eitaa logo
لب المیزان
5.8هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
32 ویدیو
170 فایل
🔸 گروه فرهنگی المیزان 🔸استاد اصغر طاهرزاده 💎ارتباط با مدیر کانال @modir_lobolmizan 🔹سروش: Sapp.ir/lobolmizan 🔹ایتا:Eitaa.com/lobolmizan 🌐www.lobolmizan.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺شرح 🌺 🔺شورایمانی دیگر مسدود نیست 💠https://lobolmizan.ir/leaflet/1532 🔮استاد اصغر طاهرزاده کانال لب المیزان 📱 @lobolmizan کانال صدای لب المیزان 📱 @sound_lobolmizan آدرس اینستاگرام 📱https://www.instagram.com/asghar_taherzadeh آدرس آپارات 🌐https://www.aparat.com/asghar_taherzadeh
🌺شرح 🌺 🔺شورایمانی دیگر مسدود نیست 🔮استاد اصغر طاهرزاده صبابه تهنیتِ پیرِ مِی‌فروش     آمد          که موسمِ طرب و عیش و ناز و نوش آمد هوا مسیح‌نفس  گشت  و  باد،  نافه‌گشای      درخت سبز  شد و مرغ دَر خروش آمد تنورِلاله چنان برفروخت بادِ    بهار        که غنچه، غرقِ عرق گشت و گل، به جوش آمد به گوشِ هوش نیوش از من و به عشرت کوش     که این سخن سَحَر ازهاتفم به گوش آمد زفکرِتفرقه باز آی تا شوی  مجموع       به حکمِ  آن که چو شد اهرمن سروش آمد ز مرغِ صبح  ندانم که  سوسنِ آزاد      چه گوش کرد؟که با دَه زبان خموش آمد چه جایِ صحبتِ نامحرم است مجلسِ اُنس؟ سرِ پیاله بپوشان که  خرقه‌پوش  آمد زخانقاه به میخانه می‌رود حافظ        مگرز مستیِ  زهدِ ریا به  هوش  آمد 🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 🌸صبابه تهنیتِ پیرِ مِی‌فروش آمد     🌸که موسمِ طرب و عیش ونازونوش آمد 🔺در راستای افقی که بر جناب حافظ گشوده شده و حضوری که ایشان را فرا گرفته، چنین گزارش می‌دهد که صبا آن حالت معنوی همانند روحانیت جناب جبرائیل، برای پیر میّ فروش خبری شاد آورده و به پیر میّ فروش که جان‌ها را با کلام و رفتار خود شور و شعف می‌بخشد، تهنیت گفت، از آن جهت که زمانه تغییر کرده و همان‌طور که در بیت آخر متذکر می‌شود، حضور میخانه‌ای به جای حضوری که تا دیروز، حضور مسجد و مدرسه بود، به میان آمده و این همه سخن حافظ است در توصیف حضوری که به جای زهدِ ریا، حیات معنوی دیگری پیش آمده. 🌸هوا مسیح‌ نفس گشت و باد ،  نافه‌گشای      🌸درخت سبزشدو مرغ دَرخروش آمد 🔺در وصف حضوری که حضور زهدِ ریا نیست و قربی را با خود به میان آورده، می‌فرماید: هوا همانند مسیح«علیه‌السلام» که مرده زنده می‌کردند، حیات‌بخش شده و باد طوری وزیدن گرفته که عطرافشان و نافه‌گشا گشته و درخت با سبزی خود در غایت لطافت قرار گرفته و مرغ در سر زندگی کامل در کمال شادی است. این یعنی حضور در «اصالت وجود» و درک حضوری که انسان می‌تواند در نسبت وجود خود با حضرت حق داشته باشد، به همان درک عین الربط بودن نسبت به حق. 🌸تنورِلاله چنان برفروخت بادِ    بهار         🌸که غنچه، غرقِ عرق گشت و گل، به جوش آمد 🔺باد بهار با وزیدن صبح‌گاهان‌اش فضای لاله‌گون را گرم کرد و آن را آن‌چنان برافروخت که غنچه از سر غیرت که بنا دارد بیشتر بشکفد، غرق عرق گشت و گل به جوش آمد و شیدایی خود را نمایان ساخت، به این معنا که در این مسیری که گشوده شده ابواب شور ایمانی دیگر مسدود نیست که باز گرفتار تاریخی باشیم که زهد، خودنمایی کند و ما همچنان بدون شور ایمانی، در ظاهر عبادات متوقف شویم.  🌸به گوشِ هوش نیوش از من و به عشرت کوش  🌸که این سخن سَحَر از هاتفم به گوش آمد 🔺حال جناب حافظ در راستای شرایطی که پیش آمده متذکر درک زمانه‌ای می‌شود که هاتف غیبی ذیل وحی الهی، به جان او القا نموده، و با توجه به آنچه از زمانه درک کرده می‌فرماید با تمام وجود از من بپذیر که زمانه، زمانه شور و شعف ایمان و عیش الهی است و این سخنی است که سحرگاهان بر قلب حافظ جاری شده تا از آن به شما خبر دهد. خبر از حضوری که جناب حافظ از طلوع آن خبر داد و جناب صدرالمتألهین، میدانِ آخرالزمانی آن را گشود.[1] 🌸ز فکرِ تفرقه بازآی تا شوی  مجموع     🌸به حکمِ آن که  چو شد  اهرمن  سروش آمد 🔺در چنین شرایطی که شرایط حضور هرچه بیشتر غلبه ایمان است و نه محدودشدن در آداب، از تفرقه و تعلق به کثرات و غفلت از وسعت انسانی، باز آی و از آن دوری کن تا یگانگی که به دنبال آن بودی پیش آید، به همان معنایی که هرگاه شیطان را از صحنه‌های جان بیرون کردی، متوجه حضور فرشتگان خواهی شد. این یعنی حضور در تاریخی که از «اصالت ماهیت» که مبنای کثرت است، عبور کرده‌ایم و به «اصالت وجود» که یگانگی در آن حاضر است ، در عین شدت و ضعف، وارد شده‌ایم، امری که حضرت روح الله«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» متذکر آن بودند و بدون آن‌که از واژه‌های صدرایی استفاده کنند، تفکر صدرایی را در مردم به‌خصوص در بسیجیان حاضر کردند. 🌸ز مرغِ صبح  ندانم که سوسنِ  آزاد    🌸چه گوش  کرد؟ که  با دَه  زبان  خموش  آمد 🔺سوسن این جانِ شنو ای مردان حق، از بلبل صبحگاهان که همان نفحات رحمانی است که در تاریخ توحیدی دمیده می‌شود، چه شنید که با آن همه گفتار، تمام وجودش یک سخن شده و آن حضور در تاریخی که بشر با هوشیاری تمام متوجه ضعف زهدِ ریا شده و به جای ادامه دیروز و باز سخن‌گفتن، زندگی معنای دیگری پیدا کرده که آن حضور از صد زبان رساتر و گفتنی‌تر است.  🌸چه جایِ صحبتِ نامحرم است مجلسِ اُنس؟     🌸سرِ پیاله بپوشان که خرقه‌پوش آمد