ «ما ترکناک یابن الحسین» تو تا قیامت کبری در مغز من شور و در دلم آتش به‌پا می‌کند. بزرگا! محبوبا! شهیدا! آتش انتقام خون سُرخت از هرم نفس‌های مجاهدان راه قدس، زبانه می‌کشد. به تکه‌تکه‌ی پیکر پاره‌پاره‌ات سوگند که نصرالله، با شهادت تکثیر می‌شود و با صلابت ترمیم. و این حماقت تاریخی دشمنان خداست که با حذف فیزیکی دوستان خدا، آنها و راه و رسم نامیرای آنها را جاودانه می‌کنند. یزید در زباله‌دان تاریخ است و حسین (ع) ایستاده بر زِبَر ماسوی. و یاران حسین (ع) را هیچ فرجامی جز شهادت نیست. هنیئاً مریئا! منتشر شده در روزنامه وطن امروز ۹ مهرماه ۱۴۰۳ http://vatanemrooz.ir/newspaper/page/4141/5/292563/0 ✍زهرا محسنی‌فر https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آتش انتقام خون سُرخت از هرم نفس‌های مجاهدان راه قدس، زبانه می‌کشد. ✍🏼زهرا محسنی‌فر https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
تو به ما جرأت طوفان دادی❤️ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
دیشب، بابای کودکان یتیم غزه برگشته بود. برق چشمانشان را نمی‌دیدی که چگونه به آسمان پرشهاب خدا خیره شده؟ و نمی‌دیدی که چگونه دل کوچکشان غنج می‌رود برای غرّش مردانه‌ی ابرفراصوت‌ها؟ همان بچگکانی که از موج انفجار بمب‌های اسرائیلی قالب تهی می‌کردند. دیشب ایران برای یتیمان عالم بابایی کرد. قیمت این لبخندها و شادی‌ها چند است؟ ایهاالناس! در دنیای جنتلمن‌های کودک‌کش، دیپلماسی عمومی با شلیک موشک‌های مقاومت توسعه می‌یابد. امید ناامیدان عالم، شعف کودکان هراسان، لبخند بیوه‌زن‌های شکسته، قوت قلب مجاهدان پابرهنه؛ پیش خدا سربلندیم که برای خشنودی او، بندگان مظلومش را خشنود کرده‌ایم. جمهوری اسلامی ایران در طرف درست تاریخ ایستاده است. ✍زهرا محسنی‌فر https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
ضرب‌المثل‌ها گاهی موشک‌های نقطه‌زن‌اند و گاه بمب‌های سنگرشکن. برخی به غایت دقیق‌اند و بعضی بی‌اندازه ویرانگر. ضرب‌المثل‌ها هرچه هستند، موجزند؛ مختصر و مفید. مخصوص آدم چیزفهم. ضرب‌المثل را نمی‌توان ترجمه کرد. روح و معنای عمیقش در ترجمه به فنا می‌رود. زهرش گرفته می‌شود. کشندگی‌اش تلطیف می‌شود. تیغ برّنده‌اش، کُند می‌شود. اما چاره چیست؟ گاهی لازم است با زبان ضرب‌المثل با دشمن نفهم مذاکره کرد. «دیگی که برای من نجوشد، بگذار سر سگ در آن بجوشد». این ضرب‌المثلِ خون‌چکانِ فارسی را کسی باید به عبری سلیس و انگلیسی روان و عربی فصیح ترجمه کند و بدهد دست نتانیاهو و بایدن و جوجه‌شاهزاده‌های شیخ‌نشین منطقه تا شیرفهم شوند که اگر سگ هار صهیونیست افسار پاره کند و بخواهد به شریان‌های اقتصادی و حیاتی ایران ضربه بزند، خاورمیانه روی هوا خواهد رفت. در انبار باروت، جرقه کار آتش‌فشان می‌کند. جمهوری اسلامی ایران لنگرگاه سکون و گرانیگاه امنیت است. اگر آسیب ببیند، برای دیگران امنیتِ گزینشی و وی‌آی‌پی نداریم. وعده‌ی صادق ۲ فقط فندکی بود که ایران زیر دیگ انتقام کشید. آب دارد کم‌کم جوش می‌آید. بگذار صدای عوعوی سگ بیاید. ✍️زهرا محسنی‌فر https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
جالوت را کلوخی از پا انداخت و نمرود را پشه‌ای. موسی (ع) را تکه چوبی در نیل نجات داد و محمد (ص) را تار عنکبوتی در ثور. امداد الهی گاهی کلوخ و پشه را آلت قتّاله می‌کند و چوب و تار را آب حیات. خدا گردنکشی را با پشیزی تحقیر می‌کند و اولوالعزمی را به ارزنی گرامی می‌دارد. رجال الله، مسلّح به آلات قتّاله‌ی الهی‌اند و مؤیّد به آب حیات ربّانی. گنبد آهنین برای پهپاد حزب‌الله تار عنکبوت می‌شود تا سربازان صهیون تار و مار شوند. ایهاالناس! اسرائیل رفتنی است، چه با سطل آب، چه با انتفاضه‌ی سنگ. تا خانه ربّی دارد، ابابیل حریف فیل است. این سنت خداست؛ پابرهنه‌‌ی بیابان‌پروری که طعم شِعب ابی‌طالب را چشیده، مزّه‌ی حصر دریایی را به غاصب سرزمین‌های اشغالی می‌چشاند. این خون کودکان غزه نیست که بر زمین می‌ریزد؛ آبی است که به خوابگاه مورچگان می‌رود و ضیافتِ تکاوران کودک‌کش را «شام آخر» می‌کند. در دایره‌ی هستی، جفت و جور کردن پشیز و ارزن کار خداست، اما نصر الهی تنها از آنِ کسانی است که باریکه‌ی غزه را مثل تنگه‌ی اُحد رها نکنند. فتح قبله‌ی اول تنها در گِرو پشت کردن به قبله‌‌ی دنیا (ینگه دنیا) است. کور خوانده‌اند غاصبان خودخوانده‌ی درمانده؛ «نهر تا بحر» مِلک طلق بندگان مستضعف است، نه «ارض موعود» راندگان مستکبر. «النّصر بالرّعب» نصیب کسانی است که نترسند و نترسانند. باذن الله، پیروز این نزاع تمدنی جبهه‌ی مقاومت است. رمز نصرت فئه‌ی قلیله بر فئه‌ی کثیره، خدایی شدن است. ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🇵🇸در ستایش سنوار ای مجاهدِ مستورِ نشسته در میانه‌ی آوار سنگ و آهن و چوب! دستار از چهره باز کن و نقاب از رخ برافکن. چگونه اینچنین بی‌پروا جمجمه را به خدا داده‌ای و شتابان سودای خاک داری؟ لختی درنگ برادر! خدا را با تو کاری هست. گمان کردی خدای خلوتِ خرابه‌‌های باریکه‌‌ی غزه بنده‌ی خالص خود را رها می‌کند تا گمنام و پنهان جان دهد؟! خدای غیور را با بندگان صبور عهدی است که اخلاص را با افشا جزا دهد. باز کن چفیه را مؤمن تا ببینیم که کدام دلاور است که کاسه‌ی شکسته‌ی سر و بازو و زانو را پیشکش حضرت حق کرده تا حقیقت آرمان و ایمانش را فریاد زند. تو همان نیستی که آواره به دنیا آمدی و زیر آوار از دنیا رفتی و فاصله‌ی اردوگاه تا گذرگاه را با جهاد و شهادت پر کردی؟ مادرت تو را نام چه نهاد که حیاتت الهام‌بخش مبارزان قدس شد و مماتت حیات‌بخش مجاهدان اقصی؟ جوان، اسیر شدی و پیر، آزاده. اسارت، سرت را به سنگ نزد و انتفاضه‌ی سنگ، سودای مسلح کردن حماس را از سرت نینداخت. یا یحیی! قسم به صفحه‌ی آخر زندگی‌ات که صحنه‌ی باشکوه بندگی است؛ تو کتاب را به قوت گرفتی و سلاح را به قدرت. عصا را انداختی تا باطل‌السحر جادوی بنی‌اسرائیل شوی. ابو ابراهیم! تبر را زدی تا بت بزرگ صهیون را سرنگون کنی. طوفانی که در واپسین سال حیات طیبه‌ات به پا کردی، اسرائیل را به آغازین روزهای حیات خبیثه‌اش برگرداند. ضربه‌‌ی کاری‌ات، عادی‌سازی روابط شکمبارگان مسلمان با زرسالاران یهود را تا ابد تابو کرد. تو «نظم نوین» شیاطین را آشفته کردی. قبله‌ی اول را قضیه‌ی اول کردی. جاسوس اسرائیل نه، تو کابوس اسرائیل بودی. تو، خودِ تو بودی که دیوار مرزی را شکستی تا مرز بین حق و باطل و فاصله‌ی میان آدمیت و دنائت را شفاف کنی. غزه را کربلا کردی تا «کل یوم عاشورا» از یاد بشر نرود. حیثیت مرگ را به بازی گرفتی وقتی شهادت را در جنگ تن به تانک، گرم در آغوش کشیدی. سنوار! تو حسین‌وار زندگی کردی و ققنوس‌وار از خاکسترت برمی‌خیزی و تکثیر می‌شوی. ای آواره‌ی مجاهدِ اسیرِ آزاده‌ی جانبازِ شهید! لختی درنگ! خدا را با تو کاری هست... ✍🏼زهرا محسنی‌فر https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648