eitaa logo
"بزودی لشگر شهدا"
104 دنبال‌کننده
155 عکس
79 ویدیو
3 فایل
معجزات، کرامات و امدادهای غیبی شهدا به اهل زمین... آدرس سایت، سروش، گپ و بله: lashgareshoha@ صفحه اینستاگرام: https://www.instagram.com/lashgareshohada/ آدرس صفحه لشگر شهدا در آپارات: http://www.aparat.com/lashgareshohada ارتباط با ادمین @soobhegharib
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهیدی که کارنامه دخترش را امضاء کرد🌹 «یک هفته از شهادت پدرم گذشته بود، در زادگاه پدرم، شهر خوانسار، برای او مراسم ختم گرفته بودند. بنابراین مادر و برادرم هم در خانه نبودند و من باید به مدرسه می رفتم، وقتی وارد مدرسه شدم، دیدم که برای تجلیل از پدرم مراسم تدارک دیده اند، پس از مراسم راهی کلاس شدم، خانم ناظم از راه رسید و برنامه امتحانی ثلث دوم را به من داد، در غیاب من همه بچه ها برنامه امتحانی شان را گرفته بودند و فقط من مانده بودم، ناظم از من خواست که حتما اولیایم آن را امضا کنند و فردا ببرم، به فکر فرورفتم چه کسی آن را برایم امضا کند، نسبت به درس و مدسه ام بسیار حساس بودم و رفتن پدر و نبود مادر در خانه مرا حساس تر کرده بود. وقتی به خانه رسیدم چیزی خوردم و خوابم برد، در خواب پدر را دیدم که از بیرون آمده و مثل همیشه با ما بازی می کرد و ما هم از سر و کولش بالا می رفتیم. پرسیدم آقاجون ناهار خوردید، گفت: نه نخوردم، به آشپزخانه رفتم تا برای پدرغذا بیاورم، پدر گفت: زهرا برنامه ات را بیاور امضا کنم. گفتم آقاجون کدام برنامه؟ گفت: همان برنامه ای که امروز در مدرسه دادند. رفتم و برنامه امتحانی ام را آوردم اما هرچه دنبال خودکار آبی گشتم پیدا نشد، می دانستم که پدر هیچگاه با خودکار قرمز امضا نمی کند، بالاخره خودکار آبی ام را پیدا کردم و به پدر دادم و رفتم آشپزخانه. اما وقتی برگشتم پدرم را ندیدم، نگران به سمت حیاط دویدم دیدم باغچه را بیل می زند، آخر دم عید بود و بایستی باغچه صفایی پیدا می کرد، پدر هم که عاشق گل و گیاه بود.برگشتم تا غذا را به حیاط بیاورم ولی پدر را ندیدم این بار هراسان و گریان به دنبال او دویدم اما دیگر پیدایش نکردم ناگهان از خواب پریدم اما وقتی خاله برایم آب آورد دوباره آرام گرفتم و خوابیدم. صبح شد، موقع رفتن به مدرسه با عجله وسایلم را آماده می کردم، ناگهان چشمم به برنامه امتحانی ام افتاد که با خودکار قرمز امضا شده بود... 🏷کد: ل.ش. ۵ 📆 تاریخ: ۹۷/۲/۶ 🕊 @lashgareshohada
منتظر لشگر شهدا باشیم... لشگر شهدا که " عند ربهم یرزقون" هستند، دارند بسوی ما توجه می کنند... آماده و پذیرای توجه آنان به خود باشیم و از لشگر عظیم ۳۰۰ هزار شهید بهره ببریم... 🕊 @lashgareshohada
"بزودی لشگر شهدا"
🌹شهیدی که در قبر با نظر به وجه الله خندید🌹 #شهید_محمدرضا_دیرینه_حقیقی ، بعد از قرار گرفتن در قبر د
مادرش می گوید : محمدرضا شب بخوابم آمد و درباره علت خنده اش گفت : مادرم ! آنچه را که شما فکر می کنید در دنیا و آخرت از آن بهتر نیست را مشاهده کردم.... 🕊 @lashgareshohada
🌹شهیدی که با یک سیب محل قبر خود را مشخص کرد🌹 که در سال 1367 در20 سالگی به شهادت رسید. همرزم و دوستش تعریف می‌کند که هنوز هیچ شهیدی در بخش غربی گلستان شهدا خاک نشده بود که با مجتبی برای زیارت شهیدان به گلستان رفتیم. یکی از خانواده‌های شهدا سیب به ما تعارف کرد، مجتبی سیب را برداشت و همانطور که اون رو گاز می‌زد، دستم را کشید برد به  همون بخش غربی که تقریبا هیچ اثری از قبور شهدا نبود. وقتی رسیدیم به انتهای بخش غربی سیبی رو که گاز می زد هم تموم شده بود. ته مانده سیبش را پرت کرد رو خاک و گفت: اینجا رو میبینی، اینجا جای قبر منه! با خنده گفتم: جا قحطه اینجا که شهید خاک نمی‌کنن! خنده‌ای کرد و حرف و عوض کرد. زمانی که زیر تابوتش را گرفته بودیم و به محل دفن حرکت می‌کردیم با دیدن جای قبر خشکم زد، همان جایی که مجتبی ته مانده سیبش را انداخته بود را آماده کرده بودند.... 🕊 @lashgareshohada
🌹شهیدی از درون قبر،مادرش را صدا می زند🌹 هر سال روز مادر که می شود خواب می بینم سیدمهدی روی سرم گلاب می پاشد، هدیه ای به من می دهد و پیشانی ام را می بوسد. هر هفته پنج شنبه ها بر سر مزارش می روم و هنگامی که قبرش را می شویم، ناگهان از دِل قبر سید مهدی مرا صدا می زند و چند بار می گوید: - مامان! سه بار این کار را انجام می دهد. سرم را روی قبر می گذارم و با سیدمهدی دردِ دل می کنم. 🕊 @lashgareshohada
"بزودی لشگر شهدا"
🌹شهیدی که کارنامه دخترش را امضاء کرد🌹 #شهید_سید_مجتبی_صالحی_خوانساری «یک هفته از شهادت پدرم گذشته
#شهیدی که کارنامه دخترش را بعد از شهادتش امضاء کرد... #شهید_سید_مجتبی_صالحی_خوانساری #بزودی_لشگر_شهدا #نگاه_شهدا_را_به_خود_جلب_کنیم 🕊 @lashgareshohada
#شهیدی که امام زمان (عج) را ملاقات می کرد و مولایش جای قبرش را به او نشان داد... #بزودی_لشگر_شهدا #نگاه_شهدا_را_به_خود_جلب_کنیم 🕊 @lashgareshohada
#شهید_حاج_یونس_زنگی_آبادی #شهیدی که بعد از شهادتش با نویسنده کتابش صحبت کرد.... #بزودی_لشگر_شهدا #نگاه_شهدا_را_به_خود_جلب_کنیم 🕊 @lashgareshohada
#شهید_حاج_علی_اکبر_صادقی #شهیدی که در قبر به در خواست مادرش چشمانش را گشود... #بزودی_لشگر_شهدا #نگاه_شهدا_را_به_خود_جلب_کنیم 🕊 @lashgareshohada
خاطرات کامل مادر که از آینده خود خبر داد و بعد از شهادت مادرش را شفا داد و در خواب شالی به مادر داد که هنوز آن شال موجود است.... حتما مطالعه بفرمائید 👇👇👇👇👇 http://www.hajj.ir/14/77195 🕊 @lashgareshohada
"بزودی لشگر شهدا"
🍀منتظر لشگر شهدا باشیم....☘ لشگر عظیم شهدا دارند بسوی ما توجه می کنند، ما چه قدر آماده و پذیرای اثر
فیلم و صوت و متن تمام این شهدا در کانال بارگذاری خواهد شد ان شاءالله... با نشر مطالب کانال توجه لشگر شهدا را به خود جلب کنیم... 🕊 @lashgareshohada
🌹شهیدی که گمنام زندگی کرد و شهید گمنام شد🌹 پدرش می گفت: عباس خیلی خوب و پاک بود ، جوان که شد، به استخدام نیروی هوایی ارتش درآمد ، زمانی که به خانه بر می گشت درجه هایش را از شانه هایش بر می داشت، تا کسی نبیند عباس درجه دار است، دوست نداشت در محل کسی بفهمد که او سمتی دارد، دوست داشت گمنام باشد.... به جبهه هم که رفت بعد مدت کوتاهی شهید شد و جاوید الاثر شد و تا اکنون گمنام است... 🕊 @lashgareshohada