eitaa logo
[اܩـاܩ زَܩــانـےـہا عـجـღ]
1.1هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
4.7هزار ویدیو
97 فایل
اللهم عجل لولیک الفرج:) آقا جان! اگࢪ دیدم‌ونشناختم سلامٌ علیڪم(: کپی: با ذکر یک صلوات برای سلامتی امام زمان(عج) 🕊️
مشاهده در ایتا
دانلود
جواد هم پشت سرم راه افتاده بود و صدام میکرد اما من قدم هامو تند کرده بودم تا هر چه زودتر به خیابون اصلی برسم یه دفعه بازومو گرفت و به عقب کشیده شدم جواد: مریم این بچه بازیا چیه ؟تو اصلا خودت میدونی داری چیکار میکنی ؟ _اره میدونم ..میدونم که تا الان همیشه خواب بودم و از حقایق خبر نداشتم ..میدونم که فرستاده امام زمان عجل الله فرجه هم مثل آقا غریبه و تنهاست...جواد من نمیخوام مثل کوفیان باشم ..نمیخوام مولامو تنها بزارم ..تو هم نباش جواد : باشه آروم باش .بیا برگردیم خونه بیشتر صحبت میکنیم _من با تو هیچ جا نمیام .الانم میخوام برم خونه حوصله شنیدن هیچ کدوم از حرفاتو ندارم جواد: باشه ،بیا لااقل خودم برسونمت _نمیخواد،خودم میرم با اولین تاکسی که ایستاد سوار شدم ..جواد هم سوار تاکسی شد تا تنها به خونه بر نگردم بعد از رسیدن به خونه بدون هیچ حرفی از ماشین پیاده شدمو وارد حیاط شدم معصومه و مامان تو حیاط مشغول مرتب کردن گلهای تو گلدون بودن که با دیدنم تعجب کردن ،سلام کردم و به سمت اتاقم رفتم کلافه گوشه اتاق نشستم به نامه هایی که به تکه های کوچیک تقسیم شده بودن نگاه میکردم از داخل کِشو چسب و برداشتم و قطعه ها رو مثل پازل کنار هم قرار دادم اصلا باورم نمیشد جواد همچین کاری انجام بده در اتاق باز شد و معصومه وارد اتاق شد معصومه: چرا زود اومدی خونه؟ تمیز کاری خونه تمام شد؟ _خسته شدم زود اومدم معصومه: با جواد بحثت شده؟ _معصومه جان برو بیرون حالم خوب نیست معصومه:چرا اخه؟ مامانم نگران شده. _نگران نباشین خوبم معصومه:باشه ،اصلا میرم از جواد میپرسم تو که هیچی نمیگی.. با رفتن معصومه گوشیمو از داخل کیفم برداشتم و وارد تلگرام شدم اتفاقاتی که افتاد رو برای فدایی احمد نوشتم .خواستم کمکم کنه بعد مدتی جواب داد : میخوای لینک گروه رو برای نامزدت بفرست تا براش توضیح بدیم یا اینکه آیدیش رو بده بریم باهاش صحبت کنیم _نمیشه ..چون موبایلشو دزدیدن فدایی احمد: خب پس باید خودت باهاش صحبت کنی .. اینکه باید براش توضیح بدی که یمانی حجت خداست و کسی که با حجت خدا دشمنی و مخالفت کنه ناصبی هست کسی هم که ناصبی باشه تو نمیتونی باهاش زندگی کنی ،باید ازش جدا بشی اول سعی کن با روایت هایی که درباره سید ع اومده قانعش کنی اگه نپذیرفت باهاش کمی سرد برخورد کن حتی بهش بگو که اگه به سید ع ایمان نیاره ازش جدا میشی چون ناصبی و نجس هست ان شاءالله که دعوت سید ع رو میپذیره .. _یعنی چی باید جدا بشم ؟ من زندگیمو دوست دارم ،عاشق نامزدم هستم چه طور به راحتی زندگیمو از هم بپاشم ؟ فدایی احمد:ببین عزیزم سید ع حجت خداست تو حرف حجت خدا رو رد میکنی؟ حرف حجت خدا یعنی حرف خود خدا ... حالا همین سید به ما گفته دشمن هاش ناصبی هستن ، مگه تو نمیدونی ناصبی نجس هست؟ سید هم دشمنانش رو گفته ناصبی هستن و جز کافر ها حساب کرده....کافر ها هم نجس هستند...تو چطور میتونی زن یک ناصبی نجس و کافر بشی؟؟؟ باورم نمیشد این حرف ها را دارند در مورد جواد میزند اما جوابی نداشتم و فقط باید تایید میکردم ، گفتم :‌درسته ..حق باشماست دوباره باهاش صحبت میکنم فدایی احمد: سعی کن با آرامش باهاش صحبت کنی ان شاءالله که نامزدت به حق رو بیاره ...شماره ام رو برات میفرستم هر موقع کمکی خواستی باهام تماس بگیر .. _واقعا ممنونم ..باشه چشم جواد چند باری به خونه ما اومد تا منو ببینه ولی هر دفعه به بهانه ای حاضر به دیدنش نشدم ،با موبایل زن عمو شبها پیام میداد که باهم صحبت کنیم ولی جواب پیامهاشو نمیدادم تصمیم گرفتم چند روزی با جواد صحبت نکنم هرچند خودم دلم برای دیدن و شنیدن صداش تنگ شده بود .ولی این کاری بود که باید انجام میدادم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ⭕️تمام شبهات مطرح شده در این پارت از داستان صرفا شبهه می باشد و پاسخ علمی دارد که در ادامه داستان روشن میشود. 🔰"مجموعه‌المنقذالعالمے،نجات‌بخش‌جهانے"
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا