eitaa logo
محمدعلی جعفری
5.6هزار دنبال‌کننده
974 عکس
245 ویدیو
0 فایل
صفحه شخصی محمدعلی جعفری ♦️ نویسنده ♦️ مؤسس محفل نویسندگان منادی ➡️ @monaadi_ir ⬅️ 📚 آثار: تاوان عاشقی، تور تورنتو، جاده یوتیوب، آرام جان، سربلند، عمارحلب، قصه دلبری، وزیر قلابی و... راه‌های ارتباطی: 🆔 @m_ali_jafari8 🆔 Instagram.com/m_ali.jafari
مشاهده در ایتا
دانلود
یک فنچ بچه آمد. با سیبیل و ته‌ریش. تیک داشت هی پایه سیبیلش را تاب بدهد. از آن بچه مایه‌دارها با پدر مادرِ لاکچریِ پول‌درآر. _بابام گفت هر تخم و ترکی خواستی بذاری بیا به خودم بگو! باهم رفیق بودیم. پایه عرق‌خوری‌ام بود تو جمع فامیلی. _فقط تو جمع فامیلی؟ _۹۰درصد رفقام که عرق‌خور قهارن! _اینقدر در دسترسه؟ _الان دیگه گوشی هرکی رو نگا کنی محاله شماره ساقی سیو نداشته باشه! _چطور اعتماد می‌کنن؟ _سیارن تو شهر. تا زنگ می‌زنی میگه جونم داداش چی می‌خوای؟ دستش را گرفت بالا. _ولی بابام برا این کوتاه نیومد. گفت رفتی تتو زدی زنگ خونه رو نمی‌زنی! ساعدش از طرح تتو پیدا نبود. _این چیه؟ _نماد کارما؛ یعنی تو دنیا هرکاری بکنی؛ چه خوب چه بد برمی‌گرده به خودت! توی همین زندان بنگ و کُک یاد گرفته بودم. پرسیدم اهل این‌مدل نشئه‌جات هم هستی؟ _ونستون لایت که دوست همیشگی ماست؛ بَنگ و چَرز هم برا ما بالاشهری‌ها افت داره؛ فقط گُل! _پدرت خبر داره؟ _سیگار که بله؛ گل هم مستخدمِ دهن‌لق‌مون بهش گفته بود! ولی به روم نیاورد. از شش‌سالگی رفته بود کلاس موسیقی. پیانو. روزی دوساعت تمرین می‌کرد. حرفه‌ای. _اهل رفیق‌بازی هم هستی؟ _پسر یا دختر؟ _فرقی نمی‌کنه! _هستم؛ هر دوتاش. چهارماهه با رویا کات کردم. _چرا؟ _من فروردینی بودم؛ او آبانی. باهم نساختیم! _ارتباط‌تون تا چه حد بود؟ _پارک، کافه، باغِ ده‌بالا! _خونواده‌ت خبر داشتن؟ _بله. پایه سیبیلش را تاب داد. _نمی‌خوای بدونی چرا اینجام؟ _نه! _چرا؟ _مهم نیست برام! ⭕️ادامه دارد ✍️ 🆔 @m_ali_jafari