💠 #یادداشت_ویژه
✅آینده ما چه آینده ای است؟
🔵استاداصغرطاهرزاده
بسم الله الرّحمن الرّحیم
1- جهانِ پیش روی ما چه جهانی است؟ از آنجایی که هر ملتی جهانی دارد،[1] ملت ما در این تاریخ با هویتی که ریشه در تاریخ - ایرانی، اسلامی، شیعی- دارد، چه جهانی پیش رویش قرار خواهد گرفت که نه خارج از جهانِ توسعهیافته است و نه عین آن؟
2- با توجه به آنکه انسان مؤمن و عاقل، زمانشناس است و متوجهی روحی است که در زمانه جاری است، آیا با هویت پیچیدهای که در حال حاضر در ملت ایران بهوجود آمده، چه آیندهای میتواند آیندهی ما باشد تا از امروز، رانده و در فردا، مانده نباشیم و با نظر به آن آینده، در امروزِ خود مأوای درستی برای خود انتخاب کنیم؟
3- قرآن میفرماید وقتی مؤمنین صدر اسلام با احزاب یعنی اتحاد کفر جهانی روبهرو شدند که بنا داشتند ریشهی اسلام را بکنند؛ گفتند: «هذا ما وَعَدَنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُمْ إِلاَّ إيماناً وَ تَسْليماً»(احزاب/22) این است آن وعدهی خدا و رسول خدا(ص)، و خدا و رسولاش وعدهی صادقی دادند، و در مسیر مقابله با جمعِ کفار متحد، نهتنها خود را نباختند، بلکه ایمان و دلسپردگیشان به اسلام افزون شد. زیرا متوجه بودند وقتی همهی کفر به میان میآید، با شکستی که میخورد هویت تاریخیاش را از دست میدهد و تاریخ دیگری ظهور میکند. آن مؤمنین با نظر به چنین آیندهای، توانستند امروزِ خود را درست تحلیل کنند و در آن مأوا گزینند.
4- شواهد حکایت از آن دارد که جهانِ در حال طلوع و آیندهی پیشِ رو، طوری در حال شکلگرفتن است که آنچه ماورای فهم بشر روزمرّه است را به ارمغان میآورد تا هرکس در آن فضای گشوده بتواند «خود» را نیز آغاز کند و به یک معنا متولد شود و همدیگر را در جهانِ گشودهای درک کنند که با انقلاب اسلامی به ظهور آمده و نه در جزیرههای منقطع.[2]
5- با ظهورِ رخداد انقلاب اسلامی و ظهور تواناییهای بشر برای مقابله با کفر و استکبار، هرکس به جهت طلوع جهانی دیگر، از خویش درکی بس متعالی یافته است، هرچند هنوز آن جهان نامتعیّن است، ولی با نظر به آن میتوانیم از عرصهی روزمرّگی و نیهیلیسمی که در آن سرگردانیم، خارج شویم و راهی به سوی آیندهی خود پیدا کنیم. با توجه به این امر، رهبر معظم انقلاب«حفظهاللّه» میفرمایند: «من این را از روی اطلاع عرض میکنم که کشور در حال پیشرفت است، انقلاب و مبانی انقلابی در حال پیشرفت است... کشور دارد به سمت مفاهیم انقلابی و آرمانهای انقلابی و حقایق انقلابی حرکت میکند... ما داریم پیش میرویم. ما در ماده و معنا پیش میرویم، ما به توفیق الهی در ماده و معنا، استکبار را شکست میدهیم.»(در دیدار با خبرگان رهبری، در تاریخ 15/6/97)
6- لیوتار[3] متذکر این امر است که دورانِ «فرا روایتها» گذشته است و این بدین معنا است که در دنیای جدید هرکس به خودی خود می تواند یک «فرا روایت» باشد و «وحدتی» باشد در عین «کثرت». اندیشهای باشد به وسعت تاریخی که در آن زندگی میکند و او را فرا گرفته. این یعنی ما در آیندهی خود با جوانانی روبهرو هستیم که هر کدام یک اَبر مرد میباشند، در بستر سنتی که انقلاب اسلامی در مقابل ما گشوده است. دورانی که یکی فکر کند و تصمیم بگیرد، تمام شده است و حتی اگر کسی بر آن تأکید داشته باشد که نظر خود را بر بقیه تحمیل کند، بداند که در این دنیا تنها میماند.
7- آقای دکتر اسداللّه رحمانزاده استاد کالج کانتر آکاستا در آمریکا در یادداشتی، تحت عنوان «هیچ تجربهای از خداوند تجربهی ایمان را به ما نشان نمیدهد»؛ سعی دارد نظرات و تئوریهای اندیشمندان جهان را نسبت به ایمان به خدا با خواننده در میان بگذارد و در مقالهی «پایان جهانِ نیچهای و ضرورت امر دینی» در نقد سخنان آقای دکتر عبدالکریمی روشن میکند، جهانِ نیچهای که جهان نیهیلیسم است، مرده است، و معتقد است سکولاریسم و نیهیلیسم به پایان خط خود رسیدهاند. یعنی در این زمان نهتنها امر دینی غیر ممکن نیست، بلکه امر غیر دینی و سکولار، غیر ممکن شده است. از این به بعد جبههی مقابله با انقلاب اسلامی است که در مقابل انقلاب اسلامی منفعل خواهد بود و امید ادامهی خود را از دست میدهد.
8- خداوند در آیهی «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون» متذکر این امر است که انتهای عالم هستی به ابتدای خود که حضرت حق است برمیگردد و این سنت برای هر حقیقتی صادق است و به همین جهت با ظهور حضرت مهدی(عج)دین اسلام به اصل و بنیاد خود برمیگردد که رسول خدا(ص)در آغاز، آن بنیاد را به میان آوردند و در همین رابطه به زهرای مرضیهi مژده دادند که مهدی امت از ما است. در دلِ همین قاعده و سنت، انقلاب اسلامی به آغازِ خود یعنی به انگیزههای اصیلی که با آن به ظهور آمد، برمیگردد. یعنی آیندهی انقلاب را میتوان به آغاز آن مرتبط کرد. یعنی آن آغ
از است که همواره در آینده حاضر خواهد بود. اگر آن آغاز را با نگاهی روشن و غیر آلوده نگاه کنیم همان آغاز، در آینده به سراغمان میآید. توجه به آغازِ تفکر تاریخی است که ما را به سر چشمهای که ممکن است ابتدا روشن نباشد راهنمایی میکند. با اینهمه آن آغاز است که همواره در آینده خود را از «اجمال» به «تفصیل» میآورد و آیندهی ما را میسازد و این بازگشت به گذشته نیست بلکه معنابخشیدن به آینده است، زیرا وقتی در این سفر به آن آغاز نگاهی وجودی و نوری داشته باشیم و با نظر به انگیزههایی که منجر به این فتح تاریخی شده، سعی کنیم حجابهای طاغوتی آن را رفع نماییم، روز به روز بهتر و بهتر خود را نشان میدهد. زیرا آن آغاز با حقیقت وجودیاش همواره در حالت تجلی است و با نفوذ و سیطرهای که دارد موانع حضور خود را به عقب میراند، هرچند ممکن است ما در میانهی راه بمانیم، در این صورت آن آغاز خود را ادامه میدهد و این ما هستیم که عقب ماندهایم.
اگر آن آغاز، یک آغاز متعالی و توحیدی است حتماً در آیندهی خود حاضر خواهد بود و اگر ما عقب ماندیم به جهت آن است که آغاز را در آیندهاش دنبال نکردیم و تحت تأثیر روشنفکران غربزده، آیندهای مَندرآوردی برای خود ساختیم که هرگز آیندهی ما نخواهد بود، حتی اگر آیندهی جهان غرب باشد.[4]
9- انقلاب اسلامی چیزی را به بشر عرضه میکند که در بستر آن، انسانها به اصالتهای خود برمیگردند، البته به شرطی که متوجه باشیم انقلاب اسلامی، یک فرایندِ تاریخی است و برای رسیدن به اهدافِ تمدنیاش راهی طولانی در پیش دارد. ما تاریخی را شروع کردهایم که به تعبیر رهبر معظم انقلاب در این چهل سال، ما فعلاً در مرتبهای از بلوغ آن هستیم، یعنی مرحلهی جوانی آن که ابتدایِ به ظهورآمدنِ استعدادهای آن میباشد.
پس از به میانآمدنِ انقلاب اسلامی، تصوری از زندگی به صحنه آمده که این تصور دو وَجه دارد: یکی اینکه نسبت به آیندهای که با دنیای مدرن بخواهیم خود را ادامه بدهیم باید مأیوس باشیم. دیگر اینکه میتوان به ظهور انسانی که انسانی است قدسی، امیدوار بود -که شهداء نمونهی آن هستند-. با ظهور چشماندازی اینچنین باید متوجه بود ما در فرآیندی قرار میگیریم که به مرور فرهنگ زندگیِ توحیدی جایگزین فرهنگ قبلی میشود بهخصوص که انقلاب اسلامی متذکر فطرت توحیدی انسانها میباشد. این همان فتحالفتوحی است که با انقلاب اسلامی در این جهان به ظهور میآید به همان معنا که قرآن فرمود: «كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً»(فتح/29) مانند زراعتی که جوانههای آن سر برآوردند و به تدریج نیرو میگیرند، پس سخت و ستبر شده بر ساقههای خود میایستند. در حدّی که زُرّاع و بنیانگذاران آن نیز از استواری آن به شگفت میآیند. پس «حضور» محقق میشود تا کفار به خشم آیند. این وعدهی الهی است برای کسانی که ایمان به خدا و امداد الهی دارند و در راستای تحقق وعدهی الهی عمل میکنند، در رابطه با آنها مغفرت و اجر عظیمی هست.
10- رهبر معظم انقلاب«حفظهاللّه» در راستای تحقق آرمانهای فکری فرهنگی میفرمایند: دچار شتابزدگی و بهانهگیری هم نباید بشویم. یکی از چیزهایی که واقعاً ماها همه باید به آن توجّه بدهیم، این است که یکی از عیوب کار، این بیصبری و شتابزدگی است؛ مرتّب آدم پا به زمین بزند که «آقا چرا نشد؟ چرا نشد؟» خب هر چیزی قدری دارد، هر چیزی اَجَل و اَمَدی دارد، همه چیز باسرعت انجام نمیگیرد.(۱۳۹۷/۱۲/۲۳) ولی با توجه به بصیرتی که ایشان دارا میباشند؛ ما در آیندهای حاضر هستیم که به تعبیر ایشان: «ما به توفیق الهی در ماده و معنا، استکبار را شکست میدهیم.» ما با نظر به چنین آیندهای باید در امروزمان در مأوای انقلاب اسلامی بهسر بریم و خود را با هویتِ ضدّیت با استکبار، با جدّیتِ تمام ادامه دهیم تا به معنای گمشدهی خود برگردیم، معنایی که امروزمان از فردایمان جدا نیست.
11- در ترددِ میان نظر به مظاهر جزئی انقلاب و توجه به حقیقت کلّی آن، میتوان متوجه گشت که این مظاهرِ جزئی چگونه به آن حقیقت کلّی مرتبطاند و این کثرات ما را به کدام وحدت ارجاع میدهد؟ در این حالت در مواجهه با امور جزیی، گرفتار دوگانگیِ «ذهن» و «عین» نمیشویم؛ بلکه متوجهی حقیقتی میگردیم که همهی این امور جزئی حتی ما را در برگرفته و به عقلانیت و فهمی میرسیم که از قلب، جدا نیست.
رازِ حضور مردانی مثل شهید چمران و شهید صیاد شیرازی در مواجهه با عقلانیتِ عقلِ مدرن و در عین حضورِ قلب نسبت به حقیقت هستی، در امر فوق نهفته است. اینان نشان دادند قلبشان در مواجهه با جهان مدرن و تحصیل در جهان خارج، از دست نرفته است، چیزی که در ذات انقلاب اسلامی برای حضور در
آیندهاش مدّ نظر است که قبلهی انسانهای آینده دیگر، قبلهی غرب و طاغوت نیست.
حال! باز باید پرسید آیندهی ما چه آیندهای است که بتوانیم در امروزمان سرگردان نباشیم و بیمأوا بهسر نبریم، زیرا برای سکنیگزیدن در امروز، اولاً: باید «آغاز» را همواره مدّ نظر داشت و آینده را نیز هرگز گم نکرد، و ثانیاً: آینده را در إزایِ عهد با آغازِ آغازها معنا کرد. و این است معنای زندگی در «مبداء» و «معاد» نسبت به هر حقیقتی که حقیقتاً، حقیقت باشد.
12- با توجه به اینکه فهم هر اثری، تاریخی است و نسبتی با حال و آینده دارد، بدین معنا که فهم همواره در کُنشِ بین زمان حال و گذشته و آینده عمل میکند؛ میتوان نتیجه گرفت دو فهم در دو مرحلهی تاریخی در یک موضوع، یکسان نیست تا گمان کنیم میتوانیم در فهمِ یک موضوع، از زمان خود پا را بیرون بگذاریم و این یعنی انسان نسبتِ درستی از آینده نداشته باشد، در امروزی که می خواهد خود را و زمانهی خود را درک کند.
والسلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته
[1] - قرآن در رابطه با حضور انسانها و ملتها در قیامت، میفرماید: «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»(إسراء/71) به این معنا که انسانها در آن روز، در عین حفظ هویت فردی، بر اساس شخصیتِ آرمانی که برای خود در اجتماعِ بشریشان مدّ نظر داشتند، محشور میشوند. «وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً عَسَى اللَّهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ»(توبه/102) خلط عمل صالح و سیئه، یک چیزی است که در همه وجود دارد. پس اگر عمل سیئه را ذکر میکنیم، عمل صالح را هم ذکر کنیم. قَالَ رَسُولُ اللَّه)ص): «حُبُّ عَلِيٍّ حَسَنَةٌ لَا يَضُرُّ مَعَهَا سَيِّئَةٌ وَ بُغْضُ عَلِيٍّ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَة.» یعنی اگر جهتگیری انسان و شخصیت آرمانی او علیu بود، لغزشهای کوچک، شخصیت او را از حوزهی ایمان خارج نمیکند و در همین رابطه میتوان به قرآن نظر کرد که میفرماید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم»(فتح/ 29) یعنی آنان که همراه حضرت محمد(ص) تاریخی را پایهگذاری کردند، دارای هویتی خاص هستند، هویتی که اقتضاء میکند مرز بین خود و دشمن را همواره حفظ کنند و نسبت به خودیها رحمت و رفاقت را مدّ نظر داشته باشند، با چنین هویتی در تاریخ حاضر میشوند و آن چنان جهانی را شکل میدهند که پیامبر خدا (ص): رهبر آن هستند.
[2] - اخیراً رهبر معظم انقلاب«حفظهاللّه» در حکم خود به امام جمعهی بندرعباس فرمودند: تقویت جریان انقلابی و جوانان مؤمن و رویِ گشاده و دست مهربان با عموم طبقات؛ توصیهی مؤکد اینجانب است. توفیقات شما را از خداوند متعال مسألت میکنم. سیّد علی خامنهای۲۶ تیرماه ۱۳۹۸
[3] - ژان فرانسوا لیوتار از پیشگامان فلسفهی پُستمدرن در فرانسه، متولد 1924 و متوفی 1998.
[4] - دویست سال سرگردانی به جهت آن بود که در مواجهه با غرب، خود را باختیم و خواستیم سر تا پا غربی شویم و به خِرَدِ قومی خود پشت کردیم و عملاً از آنجا رانده، و در اینجا، مانده شدیم
🌐http://lobolmizan.ir/post/1662
آدرس اینستاگرام
https://www.instagram.com/asghar.taherzadeh
سایت لب المیزان
🌐www.lobolmizan.ir
کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
پیام رسان سروش
📱 sapp.ir/lobolmizan
پیام رسان ایتا
📱 eitaa.com/lobolmizan
آیندهی ما چه آیندهای است؟.mp3
16.56M
💠 #صوت
✅آینده ما چه آینده ای است؟
🔵استاداصغرطاهرزاده
🌐http://lobolmizan.ir/post/1662
📱 @lobolmizan
📱 @sound_lobolmizan
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره25104
🔵استاداصغرطاهرزاده
⁉️سلام علیکم استاد عزیز: در کتاب حقیقت نوری اهل البیت ص ۳۰۰ امام صادق (ع) می فرمایند فرشته ای که با ما ارتباط دارد فوق جبرائیل و میکائیل است. مگر ما غیر از این ۴ ملائک مقرب ملک دیگر داریم؟ لطفا در خصوص فرمایش امام توضیح بفرمایید چون در کتاب توضیح داده نشده است.
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: آری! زیرا از یک طرف در قرآن داریم که خداوند به شیطان میفرماید چرا به آدم سجده نکردی؟ استکبار ورزیدی، یا از عالین بودی؟ یعنی از آن ملائکهای که مورد خطابِ حضرت حق نبودند. میفرماید: «قالَ یا إِبْلیسُ ما مَنَعَکَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِیَدَیَّ أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالینَ» (ص/75)
صاحب المیزان چنین آورده است: «جمله «أَسْتَکْبَرْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْعالِینَ» استفهامی است توبیخی، معنایش این است که: آیا سجده نکردنت از این بابت است که عارت می شد، و خود را از این کار بزرگتر می دانستی؟ و یا اینکه به راستی شان تو اجل از این عمل بود و تو از کسانی بودی که قدر و منزلتشان بالاتر از آن است که مامور به سجده بر آدم شوند؟ و از همین جا بعضی از مفسرین استفاده کرده اند که: معلوم می شود خدای تعالی مخلوقاتی عالی دارد که مقامشان اجل از آن است که برای آدم سجده کنند، بندگانی هستند مستغرق در توجه به سوی پروردگارشان، و هیچ چیزی را به جز او درک نمی کنند.» و در حدیثی از رسول اکرم (ص) نقل شده که فرموده: عالین «من و علی و فاطمه و حسن و حسین می باشیم» موفق باشید
🌐http://lobolmizan.ir/quest/25104
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال وصدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره25106
🔵استاداصغرطاهرزاده
⁉️سلام علیکم استاد جان: در جواب سوالم راجع به ترنسها فرمودین، در هر حال روح انسان با وجهِ تجرد خود که شامل همهی موقعیتهایش میباشد، بدن خود را میسازد. زیرا همان هیپوفیزِ مغز هم که قسمتی از بدن است را همان روح ساخته، حالا چرا ساز دیگری میزند؟ خب این اشکال در مورد ناقص الخلقه ها هم مطرح می باشد و همونطور که من از شما درس گرفتم پاسخش اینه که نفس با توجه به امکاناتی که دارد بدن خود را می سازد. امکاناتش لابد ناقصه که بدن ناقص میسازه. خب این vو راجع به ترنسها نمی توان گفت که نفس امکاناتش ناقص بوده نتونسته بدن مدنظرش رو بسازه؟
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: به همین جهت عرض شد باید مشکلی در میان باشد. آیا باید گفت روحِ ترنسها نوعی غفلت در ساختن بدن خود داشتهاند آن هم در این حدّ که بدنی غیر از بدن مناسب روح خود برای خود شکل دادهاند؟ یا نحوهای از گرایش است که نباید تسلیم آن بشوند در آن حدّ که گمان کنند حقیقتاً روح آنها غیر بدنشان است؟ موفق باشید
🌐http://lobolmizan.ir/quest/25106
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال وصدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره25107
🔵استاداصغرطاهرزاده
⁉️سلام علیکم:
استاد؛ حقیر پایه اول حوزه علمیه هستم و واقعا فهم دین رو دوست دارم. اما الان جدیدا انگیزه ای برای یادگیری برخی از دروس آن ندارم و حالت کسلی دارم و بین ۲ راهی، ماندن در حوزه و بیرون آمدن مانده ام. می خواستم بپرسم با این اوضاعی که دارم چه کاری باید انجام دهم؟
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: به هر صورت، اولِ کار که بحث مقدمات است مدتی یکنواختی دارد ولی اگر بتوانید تحمل کنید و استعداد لازم جهت فهم مطالب را در خود مییابید، خوب است که ادامه دهید. در قسمت آرشیو سؤالات در موضوع «حوزه یا دانشگاه» نکاتی جهت فهم بهتر موضوع هست، خوب است که به آنجا رجوع شود. موفق باشید
🌐http://lobolmizan.ir/quest/25107
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال وصدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
ج1_تفسیرسوره جاثیه.mp3
6.31M
🔸 #تفسیر_قرآن
🔸سوره #جاثیه
💠سوره جاثیه وتجلی اسم عزیزحکیم
🔮استاد اصغر طاهرزاده
⏰جلسه1 (98/6/23)
کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
پیام رسان سروش
📱sapp.ir/lobolmizan
پیام رسان ایتا
📱eitaa.com/lobolmizan
آدرس اینستاگرام
📱https://www.instagram.com/asghar.taherzadeh
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره25109
💠آتش جهنم از جنس خشم الهی است و روح را میسوزاند
🔵استاداصغرطاهرزاده
⁉️سلام علیکم استاد بزرگوار وقتتون بخیر.یک. جنیان از جنس آتشند چطور اتش جهنم آنرا میسوزاند؟دو.یک سخنران در یک برنامه تلویزیونی گفت جنیان در قیامت به صورت انسان محشور میشوند.البته در دنیا ممکنه جن به صورت انسان در بیاید ولی در قیامت که نفس و بدن یکی هستند و صورت انسانی صورت همه اسماء است چطور میشود جنیان که همه اسما را ندارند به شکل انسان محشور شود؟چنین چیزی ممکن است؟
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: 1- آتش جهنم از جنس خشم الهی است و روح را میسوزاند و آثار آن بر آن بدنی که مظهرِ روح است، ظاهر میشود 2- نباید به این نوع صحبتها توجه داشت که مبنایِ درستی ندارد. موفق باشید
🌐http://lobolmizan.ir/quest/25109
🔻کانال لب المیزان
📱 @lobolmizan
🔻کانال صدای لب المیزان
📱 @sound_lobolmizan
🌸 #پرسش_و_پاسخ
💠سوال شماره25110
💠معنای معجزه بودن قرآن
🔵استاداصغرطاهرزاده
⁉️سلام
برای این که علم پیدا کنم که قران پیام خداست!قران برای من تحدی اورده است. و می گوید من از جانب خدایم.چرا؟چون کسی نمی تواند یک سوره همانند قرآن بیاورد.
سوال:منکه فارسی زبانم وعربی نمیدانم چگونه این استدلال قران قبول یا رد کنم؟ من که توانایی ارزیابی
این ادعای قران را ندارم.
سوال حال من باید چکار کنم.
✅- باسمه تعالی: سلام علیکم: به نظر میآید که در همان زمان که فصاحت در زبان عربی به اوج خود رسیده بود و آنها نتوانستند سورهای همانند سورههای قرآن بیاورند؛ میتواند برای ما حجت باشد. از طرفی با نظر به محتوی قرآن و تدبّر در آن میتوان متوجه شد که این سخنها، سخنهای خداوند است. و در همین رابطه حضرت حق میفرماید: «أفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا» ﴿۸۲/ نساء﴾ آيا در قرآن نمى انديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مى يافتند. موفق باشید
در ضمن در کتاب «مبانی نظری نبوت و امامت عرایضی شده است که عیناً خدمتتان ارسال میگردد:
دريچه هاى اعجاز قرآن
قرآن مىفرمايد: «وَ انْ كُنْتُمْ في رَيْبٍ مِمّا نَزَّلْنا عَلي عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِه»[1] اگر در معجزهبودن آنچه بر بندهى ما نازل شده شك داريد، سورهاى مانند آن بياوريد. مبناى برهان اين است كه او يا بهواقع پيامبر است و اين آيات از طرف خدا بر او نازل شده، و يا پيامبر نيست و با استعدادهاى بشرىاش اين آيات را تنظيم كرده است. در حالت دوم از آن جهت كه بشر است اين آيات را آورده، پس شما هم كه بشر هستيد، مسلم اگر همهى شما جمع شويد مىتوانيد يك سوره مثل سورههاى اين قرآن بياوريد و اگر نمىتوانيد، معلوم مىشود كه او از جنبهى بشرىاش به چنين توانايى نرسيده، پس او پيامبر خدا است. در رابطه با معجزهبودن قرآن نمونههايى در ذيل؛ مورد اشاره قرار مىگيرد:
1- از نظر فصاحت و بلاغت: قرآن از نظر هندسهى كلمات و نظم خاصى كه كلمات دارند، نه سابقه دارد و نه لاحقه، به طورىكه نه تا آن زمان بشريت با اين تركيب و نظم سخن گفته و نه بعد از آن انسانها توانستند از آن تقليد كنند و با آن نظم و هندسه سخن بگويند. قرآن داراى آهنگ خاصى است كه در عين دارا بودن مفاهيم معنوى، بدون تكلف و تصنع، عالىترين معانى را در عالىترين قالبهاى لفظى اظهار مىكند به طورىكه معلوم نيست الفاظ تابع معانىاند و يا معانى تابع الفاظ.
قرآن در زمانى به صحنه آمد و مبارز طلبيد كه اوج تكامل فصاحت عرب بود. از آن عجيبتر بعد از آمدن قرآن نيز سخن رسول خدا (ص) و حضرت على (ع) در عين فصاحت زيادى كه دارد، اصلًا شكل و هندسهى قرآن را ندارد. و اين مبارزه طلبى هنوز هم به قوت خود باقى است، مضافاً اينكه تا حال كسى نيامده بگويد قبل از قرآن چنين كلماتى به اين شكل در فلان كتاب بوده است. همچنانكه كسى نيامده بگويد من مثل آن را آوردهام و اتفاقاً هر قدر انسان فصيحتر باشد بيشتر متوجه مىشود كه فصاحت قرآن از نوع فصاحت بشر نيست. همچنانكه جادوگران متوجه شدند كار حضرتموسى (ع) از نوع سحر نيست.
2- از نظر عُلوّ معنى و محتوى: بىگمان مطمئنترين راه براى شناخت حقيقت قرآن، رجوع به متن قرآن و تأمل در توصيفها و تعبيرهاى آن در بارهى خود مىباشد، توصيفهايى از قبيل «هُدى للنّاس»، «هُدى للمتّقين»،
«تبياناً لكلّ شَيئ»، «حكيم» و «فرقان» كه همه حكايت از آن دارد كه وقتى مىفرمايد: اگر مىتوانيد مثل آن را بياوريد، يعنى آن چيز مثل قرآن از حيث هدايتگرى و آوردن معارف هدايتگر و از حيث مطالب حكمتآميز، همسنگ دانشهاى قرآن باشد و از اين زاويه بشر را به آوردن چنين انديشههايى در حد قرآن دعوت مىكند.
جامعيت و كمال قرآن بدين معنى است كه قرآن مجيد تمامى مواد و مصالح علمى جهت رسيدن انسان به سعادت فردى و اجتماعى را دارا است و با معارف خود رابطهى انسان با «خدا»، «خود»، «انسانهاى ديگر» و با «جهان» را تبيين مىكند و همهى اين معارف داراى سطوح و لايههاى متكثر هستند و در آن براى هرموضوعى بطنها وجود دارد. در پايينترين سطح با مردم عادى صحبت مىكند و هرچه مخاطب خود را دقيق بيابد، بطنى از بطون خود را براى او مىگشايد و آوردن سورههايى با اين حدّ از علوّ در معانى به هيچوجه در حدّ بشر نيست.
انسانى كه قرآن طرح مىكند وسعتى از قبل از تولد تا بعد از مرگ دارد و دستورات قرآن همهى ابعاد اين انسان را با همهى دقايق روحىاش فرا گرفته است، در حالى كه انسان معرفى شده از راه حس و انديشهى بشرى در ميان دو پرانتز (تولد) تا (مرگ) قرار دارد.
در قرآن همهى اصولِ معارف قرآن از توحيد استنتاج شده و سپس گسترش يافته و به صورت اخلاق و عقايد و احكام در آمده به اين معنى كه هر حكمِ فرعى آن اگر تحليل شود
به «توحيد» باز مىگردد و توحيد نيز اگر تفريع و باز شود، همان احكام و مقررات فرعى را تشكيل مى دهد.
مىفرمايد: «كِتابٌ احْكِمَتْ اياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ خَبير»[2] قرآن كتابى است با آيات محكم كه سپس به صورت تفصيل درآمده، يعنى اين كتاب با آيات متعدد داراى غرض واحدى است كه وقتى به تفصيل در آيد، در يك مورد به صورت «اصول دين» و در مورد ديگر به صورت موضوعات «اخلاقى» در مىآيد و در جاى خود به صورت احكام شرعى ظاهر مىشود، به اين معنى كه هرچه نزول كند و از اصل به فرع برسد از آن غرض اصلى خارج نمىشود و از مسير توحيدى خود عدول نمىكند. به عنوان مثال: توحيد خدا در مقام اعتقاد عبارت است از اثبات «اسماء حسنى» و «صفات علياى» الهى و در مقام اخلاق عبارت است از دارا شدن اخلاق كريمه مثل رضا، شجاعت و دورى از رذايل و همان توحيد در مقام اعمال عبارت است از به جاآوردن اعمال شايسته و پرهيز از محرمات و رعايت حلال و حرام. همهى اينها به توحيد برمىگردد و انسان را به توحيد مىرساند زيرا آيات قرآن يك جهت وحدت دارند و يك جهت كثرت، از جهت صدور از طرف خدا به سوى بشر، سيرى از وحدت به سوى كثرت را دارا مىباشند ولى از جهت سير از طرف انسان به سوى خدا، سير از كثرت به وحدت را دارا هستند.
قرآن كتاب انسان شناسى است، اما آنگونه كه خدا انسان را آفريده و در همان راستا انسان را تفسير مىكند تا انسان از خود بيگانه نشود، به طورىكه در تمام فرهنگ بشر و نه در فرهنگ انبياء انسان در حدّ سورهى والعصر مطرح نيست، و انديشهى بشر نسبت به انسان به اندازهى تبيينى كه يك سورهى كوچك قرآن در مورد انسان دارد گسترش ندارد. قرآن پيوند با خدا را در همهى شئون زندگى جريان مى دهد و انسان را در حد يك باور تئوريك متوقف نمى كند، بلكه خداى حاضر و محبوب را معرفى مىنمايد كه مىتوان به او نزديك شد و با او انس گرفت. مرز ايمان و شرك در آن است كه انسانِ موحّد توانسته است حقيقت وَحدانى عالم را در هر مخلوقى بيابد و انسان مشرك پديدههاى عالم را مستقل از حقيقت وحدانى مىنگرد.
3- اعجاز قرآن از جهت نبودن اختلاف در آن: قرآن در طول 23 سال بر پيامبر خدا (ص) نازل شد، آن هم در شرايط اجتماعى و روحى متفاوتى كه براى رسول خدا (ص) پيش مىآمد، بدون آن كه رسول خدا پيشنويسى داشته باشد و يا پس از نزول آن به و حكّ و اصلاح آن بپردازند با اين همه هيچگونه تناقض و اختلافى در ميان مطالب آن نيست. هرگز كسى نديد كه مثلًا پيامبر (ص) يادداشتى داشته باشند و مطابق آن يادداشت آيات را قرائت كنند و يا طورى آيات را بخوانند كه بعداً معلوم شود يك كلمه را اشتباه گفتهاند و بخواهند آن را تصحيح كنند، آن هم آياتى كه قبلًا هيچكس چنين كلماتى در هيچ كتابى نگفته بود و بعداً هم كسى نيامد بگويد شبيه آن كلمات در كتابهاى رومىها و يا ايرانىهاى متمدن آن زمان ديده شده است.
قرآن طورى است كه آيهاى مفسّر آيهاى ديگر و مجموعهى آن شاهد بر مجموع آن است و در عين تنوع- حتى در يك موضوع وحدت نگاه كاملًا درآن حاكم است. مثلًا در مورد عبادت و يا تقوا هزاران نكتهى متنوع دارد ولى همه با يك بينش و يك جهت و يك نگاه. خودِ قرآن مىفرمايد: «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً»[3] آيا اين منكران قرآن در قرآن تدبّر و تفكر نمىكنند تا متوجه شوند اگر از طرف غيرخداوند صادر شده بود، حتماً در آن اختلاف و تضاد مىيافتند زيرا: اولًا: فكر انسان دستخوش تحول و تكامل است، و در آخر عمر عموماً اشتباهات اول را ندارد. ثانياً: افكار انسان در طول زندگى تحت تأثير حالات متفاوت روحىاش قرار دارد و سخنانش هماهنگ آن حالات، و گاهى متفاوت و بعضاً متضاد خواهد بود. ثالثاً: كسى كه كارش بر دروغ باشد در طول عمر حتماً به تناقض و اختلاف مىافتد، در حالىكه هيچكدام از موارد بالا در قرآن نيست و يگانگى و وحدت كاملى بر آن حاكم است.
4- اعجاز قرآن از نظر جاذبه: قرآن در معرفى معنى حيات و آزادشدن از اسارت نفس و خرافات آنچنان سخن مىراند كه انسان به هيچوجه آن را از جان خود جدا نمىبيند و بهخوبى جذب آن مىشود. قرآن انسان را بر عقدههاى درونىاش پيروز مىكند، مرگ را برايش معنى مىنمايد، او را دعوت به تدبر در آياتش مىكند، مىگويد:
«افَلا يَتَدَبَّروُنَ الْقُرانَ امْ عَلي قُلُوبٍ اقْفالُها»
آيا تدبّر در قرآن نمىكنند و يا بر قلبهاشان قفل زده شده است كه حقايق آن را نمىفهمند؟ به همين جهت عقل انسان در حين تدبّر در قرآن از عمق جان، حقانيت آن را تصديق مى كند و خودِ قرآن شرط تشخيص حقانيت خود را تدبّر در خودش قرار داده است. آيا تا حال ديدهشده كسى در قرآن تدبّرِ لازم را كرده باشد و براى او در حقانيت آن ذرهاى شك باقى بماند؟ و يا بيشتر كسانى گرفتار شك نسبت به قرآن هستند كه از دور و بدون تدبّر در آن نظر مى