7.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در کل انیمیشن ما یک دوگانگی میبینیم.
پدر، یک آدمیزاد ستیز سنتی است. از سوی دیگر دختر، یک آدمیزاد دوست نوپا است.
پدری که دوست دارد دخترش تا ابد کنارش در هتل بماند و دختری که دوست دارد به بیرون از هتل رفته و چیزهای جدیدی ببیند.
10.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پدر از هیچ تلاشی برای اقناع دختر کوچولولواش دریغ نمیکند.
حالا خریدن یک دهکده هیولا که چیزی نیست. میوس برای اولین بار به دهکدهی سینمایی پدرش میرود، بازیگران هم یک سکانس اکشن و ترسناک اجرا میکنند. تا میوس قبول کند که پدر، پربیراه هم نمیگوید، آدمها خطرناک اند و بیرون از هتل امن نیست.
6.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در ادامه میفهمیم که لولوخان خیلی هم باهوش نبوده، با سهلانگاری پای یک هیولای ترسناک(آدميزاد) را به هتل باز کرده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میوس بافتههای لولوخان را باور کرده، که ناگهان چشمش به جان میافتد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمکم همه میفهمند که لولوخان چقدر لولوی ضدحال و جانی چقدر آدم باحالی است. یعنی بین لولوخان و جانی هم تضاد و دوگانگی ملموس است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا فقط میماند که در مقابل لولوخان، جانی و میوس دست به یکی شوند.
جانی و میوس باهم همراه میشوند. جانی که بخاطر زندگی موزیکالش نصف دنیا را چرخیده، به میوس میگوید: اگر در این ١١٨سال عمرت، پایت را از هتل بیرون نگذاشتهای، نصف عمرت به فناست!
8.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوگانگی اصلی اثر میان لولوخان با عقاید چهارچوب دار و سنتی اش است و جانی با آزادی و رهایی اش. حالا میوس در سیر داستان باید یکی از این دو را انتخاب کند.
در ادامه بین لولوخان و جانی، دوتفکر حاکم در اثر، گفتگوی تمدنها شکل میگیرد. حاصلش هم توافقی تقریبا به نفع لولوخان است.
10.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اما همه چیز آنطور که باید، پیش نمیرود، میوس قضیه کارگردانی پدرش را میفهمد و آدمیزاد بودن جانی هم لو میرود. خلاصه که همه چیز خراب میشود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جاناتان با رفتنش، خنده و شادی را هم از چهره میوس میبرد.
حالا پدری که ١١٨سال است برای محافظت از دخترش تلاش کرده، باید اقرار کند که کار درستی نکرده و همه چیز را درست کند. پس بدنبال جانی میرود تا او را برگرداند.
در مسیر هم میفهمد چقدر عقایدش پوسیده است و آدمها، چقدر آدم شدهاند. پس در نطقی به جانی میگوید: اشتباه کردهام.