«سلام،بچه های من،فردا
مسابقه ی مهمی دارن،
لطفاً براشون دعا کنید.»
«هرجا که هستیم باید به جایی برسیم که به جز امام زمان از کسی انتظار گفتن«خدا قوت»نداشته باشیم.»
#امام_زمان
-امروز چی یاد گرفتی؟
«نیمی از اعتماد به نفس دانش آموزام
برگرفته از اعتماد به نفس خودم بود
حتی ضعف آن ها در ارائه،برگرفته
از ضعف خودم بود.این رو دیر که نه
ولی به موقع فهمیدم که بچه ها
جزیی از من هستند.»
معیارهای داوری رو با احترام قبول کردم اما معیارهای من فرق می کرد.آن ها بچه ها را با کل منطقه می سنجیدند و من بچه هارو با خودِ چندماه قبلشون..
«به بلند شدنت بعدِ هر زمین افتادنی،
نگاه کردی؟ امید دقیقا اون شکلیه..»
«بخش هایی از موفقیتت،همونایی که هیچ کس برای آن ها دست نمی زند ، به چشم کسی نمیاد ، و انقدر جالب نیست که در موردش به کسی بگی..همونارو ، دقیقاً همونارو عمیقاً دوست بدار.»
«من از دور بسیار خشک و جدی،از نزدیک بسیار شوخ و صمیمی و از خیلی نزدیک بسیار غمگینم.»
.
«ما اینجا می نویسیم و تقاضا میکنیم که هرکس هر طور دوست داشت و توانست،می تواند کمک کند تا برای بچه های مشتاق و مستعد و البته کم برخوردارِ روستای دوری که از شهر بسیار فاصله دارد،کتاب تهیه کنیم.چند نفر از شما لطف کردند،کتاب فرستادند،هزینه واریز کردند و کتاب خریدیم.بچه ها به قدری از این کمک ها خوشحال شدند که ما از وصفش عاجزیم..ما که هیچ ، ولی از خدا می خواهیم عملاً از شما تشکر کند و پاداش انفاق کردنتون رو در دو دنیا بدهد.»
#کتابخانه
.