eitaa logo
انچه درقوانین حقوقی تعریف شده وباید بدانیم
1.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
805 ویدیو
1.8هزار فایل
این کانال جهت اگاهی از مسائل حقوقی و دسترسی به منابع حقوقی تشکیل گردید
مشاهده در ایتا
دانلود
سفیه:کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلانی نباشد سقوط:تنزل و از بین رفتن حق را گویند شخص حقیقی:به معنای شخص طبیعی است ضامن:متعهد در عقد ضمان را گویند طلب:تعهدی که بر ذمه شخصی به نفع کسی وجود
تنازع : باهم نزاع کردن،کشمکش،درهم افتادن تنفیذ : اجاره کردن عمل حقوقی غیرنافذ تنقیه : پاک کردن،پاک کردن قنات و مانند آن، لایروبی کردن تفریق : مترادف و یا معادل طلاق تقویم : برآورد،ارزیابی بها کردن،قیمت کردن،نرخ کردن
📚آشنایی با صلح: عقدی است که در آن طرفین، توافق بر امری از امور کنند؛ بدون اینکه توافق آنها به عنوان یکی از عناوین معروف عقود باشد. صیغه: در عقود و ایقاعات تشریفاتی الفاظ معین را گویند که عقد یا ایقاع بدون آن الفاظ صحیح نیست. ضامن: متعهد در عقد ضمان را گویند. ضــِمان: به معنی عقد ضمان است و عبارت است از اینکه شخصی مالی را که بر ذمه دیگری است، به عهده بگیرد. طلب: تعهدی که بر ذمه شخصی به نفع کسی وجود دارد. عرف: چیزی که در ذهن شناخته شده و مأنوس و مقبول خردمندان است. عطف قانون به ما سبق: یعنی حکومت قانون نسبت به وقایعی قبل از تاریخ وضع و نشر آن. عقد: تعهد یک طرف بر قبول امری که مورد قبول طرف دیگر باشد. علت: امری است که به محض وقوع آن چیز دیگری بدون اینکه تأخیری رخ دهد به دنبال آن واقع شود. عوض: در معاملات معوض هر یک از دو موضوع مورد معامله را گویند. عین: اشیاء مادی مستقل. غش: از جرایم مربوط به تقلب در کسب است. غصب: تصرف در مال غیر به نحو عدوان. غیر منقول: مالی که از جایی به جایی قابل انتقال نباشد مانند زمین  و معدن. قرض: عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین عقد مقدار معینی از مال خود را به طرف دیگر تملیک می کند و طرف او مثل آن را از حیث مقدار، جنس و وصف رد کند. شاهد: کسی که شهادت بر امری می دهد. شبه عقد: عبارت است از یک عمل ارادی که قانون آن را منع نکرده و بدون اینکه عقدی منعقد شود، ایجاد تعهد در مقابل غیر کند. شخص: کسی که موضع حق قرار گیرد، مانند انسان و شرکت تجاری. شرط: امری است محتمل الوقوع در آینده که طرفین عقد یا ایقاع کننده، حدوث اثر حقوقی عقد یا ایقاع را متوقف بر حدوث آن امر محتمل الوقوع کنند. قسم: گواه گرفتن یکی از مقدسات بر صدق اظهار خود. قصد: مصمم شدن به انجام یک عمل حقوقی از قبیل اقرار، بیع و غیره. قولنامه: نوشته ای غالباً عادی حاکی از توافق بر واقع ساختن عقدی درمورد معینی که ضمانت اجرای تخلف از آن، مشخص است. قیم: نماینده قانونی محجور که از طرف مقامات صلاحیتدار قضایی در صورت نبودن ولی قهری و وصی او تعیین می شود. گرو مترادف رهن است. گرودهنده، راهن و گروگیر، مرتهن است و  گروگان عین مرهونه را گویند. مُؤجل: تعهدی که انجام دادن آن، مشروط به رسیدن اجل معین باشد. مأجور: به معنای عین مستأجره استعمال شده است. ماترک: مالی که با فوت مالک آن و به حکم قانون به وارث تعلق گیرد. مالک: صاحب ملک، صاحب مال غیرمنقول، صاحب اراضی و صاحب سرمایه در عقد مضاربه. مالکیت:حق استعمال، بهره برداری و انتقال یک چیز به هر صورت مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد. مایملک: قسمت مثبت از دارایی شخص را گویند. متصالح: قبول کننده را در عقد صلح گویند. مثمن: معوض را در عقد بیع گویند. مجنون: کسی که فاقد تشخیص نفع و ضرر و حسن و قبح است. محجور : کسی که فاقد عقل یا رشد باشد. مُحق: کسی که ادعای او حق است. محل اقامت: محلی که شخص در آنجا سکونت داشته و مرکز مهم امور او نیز در آنجا باشد. فک رهن: خروج مال مورد رهن از حالت وثیقه بودن. زیان: در معنای ضرر به کار می رود. زیان دیرکرد: به معنی خسارت تأخیر تأدیه (پرداخت) است. سازش: تراضی (توافق) طرفین دعوی بر فیصله نزاع معین در دادگاه و با دخالت دادرس. سبب:خویشاوندی است بین دو نفر که بر اثر رابطه زناشویی به وجود می آید. سفیه: کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد. سقوط: تنزل و از بین رفتن حق را گویند. سکنی: حق انتفاع هرگاه به صورت سکونت منتفع در مسکن متعلق به غیر باشد، آن را سکنی نامند. سلطه: عبارت است از اختیار قانونی شخص بر اشیاء یا اموال یا اشخاص دیگر. شخص حقوقی: عبارت است از گروهی از افراد انسان با منفعتی از منافع عمومی. شخص حقیقی: به معنای شخص طبیعی است. شخص طبیعی: اشخاص انسانی را گویند که موضوع حق و تکلیف  هستند. صداق: مهر. صغیر: کسی که به سن ۱۸ سال تمام نرسیده باشد. مستودع: مرادف ودیعه گیر. مشتری: کسی که در عقد بیع، قبول عقد می کند و عوض می دهد. مصالح: کسی که در عقد صلح، ایجاب از ناحیه او است. مضاربه: عقدی است که به موجب آن یکی از متعاملین سرمایه می دهد، با قید اینکه طرف دیگر با آن تجارت کرده و در سود آن شریک باشند. معافیت : عفو از حق به معنی چشم پوشی از حق خود به نفع طرف است. معاوضه: عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین مالی می دهد به عوض مال دیگر که از طرف دیگر اخذ می کند. معوض: درعقد معوض مالی که از طرف ایجاب کننده داده می شود معوض نام دارد. مدیون: کسی که بر ذمه او تعهدی به نفع غیر وجود دارد. مستعیر: کسی که مال غیر را به عاریه می ستاند. مستغلات: اموال غیرمنقولی که مورد بهره برداری توسط مالک  آنهاست.
💢 اصطلاحات حقوقی خطرناک در قراردادها 🔴 در صورت عدم انجام تعهدات معامله منفسخ میشود: این جمله این امکان را به طرف معامله می دهد که اگر فسخ معامله به هر دلیلی مثل بالا رفتن ارزش مورد معامله به سود ایشان باشد با عدم انجام تعهد می تواند معامله را فسخ نماید. 🔴 فروشنده در قبال مدعیان دیگر بغیر از دولت در مورد معامله پاسخگو است:مثلا چنانچه شخصی زمینی به دیگری بفروشد و بعدها مشخص شود زمین جزء منابع طبیعی بوده است خریدار حق شکایت از فروشنده را ندارد. ┄═❁๑๑⚜️๑๑❁═┄
تنازع : باهم نزاع کردن،کشمکش،درهم افتادن تنفیذ : اجاره کردن عمل حقوقی غیرنافذ تنقیه : پاک کردن،پاک کردن قنات و مانند آن، لایروبی کردن تفریق : مترادف و یا معادل طلاق تقویم : برآورد،ارزیابی بها کردن،قیمت کردن،نرخ کردن 🔴موارد اخذ دستور تخلیه از شورای حل اختلاف 1⃣ پایان یافتن مدت اجاره 2⃣ عدم پرداخت اجاره‌بها بیش از ۳ ماه 3⃣ انتقال ملک توسط مستاجر به شخص دیگر در صورت عدم اجازه 4⃣ استفاده ملک اجاره‌ای در موارد غیرمشروع و یا خلاف توافق 🔴حق و حقوق کارگر در قانون کار چیست؟ کارگر، از منظر قانون کار "کسی است که به هر عنوان، در مقابل دریافت حق السعی، اعم از مزد، حقوق، سهم سود و سایر مزایا، به درخواست کارفرما کار می کند" و از تمامی حق و حقوق قانونی پیش بینی شده در قانون کار، برخوردار است. این حق و حقوق، عبارتند از: 1️⃣ برخورداری از وسایل امنیتی در کارگاه و داشتن یک نسخه از قرارداد کار 2️⃣ حق بیمه 3️⃣ حق مرخصی و دریافت مبلغ مانده مرخصی در پایان هر سال یا در زمان اتمام همکاری 3️⃣ مزایای قانونی پایان ‌کار، نظیر حق سنوات 4️⃣ دریافت حقوق، بر مبنای پایه تعیین شده توسط وزارت کار، در هر سال 5️⃣ حق اولاد، حق مسکن، بن کارگری 6️⃣ عیدی 7️⃣ دریافت حقوق و مزایای مربوط به تعطیلی کاری، اضافه کاری، نوبت کاری، شب کاری و حق ماموریت در صورت تحقق هریک از این موارد. 🔴مهریه تا چه میزان می تواند باعث حبس زوج شود؟ ماده ۲۲ قانون حمایت از خانواده می گوید: هرگاه مهريه در زمان وقوع عقد تا يكصد و ده سكّه تمام بهارآزادی يا معادل آن باشد، وصول آن مشمول مقررات ماده(۲) قانون اجرای محكوميت‌های مالی است. چنانچه مهريه، بيشتر از اين ميزان باشد در خصوص مازاد، فقط ملائت زوج ملاک پرداخت است. رعايت مقررات مربوط به محاسبه مهريه به نرخ روز كماكان الزامی است. با توجه به تصویب قانون جدید نحوه اجرای محکومیت های مالی ماده 2 سابق جای خود را به ماده 3 قانون جدید داده است و بنابراین زوجه می تواند پس از طرح دعوای مطالبه مهریه و صدور حکم، صرفا تا حد 110 سکه تمام بهار آزادی و عدم وصول آن، درخواست حبس زوج را به استناد ماده 3 قانون جدید بخواهد و اگر مهریه بیش از آن باشد، زوجه می باید مال دار بودن مرد را اثبات نماید تا بتواند رای بگیرد. 🔴افراز ملک مشاع در دادگاه و اداره ثبت اداره ثبت: درخواست افراز ملک زمانی به اداره ثبت داده می‌شود که جریان ثبتی ملک پایان گرفته باشد. پس از ثبت تقاضا در اداره ثبت، مدارک و درخواست مورد نظر بررسی شده و در مورد قبول یا رد آن تصمیم‌گیری می‌شود. این تصمیم به مدت 10 روز پس از صدور امکان اعتراض در دادگاه را دارد. دادگاه: این درخواست زمانی داده می‌شود که جریان ثبتی ملک پایان نگرفته باشد. در برخی موارد حتی اگر جریان ثبتی نیز به پایان رسیده باشد باید دعوای افراز در دادگاه ارائه شود. مثلاً زمانی که بین مالکین، یک نفر محجور یا مفقودالاثر وجود داشته باشد. در این صورت، تقدیم دادخواست افراز ملک مشاع را باید در دادگاه پیگیری کرد.
🟪 🔻مایملک: قسمت مثبت از دارایی شخص را می گویند. 🔻متصالح: قبول کننده را در عقد صلح میگویند. 🔻مثمن: معوض را در عقد بیع می گویند. 🔻محق: کسی ک ادعای او حق است. 🔻محجور: کسی که فاقد عقل یا رشد و کبر باشد. 🔻غصب: تصرف درمال غیر به نحو عدوان. 🔻غیر منقول: مالی که از جایی به جایی قابل انتقال نباشد مانند زمین و معدن. 🔻عوض: در معاملات معوض هریک از دو موضوع مورد معامله را می گویند. 🔻عین: اشیاء مادی مستقل
: خروج مال مورد رهن از حالت وثیقه بودن. : در معنای ضرر به کار می رود. : به معنی خسارت تأخیر تأدیه (پرداخت) است. : تراضی (توافق) طرفین دعوی بر فیصله نزاع معین در دادگاه و با دخالت دادرس. : خویشاوندی است بین دو نفر که بر اثر رابطه زناشویی به وجود می آید. : کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد. : تنزل و از بین رفتن حق را گویند. : حق انتفاع هرگاه به صورت سکونت منتفع در مسکن متعلق به غیر باشد، آن را سکنی نامند. : عبارت است از اختیار قانونی شخص بر اشیاء یا اموال یا اشخاص دیگر. : عبارت است از گروهی از افراد انسان با منفعتی از منافع عمومی. : به معنای شخص طبیعی است. : اشخاص انسانی را گویند که موضوع حق و تکلیف  هستند. : مهر. : کسی که به سن ۱۸ سال تمام نرسیده باشد. : عقدی است که در آن طرفین، توافق بر امری از امور کنند؛ بدون اینکه توافق آنها به عنوان یکی از عناوین معروف عقود باشد. : در عقود و ایقاعات تشریفاتی الفاظ معین را گویند که عقد یا ایقاع بدون آن الفاظ صحیح نیست. : متعهد در عقد ضمان را گویند. : به معنی عقد ضمان است و عبارت است از اینکه شخصی مالی را که بر ذمه دیگری است، به عهده بگیرد. : تعهدی که بر ذمه شخصی به نفع کسی وجود دارد. : چیزی که در ذهن شناخته شده و مأنوس و مقبول خردمندان است. : یعنی حکومت قانون نسبت به وقایعی قبل از تاریخ وضع و نشر آن. : تعهد یک طرف بر قبول امری که مورد قبول طرف دیگر باشد. : امری است که به محض وقوع آن چیز دیگری بدون اینکه تأخیری رخ دهد به دنبال آن واقع شود. : در معاملات معوض هر یک از دو موضوع مورد معامله را گویند. : اشیاء مادی مستقل. : از جرایم مربوط به تقلب در کسب است. : تصرف در مال غیر به نحو عدوان. : مالی که از جایی به جایی قابل انتقال نباشد مانند زمین  و معدن. : عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین عقد مقدار معینی از مال خود را به طرف دیگر تملیک می کند و طرف او مثل آن را از حیث مقدار، جنس و وصف رد کند. : کسی که شهادت بر امری می دهد. : عبارت است از یک عمل ارادی که قانون آن را منع نکرده و بدون اینکه عقدی منعقد شود، ایجاد تعهد در مقابل غیر کند. : کسی که موضع حق قرار گیرد، مانند انسان و شرکت تجاری. : امری است محتمل الوقوع در آینده که طرفین عقد یا ایقاع کننده، حدوث اثر حقوقی عقد یا ایقاع را متوقف بر حدوث آن امر محتمل الوقوع کنند. : گواه گرفتن یکی از مقدسات بر صدق اظهار خود. : مصمم شدن به انجام یک عمل حقوقی از قبیل اقرار، بیع و غیره. : نوشته ای غالباً عادی حاکی از توافق بر واقع ساختن عقدی درمورد معینی که ضمانت اجرای تخلف از آن، مشخص است. : نماینده قانونی محجور که از طرف مقامات صلاحیتدار قضایی در صورت نبودن ولی قهری و وصی او تعیین می شود. : مترادف رهن است. گرودهنده، راهن و گروگیر، مرتهن است و  گروگان عین مرهونه را گویند. : تعهدی که انجام دادن آن، مشروط به رسیدن اجل معین باشد. : به معنای عین مستأجره استعمال شده است. : مالی که با فوت مالک آن و به حکم قانون به وارث تعلق گیرد. : صاحب ملک، صاحب مال غیرمنقول، صاحب اراضی و صاحب سرمایه در عقد مضاربه. : حق ا ستعمال، بهر ه برداری و انتقال یک چیز به هر صورت مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد. : قسمت مثبت از دارایی شخص را گویند. متصالح: قبول کننده را در عقد صلح گویند. : معوض را در عقد بیع گویند. : کسی که فاقد تشخیص نفع و ضرر و حسن و قبح است. : کسی که فاقد عقل یا رشد یا کبر باشد. : کسی که ادعای او حق است. : محلی که شخص در آنجا سکونت داشته و مرکز مهم امور او نیز در آنجا باشد. : کسی که بر ذمه او تعهدی به نفع غیر وجود دارد. : کسی که مال غیر را به عاریه می ستاند. : اموال غیرمنقولی که مورد بهره برداری توسط مالک  آنهاست. : مرادف ودیعه گیر. : کسی که در عقد بیع، قبول عقد می کند و عوض می دهد. : کسی که در عقد صلح، ایجاب از ناحیه او است. : عقدی است که به موجب آن یکی از متعاملین سرمایه می دهد، با قید اینکه طرف دیگر با آن تجارت کرده و در سود آن شریک باشند. : عفو از حق به معنی چشم پوشی از حق خود به نفع طرف است. : عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین مالی می دهد به عوض مال دیگر که از طرف دیگر اخذ می کند. : در عقد معوض مالی که از طرف ایجاب کننده داده می شود معوض نام دارد. سوال ⏬