eitaa logo
سرزمین بالن ها
79 دنبال‌کننده
244 عکس
33 ویدیو
2 فایل
بزرگترین خانه بازی کودکان استان قم پیش دبستانی و مهد کودک نشانی: قم، بلوار ۱۵ خرداد،کوچه ۵۶ حسینیه‌ حضرت زینب تلفن: 02537200668 09026200668 ارتباط با ما: @Land_balloons اینستگرام: Instagram.com/Land_of_Balloons ایتا: Eitaa.com/Land_of_Balloons
مشاهده در ایتا
دانلود
یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود، یه بچه‌ی کوچولو به اسم علی بود که خیلی دوست داشت ماجراجویی کنه. یه شب که همه خواب بودن، علی چشم‌هاشو بست و آرزو کرد که به یه دنیای جادویی بره. ناگهان، یه نور طلایی توی اتاقش درخشید! علی چشم‌هاشو باز کرد و دید که یه پری کوچولو کنار تختش ایستاده. پری گفت: – سلام علی! آماده‌ای برای یه ماجراجویی؟ علی با هیجان گفت: – بله! کجا می‌ریم؟ ✨ اما این تازه شروع ماجرا بود! ✨ علی در سرزمین آرزوها با یک راز شگفت‌انگیز روبه‌رو می‌شود… 🤔💫 آیا او می‌تواند این راز را کشف کند؟ چه اتفاقی در انتظارش است؟ 📌ادامه داستان را در پست بعدی بخوانید! 😍📖🌟 @land_of_balloons
سرزمین بالن ها
یکی بود، یکی نبود. زیر گنبد کبود، یه بچه‌ی کوچولو به اسم علی بود که خیلی دوست داشت ماجراجویی کنه. یه
علی با هیجان گفت: – بله! کجا می‌ریم؟ پری دستشو گرفت و با هم پرواز کردن. وقتی چشم‌های علی باز شد، دید که توی یه دنیای عجیب و زیباست. اونجا همه چیز رنگارنگ بود: درخت‌هایی که شکلات داشتن، رودخونه‌ای که از شربت پرتقال درست شده بود و آسمونی که پر از بادکنک‌های رنگی بود! پری گفت: – اینجا سرزمین آرزوهاست. هر چی آرزو کنی، می‌تونی داشته باشی! علی گفت: – من دوست دارم یه قایق شکلاتی داشته باشم! بلافاصله یه قایق شکلاتی جلوی پای علی ظاهر شد. اون سوار قایق شد و روی رودخونه‌ی شربتی شروع به حرکت کرد. توی راه، با ماهی‌های کوچولوی طلایی دوست شد و بهشون گفت: – بیاید با هم بازی کنیم! ماهی‌ها با خوشحالی دور قایقش چرخیدن و آواز خوندن. علی کلی خندید و خوشحال شد. بعد از مدتی، پری گفت: – علی، وقتشه برگردیم خونه. مامانت منتظرته! علی کمی ناراحت شد، ولی قول داد که دوباره به سرزمین آرزوها برگرده. وقتی چشم‌هاشو باز کرد، توی تخت خودش بود. مامانش اومد و گفت: – خواب خوبی دیدی؟ علی لبخند زد و گفت: – آره مامان، یه خواب خیلی قشنگ! و اینجوری بود که علی با لبخند دوباره خوابید و منتظر ماجراجویی بعدی شد... 🌟 @land_of_balloons