برخلاف رمان و داستان، علم معمولاً تاریخ مصرف دارد. حرفهای تازه علمی معمولاً در قالب مقاله بیان میشوند. مقالهها قبل از چاپ لازم است که داوری شوند تا مشخص شود که آیا حاوی حرف تازه و بدیع هستند یا نه. بعد از انتشار چندین مقاله در حوزهای مشخص و احاطه کامل نویسنده بر موضوع، حرفهای تازۀ علمی در قالب کتاب چاپ میشوند. معمولاً در چاپ کتابها داوری آنچنانی صورت نمیگیرد و این کار ناقدان است که بعد از چاپ کتاب نکات قوت و نقاط ضعف کتاب را یادآور شوند. نویسنده اگر عاقل باشد به این نکات توجه میکند و در چاپهای بعدی موارد ضعف را برطرف میکند. با این حال همانطور که گفته شد، علم تاریخ مصرف دارد و حتی کتابهای ویرایششده نیز بعد از مدتی ممکن است، نتوانند نیازهای جدید خوانندگان را برطرف سازند. نیم نگاهی به غولهای زبانشناسی بیندازید. کتابهای بلومفیلد و سپیر که در نیمۀ اول قرن بیستم نگاشته شدهاند و هر دو نام «زبان» را یدک میکشند تقریبا دیگر تنها جزو تاریخ زبانشناسی محسوب می شوند. چامسکی زبانشناس بزرگ معاصر نیز چندین بار راه خود را تصحیح کرد و معلوم نیست اگر عمر و توان جسمی به او اجازه دهد چند بار دیگر آراء خود را مورد تجدیدنظر قرار دهد. بهطور کلی قطعیانگاری در علم و بهخصوص علوم انسانی محلی از اعراب ندارد. اینها الفبای اولیهای است که هر کس که وارد دانشگاه میشود باید یاد بگیرد. عادت نیکوی ما شرقیها و بهخصوص ایرانیها این است که سعی میکنیم تلاشها و مرارتهای بزرگان و نویسندگان پرشمار خود را پاس بداریم و از آنها به نیکی یاد کنیم. این احترام به بزرگانی که عمری را صرف تحقیق و نوشتن کردهاند نباید طوری باشد که لغزشها و کاستیهای احتمالی این عزیزان را نادیده بگیریم و یا منصفانه ایرادات احتمالی را به زبان نیاوریم. قطعیانگاری و انتقادناپذیری آفت علم است.
یادم میآید در زمان دانشجویی در راهروی دانشگاه تهران نمایشگاه کتابی برپا بود و داشتم کتابها را نگاه میکردم که استادی که اسمش را نمیدانستم (و البته که زبانشناس نبود) چشمش به کتاب «سبکشناسی» دکتر شمیسا افتاد و در واکنش با تمسخر گفت، عجب همه چیز را که مرحوم بهار در مورد سبکشناسی گفته، این دیگر چه میخواهد بگوید. این عزیز حتی به خود زحمت نداد که کتاب را بردارد و به مضمون آن دقت کند. بعد از سالها باز در فضای مجازی پستی را از استاد جوانی از همان دانشگاه دیدم که در واکنش به ایرادات استاد فاضل زبانشناسی دربارۀ روش کار مرحوم دهخدا در نگارش لغتنامه چنین نوشتهاند:
«لغتنامۀ دهخدا را بعد از شاهنامۀ فردوسی میتوان مهمترین کتابی دانست که به فارسی نوشته شده است»
بدیهی است که مقایسه لغتنامه با یک اثر ادبی کار منطقی نیست. لغتنامهها ذاتاً نیاز به تجدیدنظر همیشگی دارند چه به لحاظ شیوۀ نگارش و روششناسی چه به لحاظ مضمون. این کتابها محل مراجعه طیف وسیعی از آحاد جامعه هستند و بنابراین باید با روشهای نوی علمی همواره بهروز شوند. ایشان سپس با طعنه به استادان زبانشناسی تاختهاند (نقل به مضمون) که اول آنها بیایند و روخوانی متون متقدم را یاد بگیرند و بعد به شرط توانایی ادعای نوشتن لغتنامهای را داشته باشند. حقیقتش را بخواهید کنجکاو شدم که ببینم که با چه آدم فاضل پر اعتماد بهنفسی سروکار دارم که به قول آلمانیها «قاشق علم را درسته بلعیده است» و برای دیگران شأن علمی قائل نیست. راستش را بخواهید نقد او را بر کتاب استاد جلال خالقی مطلق با عنوان «واجشناسی شاهنامه» خواندم. تنها یک ایراد او از استاد جلال خالقی مطلق را در اینجا میآورم. اولین ایراد وی این عنوان را دارد:
«مغایرت مطالب با نظرات پیشین مؤلف»
گویی استاد خالقی مطلق یا هر نویسنده دیگری باید همیشه به یک گونه فکر کند و اگر از حرفهای پیشین به دلایلی عدول کند گناهی نابخشودنی مرتکب شدهاست. دوست عزیز دوران جزمیت و صددرصد پنداری، و قطعینگری گذشته است. جهان در حال تغییر است چه برسد به یک محقق. اگر امسال من با سال دیگرم فرق نداشته باشد و نظراتم برایم حکم آیه قرآن را داشته باشد آیا مرا میتوان محقق نامید؟
دکتر #مهرداد_نغزگوی_کهن
🇮🇷 @linguiran