eitaa logo
الهام انیمیشن
93 دنبال‌کننده
27 عکس
387 ویدیو
1 فایل
بهترین انیمیشن های جدید دوبله فارسی دخترانه کارتون جدید دوبله فارسی کامل پسرانه خنده دار فیلم سینمایی کودکانه خنده دار خارجی دوبله فارسی انیمیشن سینمایی خنده دار دوبله فارسی لیست بهترین انیمیشن های دنیا دوبله فارسی
مشاهده در ایتا
دانلود
قتلِ این خسته به شمشیرِ تو تقدیر نبود ور نه هیچ از بی‌رحمِ تو تقصیر نبود هیچ لایق‌ترم از حلقهٔ زنجیر نبود یا رب این آینهٔ حُسن چه جوهر دارد؟ که در او آهِ مرا قُوَّتِ تأثیر نبود سر ز حسرت به درِ میکده‌ها بَرکردم چون شناسایِ تو در صومعه یک پیر نبود نازنین‌تر ز قَدَت در چمنِ ناز نَرُست خوش‌تر از نقشِ تو در عالمِ تصویر نبود حاصلم دوش به جز نالهٔ شبگیر نبود آن کشیدم ز تو ای آتشِ هجران که چو شمع جز فنای خودم از دستِ تو تدبیر نبود آیتی بود عذابْ اَنْدُهِ بی تو که بَرِ هیچ کَسَش تفسیر نبود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1029 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز غمزده‌ای سوخته بود جامه‌ای بود که بر قامتِ او دوخته بود جانِ عُشّاق سپندِ رخِ خود می‌دانست و آتشِ چهره بدین کار برافروخته بود گر چه می‌گفت که زارَت بِکُشم می‌دیدم که نهانش نظری با منِ بود کفرِ زلفش رَهِ دین می‌زد و آن سنگین در پِی‌اش مشعلی از چهره برافروخته بود الله الله، که تلف کرد و که اندوخته بود؟ یار مَفروش به دنیا که بسی سود نکرد آن که یوسف به زَرِ ناسره بفروخته بود گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان یا رب این قلب شناسی ز که آموخته بود؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1026 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یک دو جامم دی سحرگه اتفاق افتاده بود وز لبِ ساقی شرابم در مَذاق افتاده بود رجعتی می‌خواستم لیکن طلاق افتاده بود در مقاماتِ طریقت هر کجا کردیم سِیر عافیت را با نظربازی فِراق افتاده بود ساقیا جامِ دَمادَم ده که در سِیرِ طریق هر که عاشق‌وَش نیامد در نفاق افتاده بود ای مُعَبِّر مژده‌ای فرما که دوشم آفتاب در شکرخوابِ صبوحی هم وثاق افتاده بود طاقت و صبر از خَمِ ابروش طاق افتاده بود گر نکردی نصرتِ دین، شاه یحیی، از کَرَم کار مُلک و دین ز نظم و اِتِّساق افتاده بود حافظ آن ساعت که این نظمِ پریشان می‌نوشت طایرِ فکرش به دامِ اشتیاق افتاده بود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1025 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دوش در حلقهٔ ما قصّهٔ گیسویِ تو بود تا شب سخن از سلسلهٔ مویِ تو بود باز مشتاقِ کمانخانهٔ ابرویِ تو بود هم عَفَاالله صبا کز تو پیامی می‌داد ور نه در کس نرسیدیم که از کویِ تو بود عالَم از شور و شرِ خبر هیچ نداشت فتنه جهان غمزهٔ جادویِ تو بود منِ سرگشته هم از اهلِ سلامت بودم دامِ راهم شِکَنِ طُرِّهٔ هندویِ تو بود که گُشادی که مرا بود ز پهلویِ تو بود به وفایِ تو که بر تربتِ بِگُذَر کز جهان می‌شد و در آرزویِ رویِ تو بود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1027 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
گوهرِ مخزنِ اسرار همان است که بود حُقِّهٔ مِهر بدان مُهر و نشان است که بود لاجرم چشمِ گهربار همان است که بود از صبا پرس که ما را همه شب تا دمِ صبح بویِ زلفِ تو همان مونسِ جان است که بود طالب لعل و گهر نیست وگرنه خورشید همچنان در عملِ معدن و کان است که بود کشتهٔ غمزهٔ خود را به زیارت دریاب زانکه بیچاره همان است که بود همچنان در لبِ لعلِ تو عیان است که بود زلفِ هندویِ تو گفتم که دگر رَه نزند سال‌ها رفت و بدان سیرت و سان است که بود حافظا بازنما قصه خونابهٔ چشم که بر این چشمه همان آبِ روان است که بود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1024 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
آن کز او خانهٔ ما جایِ پَری بود سر تا قدمش چون پَری از عیب بَری بود بیچاره ندانست که سفری بود تنها نه ز رازِ من پرده برافتاد تا بود فلک، او پرده دری بود منظورِ خردمندِ من آن ماه که او را با حُسنِ ادب صاحب نظری بود از چنگِ مَنَش اختر بَدمِهر به در برد آری چه کنم؟ دولتِ دورِ قمری بود ،_که_تو_درویشی_و_او_را در مملکتِ حُسن سَرِ تاجْوَری بود اوقاتِ خوش آن بود که با دوست به سر رفت باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود خوش بود لبِ آب و و سبزه و نسرین افسوس که آن گنجِ روان رهگذری بود خود را بکش ای بلبل از این رشک که گُل را با بادِ صبا وقتِ سحر جلوه گری بود هر گنجِ سعادت که خدا داد به از یُمنِ دعایِ شب و وِردِ سَحَری بود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1021 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به کویِ میکده یا رب سحر چه مشغله بود؟ که جوشِ شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود به نالهٔ دف و نی در خروش و ولوله بود مباحثی که در آن مجلسِ جنون می‌رفت وَرایِ مدرسه و قال و قیلِ مسئله بود دل از کرشمهٔ ساقی به شُکر بود ولی ز نامساعدیِ بختش اندکی گِلِه بود قیاس کردم و آن چشمِ جادوانهٔ مست هزار ساحر چون سامریش در گَله بود به خنده گفت کِی‌ات با من این معامله بود؟ ز اخترم نظری سعد در رَه است که دوش میان ماه و رخِ من مُقابله بود دهانِ که درمانِ دردِ داشت فغان که وقتِ مُرُوَّت چه تنگ حوصله بود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1022 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مسلمانان مرا وقتی بود که با وی گفتمی گر مشکلی بود به تدبیرش امیدِ ساحلی بود دلی همدرد و مصلحت بین که اِستِظهارِ هر اهلِ بود ز من ضایع شد اندر کویِ جانان چه دامنگیر یا رب منزلی بود هنر بی‌عیبِ حِرمان نیست لیکن ز من محروم‌تر کِی سائلی بود؟ که وقتی کاردانی کاملی بود مرا تا تعلیمِ سخن کرد حدیثم نکتهٔ هر محفلی بود مگو دیگر که نکته‌دان است که ما دیدیم و محکم جاهلی بود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1020 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
دیدم به خوابِ خوش که به دستم پیاله بود تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود تدبیرِ ما به دستِ شرابِ دوساله بود آن نافهٔ مراد که می‌خواستم ز بخت در چینِ زلفِ آن بتِ مشکین کُلاله بود از دست برده بود خمارِ غمم سحر دولت مساعد آمد و مِی در پیاله بود بر آستان میکده خون می‌خورم مدام روزی ما ز خوانِ قَدَر این نَواله بود در رهگذار باد نگهبانِ لاله بود بر طَرْفِ گذر افتاد وقتِ صبح آن دَم که کارِ مرغِ سحر آه و ناله بود دیدیم شعرِ به مدحِ شاه یک بیت از این قصیده بِه از صد رساله بود آن شاهِ تندحمله که خورشیدِ پیشش به روزِ معرکه کمتر غزاله بود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1023 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در ازل هر کو به فیضِ دولت ارزانی بُوَد تا ابد جامِ مرادش همدمِ جانی بُوَد گفتم این شاخ ار دهد باری، پشیمانی بُوَد خود گرفتم کَافکَنَم سجاده چون سوسن به دوش همچو گُل بر خِرقه رنگِ مِی مسلمانی بُوَد بی چراغِ جام در خلوت نمی‌یارم نشست زان که کُنجِ اهلِ باید که نورانی بُوَد همتِ عالی طلب جامِ مُرَصَّع گو مباش رند را آبِ عِنَب یاقوتِ رُمّانی بُوَد ،_سهلش_مبین کاندر این کشور گدایی، رَشکِ سلطانی بُوَد نیک نامی خواهی ای با بَدان صحبت مدار خودپسندی جانِ من بُرهانِ نادانی بُوَد مجلسِ اُنس و بهار و بحثِ شعر اندر میان نَستَدَن جامِ مِی از جانان گران جانی بُوَد دی عزیزی گفت می‌خورد پنهان شراب ای عزیزِ من! نه عیب آن بِه که پنهانی بود؟ ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1019 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
کنون که در چمن آمد گُل از عَدَم به وجود بنفشه در قدمِ او نهاد سر به سجود ببوس غَبغَب ساقی به نغمهٔ نی و عود به دورِ گُل منشین بی شراب و شاهد و چنگ که همچو روزِ بقا هفته‌ای بُوَد معدود شد از خروجِ رِیاحین چو آسمان روشن- زمین، به اخترِ میمون و طالعِ مسعود ز دستِ شاهدِ نازک‌عِذار عیسی‌دَم شراب نوش و رها کن حدیثِ عاد و ثمود ولی چه سود که در وِی نه ممکن است خُلُود چو سوار شَوَد بر هوا سلیمان‌وار سحر که مرغ درآید به نغمهٔ داوود- به باغ، تازه کن آیینِ دینِ زردشتی کنون که لاله برافروخت آتشِ نمرود بخواه جامِ صَبوحی به یادِ آصفِ عهد وزیرِ مُلکِ سلیمان، عمادِ دین، محمود بُوَد که مجلس به یمن تربیتش هر آنچه می‌طلبد جمله باشدش موجود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1018 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
چو دست بر سرِ زلفش زنم به تاب رَوَد ور آشتی طلبم با سرِ عِتاب رَوَد زَنَد به گوشهٔ ابرو و در نقاب رود شبِ شراب خرابم کُنَد به بیداری وگر به روز شکایت کنم به خواب رود طریقِ پرآشوب و فتنه است ای بیفتد آن که در این راه با شتاب رود گدایی درِ جانان به سلطنت مفروش کسی ز سایهٔ این در به آفتاب رود بَیاض کم نَشَوَد گر صد انتخاب رود حباب را چو فِتَد بادِ نخوت اندر سر کلاه داریَش اندر سرِ شراب رود حجابِ راه تویی از میان برخیز خوشا کسی که در این راه بی‌حجاب رود ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ https://eitaa.com/s/love_island/1015 ‌┈┈••✾•🌷•✾••┈┈