من، علی علیهالسلام را در نیمه شب جمعهای شناختم در میانه دعای کمیل، وسط دشت #شلمچه...
وقتی حیران و دربه در از میانه کلمات سردرگم، پرسشهای آواره، رفاقتهای سرد، هنرهای بینور، مقصدهای بیچراغ.... کشیده شده بودم به وادی کلماتی که از خشنترین چیز، از جنگ، میگفتند اما خورشیدی درونشان میدرخشید و نور و امیدی ساطع میشد که روح را شور و هوای تازه برای حرکت میبخشید...
نوروز ۱۳۷۵... شلمچه... علی و فاطمه... و کمیلی که در میانه اشکهای رها، ناتمام ماند...
هر سال، در شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت امام علی علیهالسلام، سری به آن شروع میزنم... شکر میکنم برای رسیدن به آن نقطه و آن شب...
ماجرای مرگ و زندگی را برای من، شهدا ساده و روشن و خواستنی کردند و در صدرشان مولایم علی...
آرزو میکنم هر انسانی، مخصوصا جوانان، چنان لحظهای را در زندگیشان داشته باشند. لحظه شکستن پوسته و آغاز جوانه زدن 🌱
#من_و_شهدا
#کمیل_ناتمام
https://eitaa.com/lashkarekhoban