eitaa logo
لب المیزان
5.7هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
32 ویدیو
164 فایل
🔸 گروه فرهنگی المیزان 🔸استاد اصغر طاهرزاده 💎ارتباط با مدیر کانال @modir_lobolmizan 🔹سروش: Sapp.ir/lobolmizan 🔹ایتا:Eitaa.com/lobolmizan 🌐www.lobolmizan.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺شرح 🌺 🔺جناب حافظ وگزارش دینداری واپسین انسان 💠https://lobolmizan.ir/leaflet/1500 🔮استاد اصغر طاهرزاده کانال لب المیزان 📱 @lobolmizan کانال صدای لب المیزان 📱 @sound_lobolmizan آدرس اینستاگرام 📱https://www.instagram.com/asghar_taherzadeh آدرس آپارات 🌐https://www.aparat.com/asghar_taherzadeh
🌺شرح 🌺 🔮استاد اصغر طاهرزاده 🔺جناب حافظ وگزارش دینداری واپسین انسان بسم الله الرحمن الرحیم دیدی ای دل که غمِ عشق دگربار چه کرد     چون بشد دلبر و با یارِ وفادار چه کرد     آه از آن نرگسِ جادو که چه بازی انگیخت        آه از آن مست که  با مردمِ  هشیار چه کرد      اشکِ من رنگِ شفق یافت ز بی‌مِهری یار          طالعِ بی‌شفقت بین  که در این کار چه کرد     برقی ازمنزلِ لیلی  بدرخشید سحر       وَه که با خرمنِ مجنونِ دل‌افگار چه کرد      ساقیا جامِ مِیّ‌ام دِه که نگارنده غیب    نیست معلوم که در پرده اسرارچه کرد      آن‌که پُرنقش زد این  دایره  مینایی    کس ندانست که در گردشِ پرگار چه کرد         فکرِ عشق آتشِ غم در دلِ حافظ زد و سوخت           یارِ دیرینه  ببینید که با یارچه کرد     🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 🌸دیدی ای دل که غمِ  عشق  دگربار چه کرد      🌸چون بشددلبرو با یارِ وفادار چه کرد              باز حکایت شور ایمان است و رُخ‌برتافتنِ حضرت محبوب برای حضوری دیگر. جناب حافظ  با دل خود نجوا می‌کنند که چگونه تجلیات معنویِ دلبر، رُخ بر تافته و غمی که حاصل رفتن آن حضور است به میان آمده و احساس می‌کند از آن محبت که محبت و گرایش خاصی است به حضرت محبوب، کاسته شده، و معلوم است برای کسی که زندگی را شناخته و آن را در بستر محبت معنا کرده، کاسته‌شدنِ آن محبت و آن حضور، سخت است ولی به هر حال راهی جز نظر به آن محبت راه دیگری نیست پس باز باید در همان حضور در انتظار بود. حضور در محبتی که جناب حافظ در ادبیات خود آن را «عشق» نامید ولی نه عشقی که معشوق در آن، ابژه باشد، بلکه عشق و محیتی که جان انسان را فرا گرفته و آن را گرم کرده است.[1] 🌸آه از آن نرگسِ جادو که چه بازی انگیخت    🌸آه از آن مست که  با مردمِ  هشیار چه کرد نظر حضرت محبوب که همان چشم جادویی و سحرانگیز اوست چه بازی‌ها که برمی‌انگیزد. چشم مست او که در وجود خود مستغرق است با ما که با هوشیاری خود و تفکر حصولی، هنوز به آن حضور نرسیده‌ایم ولی طالب آن حضور هستیم و مزه آن را چشیده‌ایم، چون نظر خود را برگیرد، چه کارها که با ما نمی‌کند، نه چون شهدا که ذیل نرگس و نظر او پای‌کوبان در آن وسعت حاضر شدند. آری! به اصطلاح اهل عرفان ما هنوز هشیاریم و حسابگرانه فکر می‌کنیم[2]، ولی او با رحمت واسعه خود با همه این کوتاهی‌ها، چند صباحی ما را نیز از خود بی‌خود کرد. 🌸اشکِ من رنگِ شفق یافت ز بی‌مِهری یار     🌸طالعِ بی‌شفقت  بین که در این کار چه کرد   حال مائیم و اشک شوقی که ما را به سوی حضرت محبوب در برگرفته تا آن‌جایی که اشک چشم من رنگ شفق گرفته و چون خون قرمز شده و این قصه طالع و اقبالِ بی‌شفقت و بی‌مهر است که سالک را تا این‌جاها جلو می‌برد تا معنای ایمان خود را در چنین میدانی احساس کند که جلوه جلال و استغناء اوست، آن‌گاه که انسان با نور ذات او که همان غمزه چشم نرگس‌اش می‌باشد، روبه‌رو می‌‌شود و مستی و بی‌نیازی او را احساس می‌کند، باشد که متوجه باشیم راهی بس عظیم در پیش است و باید شایسته آن آینده بزرگ تاریخی خود شد که خبرها در پیش دارد ، از آینده‌ای که او در عین جلال خود در سرکوبی رژیم صهیونیستی، جمال خود را به نمایش می‌گذارد با شوقی که ملت ما از سرکوبی آن رژیم در شوق قرار گرفتند . به همان معنایی که در بیت بعدی از آن خبر داد و گفت:   🌸برقی از منزلِ لیلی بدرخشید سحر          🌸وَه که با خرمنِ مجنونِ دل‌افگار چه کرد  آری! بالاخره این جلوات رحمانی حضرت محبوب است که سحرگاهان بر قلب سالک اصابت می‌کند و انسان را از خود بی‌خود می‌نماید ، پیش آمد و باز در چهره‌ای دیگر پیش می‌آید، تا آن‌جایی که انسان هرچه بیشتر طالب فنایی است که در حضور تاریخی‌اش برایش پیش می‌آید که از یک طرف زیبایی توحید است در جبهه مقاومت و فنایی که در آن برای انسان‌های صبّار نهفته است؛ و از طرف دیگر سیاهی و سیاه‌روزیِ جبهه استکبار که روز به روز بیشتر پیدا می‌شود. 🌸ساقیا جامِ  مِیّ‌ام دِه  که نگارنده غیب     🌸نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد  معلوم است که در چنین حضوری که انسان مزه نسبتی که بین او و حضرت محبوب به میان می‌آید را می‌چشد؛ خطاب به حضرت ساقی که چنین حضوری را پیش آورده تقاضا می‌کند تا جام میِّ غرق حضورشدن را به او عطا کند، حضوری که معلوم نیست چه حکمت‌هایی در آن نهفته است و ما با چه آینده‌ عجیبی روبه‌رو می‌شویم زیرا به جهت وسعتی که دارد قابل تصور نیست. هرچه هست برقی از از منزل لیلی در سحرگاهی تاریک درخشیده و جان موحدان عالم را بسی حیران کرده، به طوری که آماده‌اند تا آخر پای موقعیت مقابله با استکبار بایستند. 🌸آن‌ که  پُرنقش   زد   این  دایره  مینایی     🌸کس ندانست که در گردشِ پرگار چه کرد