😂لبخند خاکی😂
چادرم خاکی میشه!
🍁در عملیات «رمضان»، علیرغم گرمای شدید اهواز و فشار کاری زیاد ما در بیمارستان تختی، باز هم روزه میگرفتیم🥵. تا اینکه بعد از ۱۵ روز، امام خمینی پیام دادند که میتوانید روزههایتان را بخورید و کفاره هم ندارد و بعداً قضای آن را بگیرید.
منتها، چون ما قصد کرده بودیم، پاسدارها مجبور شدند ما را ۱۰ کیلومتری از اهواز بیرون ببرند.😑
هویزه تازه از چنگ عراق بیرون آمده بود. شهر خلوت بود و نیاز به پاکسازی داشت؛ اما اصرار کردیم ما را پیاده نمایند که شهر را ببینیم.🤓
پیاده داخل شهر به راه افتادیم. جای سالمی روی در و دیوار شهر باقی نمانده بود😒. یکی از همکاران اصفهانی به سمت تلی از خاک میرفت که یکی از پاسدارها داد کشید: «به آن طرف نروید!»😖
و پشت بند آن، از ترس انفجار مین فریاد زد: «دراز بکشید!»😱
جز آن خانم اصفهانی همه روی زمین دراز کشیدیم🤐. وقتی همه نگاهها به او دوخته شد، با لهجه شیرین اصفهانی و در کمال خونسردی گفت: «چادرم را صبح اتو کردهام اگر بخوابم خاکی میشود.»😬🤣
آن پاسدار که مثل بقیه از شوخ طبعی این خانم خندهاش گرفته بود، اعتراضی نکرد.😆 فقط اشاره کرد که همگی بهطرف اتوبوس برگردیم.
🥀«رقیه صفری» امدادگر دوران دفاع مقدس اعزامی از قزوین🌸
#لبخند_های_خاکی
#لشگر_فرشتگان
#شهدای_زن
#شهیده_مجاهد_ایثارگر
#کنگره_شهدای_زن_خوزستان
#زنان_حماسه_ساز
#ریحانه_های_بهشتی
#دختر_ها_هم_شهید_میشوند
🕊لشگر فرشتگان🕊
https://eitaa.com/lashkarefereshtegan