لشکر خوبان(دستنوشتههای م. سپهری)
ای جان برکفان دیشب ثمره ی چند سال زحمتتون رو ملت ایران دیدند آن بی خوابیا ،آن روزهایی که از جان مایه
آیا وقتش نرسیده تصاویر مطهر تک تک شهدای اقتدار ( شهدای فرماندهی موشکی) ، که تعدادشان حدود 80 نفر است، شهدای پادگان منتظری، شهدای پادگان امام علی، شهدای تحقیقات موشکی، شهدای پادگان مدرس که همراه حاج حسن طهرانی مقدم به شهادت رسیدند، تصاویر رزمدگان موشکی که در اوج گمنامی جنگیدند و سرداران فرماندهان موشکی بودند و در سالهای اخیر، به دعوت دوست لبیک گفتند، بر بیلبوردهای بزرگ تهران بالا رود تا مردم با نام و عکس آن مردان دلاور و قهرمانان بیادعا آشنا شوند؟ آیا کس یامکان پیگیری در بالاترین سطح را دارد؟ قلب خانوادههایی را با این کار شاد میکنید که مردان خانهشان، همسران و پسرانشان، با چشم باز هر روز در میان انبوه مواد ناریه در کاری بسیار سخت بودند تا ایران به قدرت موشکی تبدیل شود..... #پیشنهاد #تبلیغات_شهری #تصاویر_شهدای_موشکی https://eitaa.com/lashkarekhoban
قریب 20 سال پیش، برای برگزاری جشن غدیر در هیاتمان (هیأت متوسلین امالائمه حضرت زهرا سلام الله علیها در تبریز/ این هیات در سال 1379 تاسیس شد و ویژه خواهران است و الحمدلله تا الان هم در حال تلاش برای پیمودن مسیر ارادت و معرفت است)، پیشنهادی دادم و در مراحل اجرا با کمک دوستان، محصولی به دست آمد که تا سالهای سال استفاده میکردیم و آن محصول آنقدر خواهان داشت که بارها به مججالس مختلف امانت داده میشد و در حاشیۀ مراسم بزرگ هم به نمایش درمیآمد... آن محصولات خوب فرهنگی که واقعا با عشق تهیه شده بود، در طی سالیان و جابهجایی مقواها متاسفانه از بین رفتند. نمیدانم در آرشیو هیات، تصاویر مناسبی از انها هست که دوباره بتوان با تغییراتی کار کرد یا نه! (چون من وقتی متوجه شدم که بچهها هنگام نقل مکان هیات، مقواها را بعد از جدا کردن تصاویر شهدا، دور ریخته بودند. اگر من بودم، شاید به نوعی نگهشان میداشتم. من متخصص نگهداری چنین چیزهایی هستم هرچند بسسیار سخت است ولی ... 😅 چند روزیست به فکرم زده این پیشنهاد را این بار این جا مطرح کنم. شاید کسی توانست عملی کند و از هر جهت خیرش را ببرد. طرح ما این بود که از بین شهدایی که میشناختیم، شهدایی که عزیزی از خانوادهاش در جمع ما بود یا به هر دلیلی علاقه و اطلاعات خوبی از ایشان داشتیم، یک عکس از چهره پیدا میکردیم و متنی مینوشتیم که با عبارت : شیعه یعنی ... آغاز میشد. مثلا: شیعه یعنی شهید سید احمد نوری که ... خاطره یا بخشی از دستنوشته یا توصیفی از حال و زندگی آن شهید را مینوشتیم. عکس که به شکل رنگی روی کاغذ آ4 پرینت شده بود گوشه مقوا چسبانده میشد و یک عزیز خوش خطی، متن را با ماژیک مینوشت. در واقع، نمایشگاهی بود از عکس و متن: شیعه یعنی .... متنها بین 100 تا 200 کلمه بود به گمانم. هر کدام به فراخور حالمان میتوانستیم ببینیم کجای زندگیمان به آن شیعۀ شهید مولایمان شبیه است، تقویتش کنیم، یا اگر خیلی دوریم فکری به حال خودمان بکنیم. الان فکر میکنم تهیۀ این گونه محصولات خیلی راحتتر هم میتواند باشد. البته اگر آن خمیر مایۀ اصلی را داشته باشد که «عشق» بود ...
#پیشنهاد
#عید_غدیر
#کار_فرهنگی
#هیات
#شیعه_یعنی_...
https://eitaa.com/lashkarekhoban