eitaa logo
سرزمین بالن ها
78 دنبال‌کننده
251 عکس
35 ویدیو
2 فایل
بزرگترین خانه بازی کودکان استان قم پیش دبستانی و مهد کودک نشانی: قم، بلوار ۱۵ خرداد،کوچه ۵۶ حسینیه‌ حضرت زینب تلفن: 02537200668 09026200668 ارتباط با ما: @Land_balloons اینستگرام: Instagram.com/Land_of_Balloons ایتا: Eitaa.com/Land_of_Balloons
مشاهده در ایتا
دانلود
سرزمین بالن ها
🌙✨ "چراغی در تاریکی" در شبی آرام، مادری مهربان کنار فرزندش نشست و داستان مردی بزرگ را روایت کرد... م
داستان کودکانه در شب شهادت امام موسی کاظم علیه‌السلام: ### "چراغی در تاریکی" روزی، در شهر بغداد، پسری کوچک به نام "نجم" زندگی می‌کرد. نجم پسر کنجکاو و مهربانی بود که همیشه دلش می‌خواست بیشتر درباره آدم‌های خوب و بزرگی که در اطرافش بودند بداند. یک شب، وقتی ماه در آسمان می‌درخشید، مادر نجم کنار او نشست و گفت: "پسرم، امشب شب ویژه‌ای است. می‌دانی چرا؟" نجم با چشمان درخشان پرسید: "نه مادر! چرا؟" مادر با لبخند غمگینی گفت: "امشب یاد امام موسی کاظم علیه‌السلام را زنده نگه می‌داریم، مرد بزرگی که مثل چراغی در تاریکی زندگی می‌کرد و به همه نور و امید می‌داد." نجم کنجکاو شد و گفت: "مامان، او چه کار می‌کرد که این‌قدر خوب بود؟" مادرش گفت: "امام موسی کاظم علیه‌السلام، مردی بسیار صبور و مهربان بود. او همیشه به نیازمندان کمک می‌کرد، به دیگران لبخند می‌زد و حتی وقتی کسی با او بدرفتاری می‌کرد، باز هم خوبی می‌کرد. او مثل آفتاب بود که به همه گرما می‌دهد، حتی به سنگ‌های سرد." نجم با تعجب گفت: "حتی وقتی کسی با او بد بود؟" مادرش لبخند زد و گفت: "بله، پسرم. او همیشه می‌گفت باید دل‌هایمان را با محبت روشن کنیم. اما او را به خاطر این همه خوبی، به زندانی تاریک انداختند." چشمان نجم پر از اشک شد و گفت: "چرا؟ چرا باید یک نفر که این‌قدر خوب است، به زندان بیفتد؟" مادرش آرام دست روی سر نجم کشید و گفت: "گاهی آدم‌های بد از نور خوبی می‌ترسند، چون خودشان در تاریکی هستند. ولی نجم عزیزم، حتی در زندان هم امام موسی کاظم علیه‌السلام مثل یک چراغ می‌درخشید و به زندانیان و نگهبانان کمک می‌کرد. او نشان داد که مهربانی و ایمان همیشه از تاریکی قوی‌تر است." نجم سرش را روی زانوی مادر گذاشت و با چشمان بسته گفت: "مامان، من هم می‌خواهم مثل امام موسی کاظم علیه‌السلام باشم، حتی اگر کسی با من بدرفتاری کرد، باز هم مهربان باشم." مادر با لبخندی پر از افتخار گفت: "آفرین پسرم، تو هم می‌توانی مثل او چراغی در تاریکی باشی." آن شب، نجم در خواب دید که خودش یک چراغ در دست دارد و با نورش راه را برای دیگران روشن می‌کند. 🌟 پایان. @land_of_balloons