هدایت شده از کربلایی حسین بختیاری
برسه به روح «حسین بختیاری»
تمام طاعت من چشم های گریان است
هوای چشم ترم صبح و شام باران است
به پلک زخم تو سوگند چشم ما خون شد
به پلک زخم تو ، گریه تمام ایمان است
تمام عمر دویدیم در بساط شما
و کاش لحظه مرگم که خط پایان است -
بیایی و دلِ سیری نگاه تان بکنم
که خواهش همه ی عمر ما ز سلطان است
به قول بیتی از آن روضه خوان دلخسته
که حال بار سفر بست و بر تو مهمان است
بغل بگیر مرا احتیاج من بغل است
بغل بگیر وگر که به قیمت جان است
پسم نزن که بجز تو مرا پناهی نیست
مثال ما و تو مانند دست و دامان است
فدای آن تن صد پاره روی رمل روان
فدای آن تن بی جان که در بیابان است
سرت به روی سنان رفت و خواهرت میدید
تنت به ریگ روان زیر سم اسبان است
فدای آن تن مجروح و تکه تکه شده
که پیش چشم عزیزان شاه ، عریان است
عیال تو وسط شمر و خولی و اخنس
به شام رفت و به شامات ، بین ویران است
تو نیزه خوردی و کعبِ نی اش به زینب خورد
و حال خواهر مظلومه بین زندان است
هر آنکه دشمن تو بود ، خواهرت را زد
عیال پیر خرابات بین عدوان است
کدام چشم بگرید به داغ های دلش
که داغ های دل خواهرت فراوان است
رقیه بین خرابه به خاک ها یخ زد
و عمه ای که کتک خورده است و حیران است
#علیرضا_وفایی_خیال
#روضه_خوان_سیدالشهدا_ع_حسین_بختیاری