eitaa logo
لالایی کودکانه
329 دنبال‌کننده
9 عکس
4 ویدیو
0 فایل
داستان صوتی لالایی صوتی کلیپ متن داستان،👶😴😴🎇🎆🌚 شب بخیر کوچولو 🌸🍂🍂نکاتی ک همه ی والدین باید بدانند🍂🍂🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
کودک 🌺 مقابله با جیغ زدن کودک 🌱برای جیغ و داد کودک از روش زیر استفاده کنین: هنگامی که کودک شما با صدای بلند چیزی را از شما مطالبه می‌کنه متقابلا شما باید کاملا آرام با او صحبت کنید 🌱 اگر شما هم از صدای بلند برای پاسخ به او استفاده کنید نه تنها او صدایش را بلندتر خواهد کرد بلکه وارد جنگی خواهید شد که در انتها برنده‌ای نخواهد داشت
🙌🙌🙌🙌🙌🙌🙌🙌🙌🙌🙌🙌 داستان زیبای 👐دست چپ و دست راست یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود. سارا دخترکوچولویی بود که هنوز نمی تونست فرق بین دست راست و دست چپ را متوجه بشه. مادرش به دست چپ او یک النگوی پلاستیکی قرمز رنگ انداخته بود تا به وسیله ی اون النگو یادش بده که چپ کدوم طرفه و به دست راستش هم یه النگوی سبز انداخته بود. وقتی مامانش می گفت عزیزم برو توی آشَپزخونه، نمکدون را از کشوی سمت چپ بردار و بیار، به دستاش نگاه می کرد و می پرسید: کدوم سمت؟ این دستم یا اون دستم؟ مامانش می خندید و می گفت: سمت النگو قرمزه سمت چپه. اونوقت سارا کوچولو می رفت و از کشوی سمت چپ واسه مامانش نمکدون می آورد. سارا کوچولو خیلی چیزهارو بلد نبود ولی مامان و باباش بهش یاد میدادن. اونها یادش میدادن که هردست 5 تا انگشت داره و دوتا دست روی هم ده تا انگشت دارند. یادش میدادند که برف سفیده، آرد و ماست و شیر هم سفید هستند. برگ درختا سبزهستند، شبا همه جا تاریکه و روزها خورشید همه جا را روشن می کنه و با نور طلاییش به زمین می تابه و زمین را گرم می کنه. یادش میدادند که گربه میومیو می کنه، کلاغ قارقار می کنه، کبوتر بغ بغو می کنه، سگ هاپ هاپ می کنه، گنجشکه جیک جیک جیک صدا می کنه، وقتی کتری آب رو روی گاز بذاریم آب جوش میاد و قل قل صدا می کنه ودست زدن به کتری آب جوش خطرناکه و بچه ها نباید با کبریت بازی کنن، یادش می دادن که به بزرگترها سلام کنه و بهشون احترام بذاره، دست و روشو بشوره و تمیز باشه. خلاصه بچه های گلم، سارا کوچولو خیلی چیزا بلد بود اما همیشه بین چپ و راست اشتباه می کرد. مامان سارا یادش می داد که پای چپ کدومه و پای راست کدومه می گفت: دست راستت رو روی پایی بذار که سمت دست راستته همون پای راسته. سارا دستی رو که النگوی سبز داشت روی پایی می ذاشت که طرف دست راستش بود و می فهمید که پای راست کدومه. دستی رو هم که النگوی قرمز داشت روی پای همون طرف می ذاشت و می فهمید که پای چپ کدومه. اما بچه ها می دونید سارا کوچولو از کجا می فهمید دست چپ و دست راست مامانش کدومه؟ اون می دونست که مامانش ساعتش رو روی دست چپش می بنده. برای همین وقتی به دست مامانش که ساعت داشت نگاه می کرد می فهمید که دست چپ ساعت داره و دست راستش ساعت نداره. یه روز مامان سارا داشت توی آشپزخونه غذا درست می کرد که بخار آب به دست چپش خورد و مچ دستش کمی سوخت و پوستش تاول زد. مامان سارا کمی پماد روی جای سوختگی مالید و ساعتش رو هم روی مچ دست راستش بست. وقتی سارا کوچولو به دست های مامانش نگاه می کرد، متوجه شد که مامانش ساعتش رو به دست راستش بسته اما شک داشت که درست فهمیده باشه. اون مدتی به دستای مامانش نگاه کرد و بعد با تعجب گفت: مامان جون، چرا دست چپت اومده این طرف؟ مامان سارا تا این حرفو شنید زد زیر خنده. سارا گفت: مامان چرا می خندی؟ مامان گفت: آخه عزیز دلم، من امروز ساعتمو به دست راستم بستم ببین مچ دست چپم سوخته. سارا به دستای مامانش نگاه کرد و اونم خندید. حالا دیگه سارا بدون اینکه بخواد به ساعت مامان توجه کنه، می دونه کدوم دست راسته و کدوم دست چپه. همین طور بدون توجه به النگوهای قرمز و سبز هم می دونه دست چپ کدومه و دست راست کدوم.
🐰🐰🐰🐰🐰🐰🐰🐰🐰🐰🐰🐰 خرگوش سفیدی که می خواست عجیب باشد خرگوش سفید و چاقی بود که زیاد دروغ می گفت. او دوست داشت که همه حیوانات باور کنند، خرگوش عجیبی است. خرگوش، روزی وارد جنگلی سبز و کوچک شد. همینطور که سرش را بالا گرفته بود و شاخ و برگ درختهای بلند را نگاه میکرد، یک سنجاب را دید. سنجاب، مشغول درست کردن لانهای توی دل تنه درخت بود. خرگوش فریاد زد:  - سلام آقای سنجاب. کمک نمیخواهی؟  سنجاب عرق روی پیشانیاش را پاک کرد، جواب سلام خرگوش را داد و پرسید: - تو چه کمکی میتوانی بکنی؟ خرگوش دمش را تکان داد. دستهایش را به کمر زد و گفت:   من میتوانم با دندانها و پنجههای تیزم، در یک چشم برهم زدن برای تو چند تا لانه بسازم. سنجاب حرف او را باور نکرد.  خرگوش گفت: «عیبی ندارد. از من کمک نخواه! اما به همه بگو خرگوش سفید میتوانست برایم لانه بسازد.»  خرگوش خداحافظی کرد و به راهش ادامه داد. کمی که رفت، لاکپشت پیر را دید.  لاکپشت آرام به طرف رودخانه میرفت. خرگوش سلام کرد و پرسید:  عمو لاکپشت! میتوانم تو را روی دوشم بگذارم و زود به رودخانه برسانم.  لاکپشت، حرف خرگوش را باور نکرد. تنها جواب سلام را داد و شروع به حرکت کرد. خرگوش گفت: - عیبی ندارد. خودت برو. اما به همه بگو، خرگوش سفید میتوانست مرا به روی دوشش، با سرعت به رودخانه برساند.  خرگوش، باز هم به راه افتاد. هویجی از دل خاک بیرون آورد و گاز محکمی زد، ناگهان خانم میمون را دید که یکی- یکی، نارنگیها را جمع میکند و در سبدی بزرگ میگذارد. جلو رفت سلام داد. گفت:  - خانم میمون زحمت نکشید. من میتوانم از حیوانات زیادی که دوستم هستند بخواهم همه نارنگیها را جمع کنند و سبد را تا خانهی شما بیاورند.  میمون هم حرف خرگوش سفید را باور نکرد. تنها جواب سلام را داد و بیاعتنا به کارش مشغول شد. خرگوش گفت:  - عیبی ندارد. کمک نگیرید. اما به همه بگویید خرگوش سفید دوستان زیادی دارد که همه کار برایش انجام میدهند.  خرگوش، زیاد از خانم میمون دور نشده بود که جوجهدارکوبی را دید. جوجه، از لانه روی درخت به روی زمین افتاده بود. خرگوش به او سلام داد و پرسید:  - کوچولو! دوست داری پرواز کنم و تو را توی لانهات بگذارم؟  جوجه دار کوب جواب سلام را داد و با خوشحالی گفت: «مادرم غروب به خانه بر میگردد. تا آن وقت حتماً، حیوانات بزرگ من را لگد میکنند. پس لطفا مرا توی لانهام بگذار.» خرگوش که فکر نمیکرد جوجه دارکوب این خواهش را بکند، دستپاچه شد و گفت:  - اما من الان خستهام. نمیتوانم پرواز کنم!  ناگهان بچهدار کوب با صدای بلند گریه کرد و گفت: «اگر من را توی لانهام نگذاری، به همه میگویم خرگوش سفید و چاق، نمیتواند پرواز کند.»  خرگوش دستپاچهتر شد و گفت:  - باشد! گریه نکن! همین الان پرواز میکنیم.  او این را گفت و با یک دستش جوجهدار کوب را بغل کرد و با دست دیگرش ادای بال زدن را درآورد. اما پرواز نکرد که نکرد. بعد از چند روز، وقتی همه اهالی جنگل ماجرا را فهمیدند، خرگوش سفید و چاق مجبور شد از آن جنگل کوچک برود. چون همه او را دروغگوی بزرگ صدا میزدند.
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ 📌اگر از کودک خود خواسته اید کاری را انجام دهد، بگذارید خودش آن کار را تمام کند. ✅حتی اگر در مقایسه با مدت زمانی که شما می توانید آن کار را انجام دهید، به دو برابر آن زمان یا مقدار بیشتری وقت نیاز داشته باشد. 👌حتی اگر جمع کردن لباس خواب برای او پنج دقیقه هم طول می کشد، بگذارید که او خودش این کار را انجام دهد. مگر اینکه واقعا عجله داشته باشید. 👏در این حالت، وقتی خودش کار را تمام می‌کند در مقایسه با زمانی که شما کار او را تمام کنید، او احساس موفقیت و اعتماد به نفس بیشتری تجربه خواهد کرد.
🍂☘️🍂☘️🍂☘️🍂☘️ ❌مادر اخم می‌کند و پدر لبخند می‌زند. این فرمانده دستور حمله می‌دهد و آن یکی دستور عقب نشینی. 👌با این وضعیت کودک شما هرگز نخواهد فهمید که چه کاری خوب است و چه کاری بد! ⭕ این تعارض، یعنی دوگانگی در سبک فرزندپروری والدین، سمّ مهلکی برای شخصیت‌ کودک است و هرگز احساس امنیت نخواهد کرد و این مسئله او را دچار *افسردگی و اضطراب* می‌کند. http://eitaa.com/p4c_kerman
🔻 مراقب باشید رایج ترین و بدترین نوع نشستن در کودکان حالت W است. • این مدل نشستن توی رشد کودک در قسمت مفاصل پا و استخوان لگن بسیار تأثیر میذاره و ماهیچه هاشون رو ضعیف میکنه و فشار اضافی به پشت و گردن وارد میکنه و بعد از یه مدت مدل پاهاشون پرانتزی میشه ! 😊@koodakaneh1
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟 📌خلاقیت هم مانند هوش از کلماتی است که بسیار مورد علاقه ی والدین است و متأسفانه جامعه ی امروز ما درک درستی از آن ندارد. 🔺 خلاقیت با هوش متفاوت است، حتی مرکزشان در مغز هم متفاوت است. 🔻 مرکز هوش نیمکره ی چپ و مرکز خلاقیت نیمکره ی راست است. کشف و پردازش کار هوش هستند و ابداع کار خلاقیت، *خلاقیت یعنی تولید.*  👌 *هوش مهارت پردازش است و خلاقیت قدرت تولید* 👈ممکن است که ما مهارت پردازش را به دست نیاوریم ولی همه ی ما قدرت تولید را داریم .  ⭕انسان باهوش به دنیا نمی آید ولی خلاق به دنیا می آید و خلاقیت را همه ی انسان ها دارا هستند. هوش و خلاقیت لازم و ملزوم هستند هرکدام بدون دیگری ناقص است. ♦️ یکی از مشکلات ما در خانواده ها و جامعه و سیستم آموزشی این است که این دو را از هم جدا می کنیم یعنی معیارهای ما خلاقیت و هوش را از هم جدا می کند. 📌هوش و خلاقیت با هم چهارنوع ترکیب می سازند: 1- خلاقیت و هوش هر دو پایین هستند 2- خلاقیت بالا، هوش پایین 3- هوش بالا، خلاقیت پایین 4_هوش و خلاقیت هر دو بالا 👌بچه های باهوش ولی بدون خلاقیت بچه هایی به شدت وظیفه شناس، درس خوان، مؤدب و همراه هستند و بسیار مورد علاقه ی معلم ها هستند.  اما تحمل کوچکترین شکست را ندارند و اگر نمره ی 20 شان 19 شود دق می کنند. ❌ این بچه ها را والدین هم خیلی دوست دارند. در حالی که بهترین ترکیب حالت بچه های باهوش و خلاق است. این بچه ها خیلی راحت نیستند. برای این که بچه های خلاق داشته باشید باید آماده باشید، کودک متعادل و کودک آرزوها، کودک سختی است اگر برای پرورش مراحل بعدی این کودک آماده نباشید اذیت خواهید شد چون اصلاً بچه های راحتی نیستند. http://eitaa.com/p4c_kerman
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟 *این قصه* 👈قصه ي دوستي يك خرس و يك هيزم شكن است كه سال ها در كوه با هم دوست بودند و با هم غذا مي خوردند. يك روز هيزم شكن براي ناهار آش پخت، خرس كه مي خواست آش را بخورد شروع كرد با زبانش ليس زدن و با سر و صداي زياد خوردن؛ هيزم شكن كلافه شد و گفت: درست غذا بخور، حالم رو بهم زدي با اين غذا خوردنت. خرس ديگه غذا نخورد و كنار رفت و صبر كرد هيزم شكن غذايش را تمام كند. گفت: برو و تبرت را بياور و بزن توي سر من. هیزم شکن گفت آخه برای چی؟ ما با هم دوست هستیم. خرس گفت: همین که میگم یا می زنی یا از بالای کوه پرت می کنمت پایین. هیزم شکن هم تبر را برداشت و زد توی سر خرس و خون آمد و بیهوش شد. هیزم شکن فرار کرد و تا یکی دو سال سراغ خرس نرفت اما بعد از چند وقت طاقت نیاورد و رفت ببیند که خرس زنده است یا نه. دید که خرس سالم است و مشغول کار خودش است، سلام و احوالپرسی کرد، گفت چه قدر خوشحالم که می بینم حالت خوبه، آخه خودت گفتی بزن من که نمی خواستم بزنم. خرس گفت: نگاه کن ببین زخم خوب شده یا نه؟ هیزم شکن نگاه کرد و گفت: آره خدارو شکرخوبه خوبه و جایش هم نمانده. ⭕خرس گفت: ولی جای زخم زبونی که زدی هنوز جایش مانده، زخم تبر خوب شد ولی زخم زبون هنوز جاش مونده. ❌❌زبان نیشدار روح کودک را بیمار می کند. توهین و تحقیر و نفرین، مقایسه و تحقیر نسبت به دیگران به خصوص اگر با کلمات زشتی همراه شود، در ذهن می مانند و وحشت ایجاد می کند. http://eitaa.com/p4c_kerman
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ♦️آسان‌تر است که کودکانی قوی بسازیم، تا اینکه بزرگسالانی آسیب‌دیده‌ را ترمیم کنیم. http://eitaa.com/p4c_kerman
سلام وقت بخیر دوستان🥰😍عزیزانی که فرزند کوچک دارن میتونن ذکر ایام هفته رو با این شعر یادشون بدن...😊😊😊 🌹. .🌷 .💐 . 🍀 شنبه شروع هفته خدا یادم نرفته خالق این جهانه خدای آسمانه ذکر لبم همینه یارب العالمینه 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 یکشنبه یادت باشه خدابا بنده هاشه بازم دلت رو شادکن بخشندگی شو یادکن بگوهمین رو والسلام یاذالجلال والاکرام 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بعداز روز یکشنبه رسید روز دوشنبه از ته دل میخونم خدای مهربونم توقلبای ما جاته یا قاضی الحاجاته 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 سه شنبه هم یه روزه نذار دلت بسوزه بازم خداخدا کن نعمتاشو نگاه کن بگو فقط تو همین یا ارحم الراحمین 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 توی تموم روزا مثل چهارشنبه ها خدارو میشه یادکرد شادی هارو زیاد کرد ذکر خدا معلومه یاحی ویاقیومه 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 هست ذکرپنج شنبه ها شکوه ولطف خدا لااله الاالله خدایی نیست جز خدا ملک الحق المبین لطفهای او را ببین 🌹🌹🌹🌹🌹 جمعه ها باصلوات تو میرسی به حاجات دعا دعا دعاکن خدارو توصداکن خدا ظهور آقا نزدیکتر بفرما 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 آمین ⚽به جای یه توپ دارم قلقلیه این شعر و به بچه ها یاد بدید⚽⚽ یه دل دارم حیدریه⚽ عاشقه مولا علیه ⚽ من این دل ونداشتم ⚽ از تو بهشت برداشتم⚽ خدا بهم عیدی داد. ⚽ عشق مولا علی داد. ⚽ علی وجود و هستیه ⚽ دشمن ظلمو پستیه. ⚽ علی ندای بینواس⚽⚽ علی تجلی خداس ⚽⚽ علی قرآن ناطقه ⚽⚽ جد امام صادقه ⚽⚽ علی که شمشیر خداس ⚽ دست علی همراه ماس. ⚽ رو دلامون نوشته ⚽⚽ مولا علیو عشقه⚽⚽⚽ ☔☔☔☔☔☔☔☔☔ 💜ﺷﻌﺮ ﺯﻳﺒﺎ ﺑﺮاى ﻛﻮﺩﻛﺎﻥ💚 کوچولو بچرخ می چرخم دور علی می چرخم 💕 قبله ی من همینه امام اولینه💕 کوچولو بشین می شینم عشق علیه دینم 💕 دشمنی با دشمنات حک شده رویه سینم 💕 کوچولو پاشو پامی شم فدای مولا می شم💕 نوکر عاشقای حضرت زهرا می شم💕 کوچولو بایست می ایستم بدون که تنها نیستم 💕 دست علی یارمه خودش نگه دارمه💖💕 💗💗💗💗💗💗💗💗💗 براي كودكان خود از اين شعر براي تشويق به نماز استفاده كنيد.👇 اتل متل پروانه💕 نشسته روي شانه💕 صدا مياد چه نازه 💕 ميگه وقت نمازه💕 به اين صدا چي ميگن💕  میگن اذان اقامه💕 شيطونه ناراحته   💕  دنبال يه فرصته💕 ميگه آهاي مسلمون  💕 نماز رو بعدا بخون💕 🌺✏🌺✏🌺✏🌺 ✏ ترجمه سوره حمد با شعر کودکانه: بسم الله الرحمن الرحيم سپاس براي خداست / خدايي که بي همتاست /🤲 بخشنده و مهربان / خالق هر دو جهان /🥰 ما او را مي پرستيم / از او ياري مي گيريم /🤲 به ما عنايت نما / ما را هدايت فرما / راهي که راه خوبهاست / نه بد راه گمراهان /🤲 ما بنده ي او هستيم / وقتي تو غم اسيريم / نشون بده راه راست / نه راه زشت شيطان😟 💝🌺💝🌺💝🌺💝 🌺✏🌺✏🌺✏🌺 ترجمه سوره مسد بصورت شعر کودکان: بسم الله الرحمن الرحيم تبت يدا ابي لهب / جهنميست ابي لهب /🥰 دشمن پيغمبر ماست / بد جنس و پست و بي حياست /🤨 لنگه ي او همسرشه / اون زني که بار مي کشه /😠 خار بيابون بار اوست / آزار خوبا کار اوست /😉 طنابي داره از مسد / سينه ي او پر از حسد.😲 🌺💝🌺💝🌺💝🌺 🌺✏🌺✏🌺✏🌺 ✏ سوره فیل: کي بود کي بود ابرهه - چيکار مي کرد تو مکه -😠 اون آدم خيلي بد - سوي مکه حمله کرد -😲 يک لشگر فيل داشت - يک سپاه عظيم داشت 😟- مي رفت به سوي مکه - تا که بکوبه کعبه - 🤨 چي شد چي شد يکباره - بارون سنگ مي باره - 🤲 يه عالمه ابابيل - اومد رو لشگر فيل - تو پاهاشون سنگ داره - با دشمنا مي جنگه 🤲- چي شد چي شد نتيجه - دشمنا نابود شدن - خاکستر و دود شدن - سوره ي فيل نازل شد -😊 قصه ي ما کامل شد. 🌺💝🌺💝🌺💝🌺? 🌺✏🌺✏🌺✏🌺 ✏ سوره کوثر: بسم الله الرحمن الرحيم؛ يک روزي روزگاري / آدم هاي خيلي بد / رسول را اذيت کردن / گفتن که اي محمد / بي پسر و بي ياور / تويي تنها و ابتر / خدا جوابشون داد / اين آيه را نشان داد / هر کس که گفته ابتر / خودش شده بي ياور / ما به تو هديه داديم / زهرا رو بخشيده ايم / جايزه ي تو باشه / زهرا که بهترينه 🌺💝🌺💝🌺💝🌺 🌺✏🌺✏🌺✏🌺 ✏سوره عصر: بسم الله الرحمن الرحيم؛ به عصر قسم خورد خدا / تو اين سوره ، بچه ها / مي کنه آدم زيان / اگه نباشه ايمان / کارهاي خوب که باشه / خدا هم راضي مي شه / توکل کن بر خدا / صبور باشيد تو کارها / هميشه و هر کجا / باشيد يه ياد خدا 🌺💝🌺💝🌺💝🌺 🌺✏🌺✏🌺✏🌺 ✏ سوره ناس: بسم الله الرحمن الرحيم؛ بگو که اي خدايا / پناه من تو هستي / تويي که راه خود را / به روي من نبستي / پروردگار انسان / اي خداي مهربان / پناه مي آرم بzه تو / از حمله هاي شيطان 💝✏💝✏برای کوچولو دار ها لطفا کپی کنید 😍 التماس دعا...🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 📌یک ماژیک را در نظر بگیرید، آن را مثلا برای اولین باربه یک فردباهوش نشان میدهیم فکرمی کنید اولین سؤالی که بپرسد چیست؟ 👈این چیه! جواب: ماژیکه. به چه دردی می خوره؟ جواب: نوشتن. از این به بعد دیگر سؤالهای فرد باهوش حول محور نوشتن خواهد بود و تمام اطلاعات در زمینه ی نوشتن و ماژیک را جمع آوری و طبقه بندی می کند و نگاه می دارد و هر لحظه به روزترین اطلاعات را درمورد آن می دهد ولی در این اطلاعات هیچ دخالتی نمی کند. 👌حال یک فرد خلاق علاوه براین یک سؤال دیگر می پرسد که این ماژیک غیر از نوشتن به چه کار دیگری می آید؟! پرت کردن، اهرم، با دربش سوت بزنیم، اندازه گیری، خط کشیدن، اشاره کردن، لای درب پنجره گذاشتن تا بسته نشود، ضربه زدن، چای هم زدن و.... ✅پس خلاقیت یعنی پیدا کردن چند مصرف برای یک شیء واحد. ✅هوش اطلاعات را انباشت می کند و خلاقیت اطلاعات را بهم می ریزد تا به ابداع برسد. 🔺 با این ماژیک چگونه می توان به محیط زیست کمک کرد چگونه می توان با آن بیزنس کرد، چگونه می توان به دانش کمک کرد و غیره. ✨خلاقیت یعنی رفتن به دنیای ناشناخته ها. زندگی یعنی حرکت، رشد یعنی حرکت، مسیر حرکت ما ناشناخته است بهمین دلیل اکثر انسان ها ترجیح می دهند که حرکت نکنند و فقط دور خودشان بچرخند.✨ http://eitaa.com/p4c_kerman
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 📌اغلب ما وقتی یک راه حل مان به بن بست می رسد تسلیم می شویم، راه حل دیگری نداریم در حالی که انسان خلاق هیچ وقت در بن بست نمی ماند یا آن را باز می کند یا یک راه جدید می سازد. 👌 *مغز یک کودک زیر 6 سال مثل یک دانشمند عمل می کند.* ✅ تمامی بچه های دنیا نابغه هستند. بچه ها باید محیط غنی برای بازی داشته باشند.  📝چهار عامل بازدارنده ی رشد و خلاقیت: ✔️نظم ✔️ آموزش ✔️ تربیت و ✔️ نظافت. ❌والدین با این چهار عامل مانع خلاق شدن فرزندانشان میشوند. http://eitaa.com/p4c_kerman
🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟 📌بچه ها باید مرتب آزمون و خطا وتجربه کنند، نظریه بدهند، ابطال شود، دوباره و دوباره.. این کار را بکنند واجازه اشتباه به آنها داده شود اتفاقاً خسته هم نمی شوند، کما که ادیسون هم خسته نمی شد. 👌 از ادیسون پرسیدند خسته نشدی این همه شکست خوردی نمی خواهی دست برداری؟ جواب داد من شکست نخوردم بلکه صد راه پیدا کردم که با آن ها نمی شود لامپ اختراع کرد!  ⭕ولی ما چه قدر زود خسته می شویم به اولین بن بست و اولین مانعی که برمی خوریم سریع جا می زنیم.😞 http://eitaa.com/p4c_kerman
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 👈میکل آنژ مجسمه ای دارد که در حال حاضر در کلیسای سن پیترز واتیکان است. این مجسمه شاهکار مجسمه سازی است که مریم مقدس را به تصویر می کشد در حالی که حضرت عیسی را در پایین یک صلیب در آغوش گرفته، وقتی این شاهکار را از نزدیک ببینید حتی مویرگ های دست هم تراشیده شده و به چشم می بینید، کاملاً مثل یک انسان جاندار است. 🔸ساخت این مجسمه داستان معروفی دارد نقل شده که میکل آنژ از جلوی سنگ تراشی رد می شده یک سنگ بسیار بزرگ سفید در آن جا می بیند از صاحب آن می پرسد که این سنگ را چقدر می فروشی؟ پاسخ می دهد که هیچی خیلی هم خوش حال می شوم که من را از دست این سنگ راحت کنید؛ میکل آنژ با زحمت این سنگ را به کارگاهش می برد و این مجسمه را خلق می کند و روی آن را با پرده ای می پوشاند و از آن مرد سنگ تراش دعوت می کند که از این مجسمه بازدید کند، مرد که حسابی شگفت زده شده بود پرسید این مجسمه کجا بوده؟👇 *میکل پاسخ می دهد که در دل آن سنگ اسیر بود من آزادش کردم.* *این نگاه خلاق است. هزاران نفر فقط سنگ را دیدند اما میکل آنژ مریم مقدس را در سنگ دید.* 👌بچه ها نگاه خلاق دارند که کنجکاوی می کنند و ما نگاه خلاقانه نداریم اسم این کنجکاوی را خراب کاری می گذاریم. ❌ذهن ما آنقدر درگیر است که در لحظه حضور نداریم. 👏برای دیدن خلاقیت باید در *لحظه حضور* داشته باشیم نه غصه گذشته رابخوریم و نه نگران آینده باشیم در بحث شخصیت مفصل درباره دیدن بحث شد. http://eitaa.com/p4c_kerman
🌺💗🌺 💢⁣کودک را وارد مسائل اقتصادی نکنید! نـداريم، نيست! از پس مخارج بر نمیایم! گــرون ميشه، پولا رو دزدیدن، اختلاس شد، سال بعد میخواد قحطی بیاد! صحبت از "نـداری" كودك را نا امن می كند.  شاید باور نکنید امروزه دغدغه خيلی از بچه ها همينه كه "بالاخـره بابام پول داره يا نه؟"، "پول بابام تموم شده؟"  "اگه تموم شه، چـه اتفاقی برامون می افته؟" پدر و مـادر بايد تفكر "فــراوانی" را در خانه حاكم كنند.  کودک نباید درگیر مسائل اقتصادی ما، بی پولی و تحریم و... شود.  اولين نا امنی اقتصادی در خــانواده،‌ ترويج تفكر "نداری" است.  💗👌تفكر "فراوانی"، به معنی خوش خيالی و گول زدن خودمان و فرزندمان نيست.  بلكه بــرای کودک روانی است.  کودک توان حل مشکلات مالی ما و کشور ما را ندارد. خودش را ضعیف و ناتوان میبیند و گاه حتی فکر میکند خودش عــامل این بدبختی و شرایط است.  😊 @koodakaneh1 😊
👏👏👏👏👏👏👏 📌خلاقیت از سه عامل تشکیل شده است اگر ما خلاقیت را یک مثلث فرض کنیم سه ضلع دارد: ✔️1 - مهارت های فکری  ✔ 2 – انگیزه ی خلاق  ✔️ 3– مهارت های خلاق *مجموع این سه ضلع خلاقیت می شود.* 👌من همیشه گفتم که مادرهای سنتی به دلیل ارتباط با فطرت مادری اش معمولاً بدون اشتباه عمل می کرد. یک مادر هم فطرت مادری دارد هم غریزه ی مادری و با تکیه به این دو خوب می داند که با فرزندش چه کار باید کند. ⭕در دنیای امروز به اشتباه آگاهی و مهارت از مادر و پدران گرفته شده و به متخصصین داده شده و پدر و مادر را تبدیل به مستخدمین و پرستارکودک کرده . ❌در نتیجه  نمی دانند که با بچه چه کار باید بکنند و نمی توانند با بچه ارتباط بگیرند و نیازهای کودک را نمی شناسند. نه خودشان را قبول دارند و نه علم دارند.  ✅در حالی که یک مادر سنتی بدون این که کلاسی رفته باشد دقیقاً نیازهای کودک را می شناسد. دیدید مادربزرگ ها چقدر خوب با بچه ها ارتباط می گیرند و متوجه نیازهای او می شوند.🧑‍🦳 http://eitaa.com/p4c_kerman
☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️☘️ 🔸وقتی کار اشتباه کودک نقد شد و وجود او تایید شد، در این حالت است که درک مسئول به وجود می آید. *درک مقصر و درک مظلوم توانایی جداکردن کار از وجود را ندارند نه درمورد خودشان و نه در دیگران.* 👈 یک درک مقصر به خاطر کار اشتباه خودش را سرزنش و تحقیر می کند و به خاطر آن به خودش آسیب می زند و درک مظلوم این کار را با دیگران می کند و دیگران را مقصرمی داند وسرزنش میکند، اما درک مسئول هیچ وجودی را تخریب نمی کند و فقط کار را نقد می کند هم درمورد خودش و هم درمورد دیگران حتی در نقد اول باید با تأیید شروع کنیم. ✅وقتی توانایی جدایی کار کودک از وجود او را پیدا کردیم به این نکته می رسیم، که ما باید به بچه ها باید اجازه ی اشتباه بدهیم چون اگر اشتباه نکنند رشد نمی کنند. ⭕من نمی دانم این باور از کجا آمده که هیچ کس حق اشتباه ندارد. درک مقصر به خودش اجازه ی اشتباه نمی دهد. مگر می شود که بدون اشتباه رشد کرد؟ بچه ها باید اشتباه کنند و باید حق اشتباه کردنشان را به رسمیت بشناسیم و به حق اشتباهشان احترام بگذاریم. 👌کسی که اشتباه می کند چه کودک و چه بزرگسال، کارش را نقد می کنیم ولی سرزنش نمی کنیم. حتی اگر بخواهیم نقد هم کنیم اول باید وجود کودک را تأیید کنیم، از او حمایت کنیم بعد نقد کنیم و کار درست را به او یاد بدهیم. ادامه دارد👇👇 http://eitaa.com/p4c_kerman
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 📌یک نکته ی مهم که در حوزه ی ارزش های زندگی است، بحث مالکیت است.📌 ❌ مالکیت و مال من بودن یک فریب بزرگ ذهن است.❌ ✅ *هر چیزی که در اختیار ما هست امانت است.* 👌اگر گول مالکیت را بخورید ذهن فعال بسته می شود. 👈 در داستان ادیسون وقتی دید کارخانه اش آتش گرفته، وقتی شعله را نگاه می کرد، گول ذهنش را نخورده و به این معتقد بود که هیچ چیزی مال من نبوده ولی الان شعله های آتش مال من است چون دارم می بینمشان؛ و لذت می برم.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 📌عامل بعد درخلاقیت بهتر شدن مداوم است.📌  👌بهتر شدن در مقابل بهترین شدن. *بچه ها باید خودشان باشند.* ♦️ بهترین شدن هم از فریب های ذهن است بهترینی در دنیا وجود ندارد.  *در جهان آفرینش بهتر است که وجود دارد و اهمیت دارد* 👌 بهتر شدن لحظه به لحظه است که اهمیت دارد نه بهترین شدن. ما باید تلاش کنیم لحظه به لحظه بهتر شویم، بهترین شدن فریب ذهن انسان است. کدام درخت در دنیا از همه بلندتر است؟! هر درختی ویژگی خودش را دارد و به اندازه ی خودش بلند می شود. ✅یک دفعه یک کاریکاتور در یک روزنامه دیدم که بسیار جالب بود و نمایانگر فریب مسابقه و بهترین شدن بود. در این کاریکاتور عکس یک اسب را کشیده بودند که پشتش یک گاری بسته بودند و صاحبش برای این که مرتب شلاق نزند انتهای یک چوب بلند یک دسته علف بسته بود و نیم متری صورت اسب جلوی چشمش گرفته بود و اسب هم این علف ها را می دید و می دوید تا به آن برسد و گاری را هم با خوش می کشید، صاحبش هم راحت نشسته بود و خسته هم نمی شد. 👏خیلی وقت ها ما هم همین گونه می شویم؛ یک چیزی به عنوان هدف و نتیجه جلوی ما می گیرند و ما هی می دویم که به آن برسیم و هیچ وقت هم نمی رسیم و نمی دونیم که گاری چه کسی را می کشیم و کجا را جلو می بریم.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 💎 *در جامعه همه فکر میکنند قدرت نه گفتن را باید تقویت کرد.* 👌در حالی که به نظر من قدرت *نه شنیدن* را باید تقویت کرد. 👈چون همه ما وقتی قدرت نه گفتن نداریم که احساس میکنیم اطرافیانمان از نه گفتن ما آزرده میشوند و برای کسب رضایت دیگران نمیتوانیم نه بگوییم. http://eitaa.com/p4c_kerman
🍃🌸 مقایسه فرزند با دیگران اشتباه رایج والدین 📌 این مقایسه احساس خشم و حسادت را در فرزند فعال می کند. 📌 فرزند را برای شکست آماده می‌کند. 📌 فرزند مستعد دروغ‌گویی می‌ شود. 📌 آنها منزوی و خودخواه خواهند شد.
🍃🌸 به دلايل زیر نمیتوانید برای كودكان گوشی موبايل و تبلت بخرید !📱 ▫️به تاخیر افتادن فرآیند ذهنی کودک ▫️کاهش هوش هیجانی ▫️سیستم اسکلتی کودک دچار اختلال میشود. ▫️توان یادگیری کودک کاهش مییابد
💕💕 گنجشک فراموشکار یکی بود یکی نبود،غیر از خدا هیچ کس نبود . سال ها پیش در جنگلی بزرگ و سرسبز، روی بالاترین شاخه ی بزرگ ترین و بلندترین درخت، گنجشکی زندگی می کرد. * گنجشک قصه ما؛ روزی تصمیم گرفت که برای دیدن دوستش به خانه ی او برود. صبح زود به راه افتاد. از جاهای زیادی عبور کرد. اما گنجشک کوچک قصه ی ما یک مشکل داشت؛ و آن هم این بود که ” فراموش کار ” بود. او در راه متوجه شد که خانه دوستش را فراموش کرده کرده است. * او از بالای رودی عبور کرد که آن جا یک قو در حال آب تنی بود . او از قو آدرس خانه دوستش را پرسید اما قو نمی دانست. * او رفت و رفت تا به یک روستا رسید . خیلی خسته شده بود . روی پشت بام خانه ای نشست تا استراحت کند. تصمیم گرفت به خانه ی خودش برگردد. ولی او آنقدر فاصله اش از خانه زیاد شده بود که راه خانه ی خودش را هم فراموش کرده بود. احساس کرد یک نفربه طرف او می آید. ترسید و به آسمان پرید . از بالا دید دختر بچه ای با یک مست(مشت) دانه به طرف او می آید . دخترک به او گفت: « چی شده گنجشک کوچولو؟ » از من نترس. من می خواهم با تو دوست بشوم برایت غذا آورده ام. گنجشک گفت : « یعنی تو نمی خواهی مرا در قفس زندانی کنی ؟ » * دخترک گفت : « معلوم است که نمی خواهم! » گنجشک گفت : « من راه خانه ام را گم کرده ام. دخترک گفت : « من به تو کمک می کنم تا راه خانه ات را پیدا کنی، سپس از گنجشک پرسید : « آیا یادت می آید که خانه ات کجا بود؟ » * گنجشک جواب داد :  در جنگل بزرگ روی درختی بسیار بزرگ . دخترک گفت : « با من به جنگل بیا من به تو کمک می کنم تا آن درخت را پیدا کنی . دخترک و گنجشک کوچولو باهم وارد جنگل بزرگ شدند. * و بعد از ساعت ها تلاش و جست و جو دخترک توانست خانه ی گنجشک کوچولو را پیدا کند. گنجشک کوچولو پرواز کرد و روی بالاترین شاخه رفت و نشست و به دختر کوچولو قول داد که از این به بعد، حواسش را بیشتر جمع کند تا دیگرگم نشود.
خبر خبر یه آهو رفته به قله ی کوه خالی شده جای او تو جنگلای انبوه خبر خبر یه بچه گم شده توی کوچه ردشو پیدا کردن تو لونه ی یه مورچه * خبر خبر یه گردو دوست شده با یه بادوم شبا براش میخونه لالایی آروم آروم خبر خبر یه پولک پیدا شده تو دریا صاحب اون هرکی هست بیاد پیش ماهیا * خبر خبر از پیله پر زده ی شاپرک تولدش مبارک تولدش مبارک * بالا رفتیم ماست بود این خبرا راست بود پایین اومدیم دوغ بود کی گفته که دروغ بود دروغ بود ، دروغ بود ، دروغ بود 🕺