eitaa logo
لشکر زینبیون
3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
531 ویدیو
31 فایل
کانال رسمی لشکر خط شکن زینبیون 📡اخبار جهان اسلام، جبهه مقاومت، سیره شهدای مدافع حرم زینبیون مجاهدان عارفی که شور حسینی دارند
مشاهده در ایتا
دانلود
📷 پهلوان پیر در سوریه به سیدارشاد لقب «پهلوان پیر» داده بودند، چون خیلی شجاع بود. در فرهنگ ما پیر به معنای سید است. فرمانده داعشی‌ها گفته بود که او را زنده دستگیر کنند تا از او انتقام بگیرد. برای همین خیلی احتیاط می‌کرد تا اسیر نشود. حتی بعد از پنج ماه حضور در جبهه می‌خواستند ۴۰ روز به او مرخصی بدهند تا به پاکستان بیاید که نپذیرفت و گفت: من آمده‌ام تا شهید شوم. بعد تصمیم گرفت چند روزی بماند و به مرخصی بیاید. دوستانش گفتند در آن چند روز همیشه گریه می‌کرد که بی‌بی مرا نپذیرفته است، من نیامده بودم که برگردم. من برای جهاد و شهادت آمده بودم. گفت‌وگوی «جوان» با خانواده «سیدارشاد حسین» از شهدای مدافع حرم زینبیون 📱t.me/lashkarezainabyon 🔔 eitaa.com/lashkarezainabyon 📷 sapp.ir/lashkarezainabyon
📷 شهادت شهید مدافع حرم سید تهذیب الحسن 🔸 مادر شهید می گوید: آن طور که همرزمان پسرم گفتند در جریان یک عملیات در محاصره دشمن قرار می‌گیرند. آن محاصره چند روزی طول می‌کشد. اسلحه داشتند ولی غذا و آب نداشتند و ناچار بودند از خانه‌های خالی از سکنه اطراف خود، چیز‌هایی پیدا کنند و بخورند تا زنده بمانند. 🔹 روزی هم می‌شد که بدون غذا بمانند. به طوری که از شدت گرسنگی حتی نمی‌توانستند بخوابند. تا این که تصمیم می‌گیرند محاصره را بشکنند. روز جمعه‌ای بود که با داعشی‌ها درگیر شدند. 🔸 در جریان درگیری، تکفیری‌ها پسرم را هدف می‌گیرند و مورد اصابت گلوله قرار می‌دهند. از ناحیه‌ی جمجمه سر یعنی فرقش شکافته شده بود خون زیادی از او می‌رود و همرزمانش هم، چون در محاصره بودند نمی‌توانستند او را به بیمارستان برسانند. کتاب تذکرة الشهدای زینبیون تالیف: دکتر جواد بامری @lashkarezainabyon
شهید سید تهذیب الحسن (فارسی.pdf
254.6K
ویژہ نامه |شهید مدافع حرم سید تھذیب الحسن 🔸 پاره ای از وصیت نامه: من یقین دارم که نظر لطف خداوند آل محمد همیشه همراه شما است. برای اینکه شما بر خلق خداوند متعال نظر لطف دارید. من نمیدانم از تصمیمی که بنده گرفتم راضی هستید یا نه، لکن قلبم مطمئن هست. به همین دلیل این تصمیم را میگیرم. در حق شما کوتاهی های زیادی کردم، از دستورات شما سرپیچی کردم، نافرمانی کردم، اما بازم نمیدانم چرا این حس را دارم که شما از من راضی هستید و نگاه لطف شما همیشه بر من بوده است. در تحصیل علم مشغول بودم که خبر اهانت یزیدیان زمان را شنیدم و تن و بدنم آتش گرفت. از ( اسم مکان آموزش بوده که خط زدند) دو ماه آموزش دیده و الآن برای رفتن آماده شده ام. شما به ما درس دادید که راه امام و عزاداری مقصد حیات ما است. گوشت و پوست تن ما حتی استخوان های ما هم از سهم امام شکل گرفته است. به همین دلیل وقتی که درباره معاویه زاده ها شنیدم نتوانستم تحمل کنم و برای وفای به عهدی که بسته بودیم راهی شدم. امیدوارم که در نماز شب های خودتان مرا فراموش نخواهید کرد. @lashkarezainabyon