eitaa logo
لفظ قلم | زهرا محسنی‌فر
2.6هزار دنبال‌کننده
282 عکس
45 ویدیو
2 فایل
✍️ [ آدمی] سخنی به لفظ در نمی‌آورد، جز آنکه فرشته نگاهبانی نزد او حاضر است [و آن را می‌نویسد] (ق - 18) 📝یادداشت‌های زهرا محسنی‌فر راه ارتباطی: @z_mohsenifar https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
مشاهده در ایتا
دانلود
«آیه‌ی تطهیر»، در مقام عصمت‌اللّهی صدیقه (س) است، سبحان اللّه. «حدیث کسا» در منزلت آل‌اللّهی کوثر (س) است، الحمدللّه. «سوره‌ی هل‌اتی»، در بیان فنای وجه‌اللّهی زهرا (س) است، لا اله الا اللّه. «حدیث لولاک»، در شأن کبریائی فاطمه (س) است، اللّه اکبر. مظلومیت فاطمه (س) اما در تسبیحات حضرت زهرا (س) نیست. تطهیر و کسا و هل‌اتی و لولاک را مادر سادات پشتوانه‌ی «خطبه‌ی فدکیه» کرد تا همه‌ی هستی‌اش را برای مبارزه‌ی با ظلم به ولی‌الله فدا کند. ساکن حرم ستر و عفاف ملکوت و پرده‌نشین سرای لاهوت، همان بانوی پرجبروتی است که با گریه‌ی سیاسی دل سنگ را آب می‌کرد و سنگ‌دلان را نقره‌داغ. اشک را فاطمه (س) برای شیعه سلاح کرد. سیدة‌النساء با خطبه‌خوانی، فاتحه‌ی علی‌نشناسان نسناس را خواند. تبلیغ چهره‌به‌چهره را وجیهة‌الله (س) بنیانگذاری نمود، آنجا که خود را خانه به خانه با غديردیدگان علی‌گریزان رو در رو کرد. زهرا (س) اما با چهره‌های علی‌ستیز مذاکره نکرد و از آنها روی برگرداند و سلامشان را بی‌پاسخ گذاشت تا سکوت معصوم برای ما حجت دشمن‌شناسی باشد. سلام زهرا (س) در پژواک تاریخ به تمام سلسله‌ی ولی‌شناسان شیعه تا روز قیامت خواهد رسید. مسیحای علی (ع) اما وصیت‌نامه‌ی سیاسی‌-الهی‌‌اش در سکوت شب خوانده شد تا گره‌ای کور در کار مشکل‌گشای هستی بیندازد و چاه را محرم شب‌های تنهایی ولی‌الله‌الاعظم کند. درک آستان ملک‌پاسبان و حریم بی‌نام و نشان‌ دردانه‌ی مصطفوی اما خارج از طاقت آفرینش است تا معمای هستی و راز سر به مهر خلقت تا روز قیامت باقی بماند. السلام علیک یا صدیقة الشهیدة... @lafzeghalam
🔴هرجا برخورد با پوست‌کلفت‌ها زیرپوستی شد، مردم حق دارند فکر کنند کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است. دادگاه‌های علنی مثل مجازات‌های ملأعام برای انتقال حس «قِلِفتی» به شبکه‌ی فساد است. دستگاه عدالت آنگاه که در بستر شفافیت حس دباغی را به یاغی‌ها منتقل کند، پوست می‌اندازد. اگر کار به جای باریک کشید، همه جا تاریک شد، ریگی به کفش کسی است. سرمایه‌ی اجتماعی می‌تواند با معجزه‌‌ی شفافیت دوپینگ کند. آقایان! یک‌بار تا آخر خط شفافیت بروید؛ ارزشش را دارد. @lafzeghalam
🔴عاقبت روزی در آینه‌ی فطرت «ارابه‌ی مرگ» را می‌بینیم! 🔻متن کامل این داستان کوتاه را در روزنامه مجازی حق دیلی به آدرس زیر بخوانید. http://haghdaily.ir/?nid=11&pid=83&type=0 @lafzeghalam
🔴ترامپ رفت اما ترامپیسم هنوز هست! ترامپ، آمریکای بدون روتوش بود. از آن عجوزه‌های کریهی که بزک‌کنندگان غرب را به دردسر انداخت. آنها که در تبلیغ غربگرایی گنجشک را رنگ کرده و جای قناری جا می‌زدند، در مقابل موطلای روسیاه جا خوردند. هرچه فوکویاما در مورد لیبرال‌دموکراسی بلغور کرده بود، ترامپ جوید و نشخوار کرد. او برای جهاز هاضمه‌ی تمدن غرب وحشی، لقمه‌ی گنده‌تر از دهان بود که فرو رفت و گلوگیر شد و برای جهانخواران خوش‌اشتها، نه راه پیش گذاشت و نه راه پس. عصاره‌ی فضولات امریکا، به زباله‌دان تاریخ پیوست تا در ضایعاتیِ سرمایه‌داری مدرن هم قابل بازیافت نباشد. ترامپ، بَزک‌پذیر نبود اما تحریف‌پذیر، چرا. «پرزیدنت ترامپ»، اگرچه واقعیتی عریان از زوال آمریکا بود، اما ترکیب وصفی «ترامپ دیوانه»، کلمه‌ی حقی بود که اراده‌ی باطلی در آن برای سازندگانش مستتر گردید. می‌شد تمام کاسه و کوزه‌های بی‌تدبیری را سر دیوانه‌ای شکست که جفت‌پا وارد بازی دنیا شده تا زیر میز نظم نوین جهانی بزند. می‌شد هیچ به روی خود نیاورد که بازی دنیا اصولا همین لگدپراکنی‌های جهان‌اولی‌ها و نظم نوین جهانی همین زیر میز امنیت جهان‌سومی‌ها زدن است. می‌شد ظهور ترامپ گور‌به‌گوری را یک بدشانسی برای برجام، آن معجزه‌‌ی دیپلماسی گوگولی‌مگولی، دانست که اجازه نداد از زمین لم‌یزرع مذاکره، گلابی رفع تحریم بروید. می‌شد هیچ به روی مبارک نیاورد که این قبر مذاکره با شیطان بزرگ که روی آن فاتحه می‌خوانند، میت ندارد. می‌شد در فهم این واقعیت خود را به تجاهل زد که عمر برجام دست کدخدای دهکده‌ی جهانی بود و ترامپ فقط وسیله بود. لعن و نفرین آمریکوفیل‌های داخلی به دامن ترامپ گیر می‌کند اما به پر قبای آمریکا، نه. قمارباز برای وجهه‌ی امریکا وصله‌ی ناجور نبود، اصل وجهه‌ی ناجور آمریکا بود. ترامپ هرچه بود رفت، اما ترامپیسم که همان چهره‌ی عریان فرهنگ گاوچران‌هاست، هنوز هست. جنتلمن‌های کراوات‌پوش هم حالاحالاها نمی‌توانند برای پادشاه لخت دنیا لباس آبرو بدوزند. همه می‌دانند که بایدن، خرزهره با روکش شکلاتی است. اگرچه «جو»، بَزک‌ خورش ملس است و چند وقتی قلم‌های روزمزد و حنجره‌های بی‌ترمز را سرگرم می‌کند، اما آخرش می‌گذارد در کاسه‌ی لیبرال‌ها تا کاسه‌ی چه‌کنم چه‌کنم دست بگیرند. برای راه‌اندازی موتور اقتصاد ما، تایتانیک نمی‌تواند تک‌چرخ بزند. بایدن تیغ تحریم را با پنبه‌ی دیپلماسی سمباده می‌کشد. برای شیطان بزرگ، انقلاب ۵٧ تا انقلاب مهدی (عج) همواره محور شرارت و بزرگترین حامی تروریسم است و مهم نیست چه کسی در ینگه دنیا از خر شیطان پایین می‌آید و چه کسی سوار بر خر مراد می‌شود. جمهوری اسلامی زیر کارزار فشار حداکثری استخوان ترکانده اما استخوان‌های پوسیده‌ی ریگان‌ها شهادت می‌دهند، ترامپ‌ها و بایدن‌ها وارث آرزوهایی هستند که به گور می‌روند. روزنامه وطن امروز/ ۴ بهمن ماه ۹۹ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴خواصی که خط امام را رها می‌کنند، خط ویژه‌ای می‌شوند! روزانه هزاران کشیده‌ی آب‌نکشیده بر صورت‌ها نواخته می‌شود و کسی ککش نمی‌گزد، اما سیل واکنش‌ها، سیلی نماینده مجلس به سرباز خط ویژه را خط یک خبری کشور کرد. ما در عصر امپراتوری رسانه زندگی می‌کنیم. رسانه، پیش و بیش از هر حاکمیت سنتی بر افکار عمومی استیلا دارد. ابرقدرتها بدون شیپورهای رسانه‌ای، بوق هم نیستند. ترامپ هم که باشی، بدون توییتر جیکت در نمی‌آید. خوب یا بد، فشار افکار عمومی با هدایت رسانه‌‌ها، اولویت‌های کاری زمامداران را تعیین می‌کند. اگر از قضای آمده، رسانه در خدمت حق و عدل قرار گیرد، سریعتر و صریح‌تر از انحنای شمشیر عدالت، کجی‌ها را راست می‌کند. پشت هر سیلی، یک ذی‌حق و یک بی‌حق ایستاده است. سرخی سیلی به لحظه‌ای می‌رود اما روسیاهی‌اش ممکن است تا ابد برای نوازنده باقی بماند. تفرعن، سندروم دست بیقرار می‌آورد. تب خاص بودن، از علائم بالینی مرض ویژه‌خواری است. خواصی که خط امام را رها می‌کنند، خط ویژه‌ای می‌شوند. خط BRT، تافته‌ای جدابافته است تا مردم را سوار کند نه اینکه تافته‌های جدابافته در آن مردم را پیاده کنند. به بهانه‌ی ترافیک کاری نباید ترافیک را پیچاند. مجوز ورود به بهارستان، مجوز ورود به خط تندرو نیست. تندروهایی که قانون را یکی در میان لایی می‌کشند، باید ترمزشان را کشید. آنکه از روی تکبر توگوشی می‌زند را باید کاری کرد که گوشی دستش بیاید. در جمهوری اسلامی مسئولین خادم‌اند، نه ضارب. کار راه‌اندازند نه ترافیک‌ساز. مردم‌نوازند نه سیلی‌نواز. شأن نمایندگی کجا و هنر نوازندگی کجا؟ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔻 در حوزه‌ی کارشناسی خود صاحب‌نظر است اما افاضات اضافه‌اش در فضای مجازی اگر فالوورساز است، نباید سرنوشت‌ساز باشد. سلبریتی‌ مشهور است، اما لزوما الگو نیست. محبوب است، اما مقام مسئول نیست. ادعای وطن‌پرستی می‌کند، اما ممکن است تابعیت مضاعف داشته باشد. اگر ایران برای تولد فرزندش اَخ است، ژست آریایی نگیرد. اگر حکومتی و سفارشی‌ساز نیست، کارفرمای شیخ‌نشین هم نباید داشته باشد. اگر ریال بیت‌المال می‌گیرد، دلار فستیوال هم می‌گیرد. اگر مالیات نمی‌دهد، روی نظام منت نگذارد. ستاره و لژیونر و شوالیه و شاخ مجازی محترمند، به شرط آنکه حد و حدود خود را بدانند. ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
لفظ قلم | زهرا محسنی‌فر
🔻 #سلبریتی‌ در حوزه‌ی کارشناسی خود صاحب‌نظر است اما افاضات اضافه‌اش در فضای مجازی اگر فالوورساز است،
🔴‌سلبریتی‌گری، گلیم خود از آب کشیدن یا پا از گلیم فراتر نهادن! قل دادن توپ را قلقلی هم بلد است، اما فوتبالیست شدن کار مارادوناهاست، شما گل‌کوچیکتان را بازی کنید. تیرخلاص را در ملاج خودی نمی‌چکانند و قلق دروازه دست مسی‌هاست. شما گل‌به‌خودی نزنید، از نظر ما آقای گلید. در سرگرم کردن مردم، ململ هم سنگ تمام می‌گذارد اما بازیگری کار مارلون براندوهاست. شما به خیمه‌شب‌بازی‌تان برسید. مرز مسخرگی و کمدی باریک است و کمدین بدون مرز، برازنده‌ی چاپلین‌هاست. شما بیت‌المال را نچاپید، سیمرغ بلورین را بال‌بسته تقدیمتان می‌کنیم. گربه‌ی آوازه‌خوان هم روزی ستاره بود اما موسیقی‌شناسی کار یانی‌هاست. شما بلبل‌زبانی‌ نکنید، کسی نمی‌گوید لال هستید. گوش‌مخملی هم در چمنزار می‌خواند اما برگزاری کنسرت کار صدامخملی‌هاست. شما گوش‌خراشی نکنید، از نظر ما حنجره‌طلایید. فوتبالیست، پابه‌توپ شدن فوتبالی‌اش خوب است، نه پا در کفش کردن‌های سیاسی‌اش. هنرمند، دنیای بازیگری را می‌شناسد، اما در دنیای سیاست اغلب بازیچه می‌شود. خواننده، چه‌چه زدنش در آلبوم موسیقی خوب است، نه به‌به و چه‌چه‌های سیاسی‌اش در فضای مجازی. آزادی بیان از حقوق شهروندی است اما فرافکنی و قرشمال‌بازی، ولنگاریِ بیان است. سیاست ما عین دیانت ماست و همه باید بصیرت سیاسی داشته باشند اما خاله‌زنک‌بازی مجازی، عین سیاسی‌کاری و شامورته‌بازی است. کنشگری اجتماعی از نشانه‌های جامعه‌ی سالم است اما گروکشی سیاسی نشان‌دهنده‌ی غرض و مرض‌های پشت پرده است. در حوزه‌ی کارشناسی خود صاحب‌نظر است اما افاضات اضافه‌اش در فضای مجازی اگر فالوورساز است، نباید سرنوشت‌ساز باشد. سلبریتی‌ مشهور است، اما لزوما الگو نیست. محبوب است، اما مقام مسئول نیست. ادعای وطن‌پرستی می‌کند، اما ممکن است تابعیت مضاعف داشته باشد. اگر ایران برای تولد فرزندش اَخ است، ژست آریایی نگیرد. اگر حکومتی و سفارشی‌ساز نیست، کارفرمای شیخ‌نشین هم نباید داشته باشد. اگر ریال بیت‌المال می‌گیرد، دلار فستیوال هم می‌گیرد. اگر مالیات نمی‌دهد، روی نظام منت نگذارد. ستاره و لژیونر و شوالیه و شاخ مجازی محترمند، به شرط آنکه حد و حدود خود را بدانند. ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
در تبعیدگاه نجف اشرف بود که برای اولین بار به دیدار آقا روح‌الله رفت. چون زن بود، او را راه ندادند. گفته بود پیشوایی که زن را نپذیرد، به رهبری قبول ندارم. همین جمله قفل ملاقات را شکست تا هشتاد دقیقه‌ با امام گفتگو کند... https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
لفظ قلم | زهرا محسنی‌فر
در تبعیدگاه نجف اشرف بود که برای اولین بار به دیدار آقا روح‌الله رفت. چون زن بود، او را راه ندادند.
🔴به بهانه‌ی تلاقی روز زن با تولد انقلاب حضرت روح‌الله 🔸در تبعیدگاه نجف اشرف بود که برای اولین بار به دیدار آقا روح‌الله رفت. چون زن بود، او را راه ندادند. گفته بود پیشوایی که زن را نپذیرد، به رهبری قبول ندارم. همین جمله قفل ملاقات را شکست تا هشتاد دقیقه‌ با امام گفتگو کند. او که زخم شکنجه‌های ساواک را بر تن داشت و سالها دور از همسر و هشت فرزندش در هشت کشور آسیایی و اروپایی با هشت نام مستعار برای مبارزه با طاغوت، آموزش چریکی دیده بود، اینک در محضر کوه یقین برای ادامه‌ی راه یا بازگشت به ایران، به تردید افتاده بود. از آقا که کسب تکلیف کرد، امام تأملی نمود و گفت: راه خود را ادامه دهید، به زودی با هم به ایران برمی‌گردیم. خواهر طاهره پر در آورد و رفت فلسطین و آنجا ماند تا اینکه مبارک‌سحری او را از میان شاخه‌های زیتون به کنار درخت سیبی در نوفل‌لوشاتو فراخواندند. در آن دهکده‌ی جهانی، یک فصل و نیم محافظ شخصی پاسبان انقلاب بود. 🔸طیاره‌ی امام که در مهرآباد فرود آمد، مرضیه دباغ تازه اوج گرفت و چهره‌ی بی‌بدیلی از زن انقلابی را به نمایش گذاشت. مناصب کشوری و لشکری را یکی پس از دیگری درو کرد. فرماندهی سپاه غرب کشور و نمایندگی مجلس شورای اسلامی، مردم‌داری را به او آموخت تا جایی که برای تأمین معاش نیازمندان، حاضر شد مسافرکشی هم بکند. وقتی ابرقدرت شرق سرمست ایدئولوژی کمونیسم بود، رهبر کبیر انقلاب خانم حدیدچی را در هیأت یک زن مسلمان انقلابی در هیأتی سه‌نفره راهی کرملین کرد تا افول امپراتوری بلوک شرق را به گورباچوف بشارت دهند. تا زنده بود، برای تعالی انقلاب اسلامی و کور کردن چشم دشمنان، چون سپند لحظه‌ای آرام نداشت و عاقبت در جوار مرادش خمینی کبیر، آرام گرفت. 🔸تاريخ انقلاب اسلامی، از رجال الهی آکنده است اما کمتر به الگوی زن مسلمان انقلابی توجه می‌شود. خانم مرضیه حدیدچی، مادربزرگ انقلاب بود. زندان رفت، شکنجه شد، هجرت کرد، دست به سلاح برد، ملازم ولی زمان شد، فرمانده نظامی شد، جنگید، نماینده شد، استاد دانشگاه شد و... از طرفی زن بود، همسر بود، مادر بود و مادربزرگ شد. تکلیف‌گرایی، زن و مرد نمی‌شناسد. خانم دباغ، مرزهای آرمان‌خواهی زن مسلمان انقلابی را جابجا کرد. «نمی‌شود» و «نمی‌توانم» در قاموس او راه نداشت. در قفس چارچوب‌های ذهنی بدون اصالت اسیر نشد. 🔻انقلاب مقصد نیست، راه است. تا میان واقعیت و آرمان فاصله است، انقلاب هم هست. در تلاش برای رسیدن به آرمان‌ها، اصالت دادن به جنسیت یک شوخی است. دنیا با زن شوخی می‌کند اما انقلاب زن را جدی پای کار می‌آورد. امروز چه کسی پای کار انقلاب است؟ الگوی زنده‌ی زن انقلابی کیست؟ ✍‌ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
🔴مدرس و سیر تا پیاز صحن علنی «اگر آن دورها را می‌بینم، بر شانه‌ی غول‌ها سوارم!» نیوتن که در فیزیک یگانه شده و احتمالا با اسلام بیگانه بود، آن‌قدر بی‌بخار نبود که حق پیشینیان را بر گرده‌اش سنگین نداند و با این جمله، فاتحه‌ای به زبان آنگلوساکسونی نثار جمله‌فاتحان علم نکند. اما باید فاتحه‌ی فرهنگی را خواند که در آن، مدرس‌ها را مثل اسکناس ده‌تومانی مدرس‌نشان، به بایگانی بی‌نشان‌های تاریخ سپرده است. مدرس با ریشه‌ی استبداد اژدهای پهلوی و استعمار روباه پیر درافتاد، اما مدرس‌پژوهی نسل ما محدود شد به همان اسکناس عتیقه؛ تا لابه‌لای ریش آن مرد بزرگ، دنبال اژدها و روباه بگردیم! مدرس که در دل‌نبستن به سراب دنیا آب‌دیده بود، در دریای متلاطم سیاست، ماهرانه شنا می‌کرد. زیرآب استبداد را می‌زد، اما در سیاست‌ورزی زیرآبی نمی‌رفت. سرهنگ نبود اما با همان یک دست عبای کرباسی، چکمه‌های رضاخانی را با ترفند حقوق‌دانی آچمز کرده بود. سردار سپه به او گفته بود: «از جان من چه می‌خواهی؟» و زهره‌دار جواب زهرداری به او داده بود که «می‌خواهم تو نباشی!» نگین انگشتری مجلس شورای ملی، زینت‌المجلس نبود. قیام و قعودش زلزله‌خیز بود و «دو دو»گفتن‌ها، نطق پیش از دستورش را متزلزل نمی‌کرد. مثل فولاد، نفوذناپذیر بود و پتک سرزنش در او هیچ اثری نداشت. آن‌قدر عرضه‌ داشت که رضاشاه قلدر را استیضاح کند! جنم مردم‌داری داشت و از فراری نبود. از مجلس که برمی‌گشت، سیر تا پیاز صحن علنی را می‌گذاشت کف دست اهل محل، تا به موکلان خود گزارش وکالت داده باشد. صداقتش عین کیاستش بود و کیاستش عین صداقتش. بادیگارد نداشت اما هیچ‌وقت گارد محافظه‌کارانه نگرفت. مدرس، دناپلاس با شیشه‌ی دودی و قفل مرکزی سوار نمی‌شد و خط ویژه برایش خط قرمز بود. با هیچ رجل وطنی مزدور در یک قاب نمی‌آمد؛ چه رسد به آن‌که بخواهد با اناث فرنگی‌مآب ناجور، سلفی بگیرد. ساختمان هرمی بهارستان، یکی از اهرام ثلاثه نیست که زبدگان بی‌حیات را در آن مومیایی کرده باشند. مجلس شورای اسلامی در «رأس امور» قرار نمی‌گیرد مگر خادمان ذی‌حیاتی از جنس مدرس، روی صندلی‌های سبزش نشسته باشند. 🔻متن کامل این یادداشت را در روزنامه مجازی حق دیلی به آدرس زیر بخوانید. http://haghdaily.ir/?nid=11&pid=32&type=0 @lafzeghalam
در دایرة‌المعارف انقلاب، مردم ولی‌نعمتند و نماینده‌ی انقلابی، وکیل‌الرعایاست. مردمی که پای صندوق رأی برچسب «بصیرت» می‌خورند، چرا پشت نورافکن شفافیت، انگ «بی‌ظرفیت» می‌خورند؟ نگاه مقامات را قبل از ادبیات آنها باید جراحی زیبایی کرد. انقلاب، دو واحد مردم‌شناسی از اندیشه امام به مسئولین بدهکار است و چهار واحد ظرفیت‌شناسی. مردمی که تاکنون چشم‌بسته مصوبات وکلای پارلمان را پذیرفته‌اند، آخر چشم‌پوشی و ظرفیت‌اند. میراث مدرس، تالار شیشه‌ای است نه جعبه‌سیاه. مجلس محضر خداست، در محضر خدا زیرآبی نروید. دور از چشم موکلین شاید اما پیش قاضی‌القضات نمی‌توان معلق‌بازی کرد. آقایان! امام اگر نگران کتک خوردن بود، انقلاب نمی‌کرد و ما و شما همچنان در برهوت تاریخ آواره بودیم. مدرس اگر خوف از سرزنش داشت، در فراموشخانه‌ی تاریخ گم شده بود. در مرام اسلام، مسئولیت با هزینه دادن عجین است. زمامدار باید قوی‌دل باشد و مردم اگر دستی هم به سر و رویش کشیدند، پذیرای نوازش آنها باشد. از عافیت‌طلب‌ها انتظاری نیست، اما از آنها که برای انقلاب هزینه داده‌اند، این حرف‌ها بعید بود! ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648
٨ سال دشمنان با جنگ نظامی بر این مملکت چنبره زدند، اما مشارکت عمومی و سرمایه‌ی اجتماعی قد خم نکرد. مردم خون دادند اما آب در دلشان تکان نخورد. زخم خوردند اما آخ نگفتند. گرسنه ماندند، اما یک‌ دل سیر برای انقلاب جنگیدند. با فقر دیرینه ساختند اما نگذاشتند جمهوری نوپا خراب شود. زیر خمپاره و موشک، خانه‌خراب شدند اما ایمانشان را ساختند. از غرب و شرق که نا امید شدند، به رب‌المشرق و المغرب امید بستند. نوبت به غرب‌باوران که رسید، آسمان تپید. دشمنان دردسرساز شدند و مشکلات جامعه مشارکت‌سوز! عبرت‌ناپذیرها عقبگرد را ممنوع کردند و خیال‌باف‌ها از جلو نظام، آینده را برداشتند. بی‌حال‌ها مردم را در حال استمراری رها کردند. آنها که امید به غرب و شرق بستند، در بن‌بست‌ ماندند. سرمایه‌دارها سرمایه‌ی اجتماعی را خوردند. برد-بردمسلک‌ها، مشارکت عمومی را بردند. در گذشته‌مانده‌ها، زیرآب امید به آینده را زدند. امید ما اما هنوز به روح‌الله‌باوران است. إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ... ✍ https://eitaa.com/joinchat/963837996C814ca55648