#اندر_اندرزگاه_5
بند، آدم را میبرد وسط پایگاههای بسیج دهه شصت. جایی شبیه مسجدهای بین راهی!
پوسترهای قدیِ رهبری و حاجقاسم. بنر اسلیمی محراب. یک کارتون موزی خاکگرفته پر از کتابهای زردِ مذهبی. با انبوهی از کاغذهای آچارِ حدیثِ نماز و روزه روی دیوارها.
اگر کار فرهنگی نمیکردند اثرش روی زندانیان بیشتر بود!
دور اتاق نشستند. گفتم «نیومدم بازجویی؛ میخوام حرف دلتونو بشنوم!»
پسری آبادانی گفت: «که پروندهمونو سنگینتر کنی!» یکی با لهجه اصفهانی دنباله حرفش را گرفت «بالا سرمون که دوربینه! شنودم که هست، تو هم خوب رو بازی میکنی که شک نکنیم!»
گفتم «بسیجی پوششی رفته بود قاطی قاچاقچیا. سرسفره نمک ریخت کف دستش و زبون زد!»
یخ جمع کمکم باز شد. بعضی هنوز از سر غیظ سرشان را بالا نمیآوردند. با رگ گردن متورم و نیش و کنایه حرفتوحرف شدند. گرانی، تبعیض، اختلاس. نه خبری از #مهسا_امینی بود، نه #زن_زندگی_آزادی
اصفهانی تیتری بچهها را معرفی کرد: استاد مسلط به دوازده زبان، دانشجویِ ترم آخر پزشکی، نمایندگی کاشی، سرشیفت کارخانه. خودش هم سهتا مدرک بینالمللی آشپزی و اغذیه داشت با رستورانهای زنجیرهای ایتالیایی در اکثر شهرهای ایران.
- جای اینا اینجاست؟!
فقط میشنیدم. همه شاکی بودند که ما بیگناهیم، تر و خشک را با هم سوزاندهاند.
آبادانی اشاره کرد به یکی.
- اینو میبینی؟! جلوی پاساژ صدف پلیس ازش میپرسه: کارت چیه اومدی اینجا؟ میگه: #لیدرم با باتوم و اسپری فلفل میفتن به جونش. تا بیاد ثابت کنه #تور_لیدر بوده دهنش به این شکل سرویس شده!
⭕️ادامه دارد...
✍️#محمدعلی_جعفری
🆔 @m_ali_jafari
♦️ #اندر_قطر_2
_آقام انگلیس! آقام استرلینگِ وحشی!
یکی از دانشجوهای #مسافر_قطر خندید: "ترکیبِ کیروشو! یازده صفر صفر بسته!"
بازیکنان انگلیس زانو زدند. تا دقیقه پنجِ بازی بین زندانیها بحث بود این حرکت برای همدردی با مردم ایران است یا نه! یکی دیشب از شبکه سه قصهاش را شنیده بود. توضیح داد ربطی ندارد و کارشان برای اعتراض به نژادپرستی و قتل جورج فلوید است.
وکیلبند گند زد به حال همه: "آمار!"
باید میرفتند داخل محوطه. آوانس داد. گفت همینجا جلوی تلویزیون هفتردیفی بهخط بنشینند.
بین آمارِ تابلوی دم در با دفتر وکیلبند اختلاف افتاد. بین سیوچهار و سیوپنج نفر. همه گردنبهچپ بازی را دنبال میکردند.
آزادباش دادند. چند نفر پریدند روی تخت. پتو هم کشیدند روی سرشان. یعنی که معترضیم!
بین مداوای #بیرانوند صدای ورزشگاه قطع شد. یکی آن جلو گفت: "حتما جوانان انقلابی دارن شعارِ #زن_زندگی_آزادی میدن!"
_خدا! گهگیجه بگیره گل بخوریم!
با دیدن بینی بیرانوند زدند زیر خنده.
_شده قد خرطوم!
#مسافر_قطر ذوقمرگ گفت: "آهمون گرفت!"
گزارشگر بازی گفت: " #تا_پای_جان_برای_ایران "
اوهاوهِ عدهای بلند شد.
صدای قفل در آهنی بلند شد. رئیس زندان آمد. دقیقه بیستوهشت بازی. روی گوشی از تلوبیون بازی را میدید. بالشتها را جمع کردند. چیدند پشت پرده. رئیس زندان شد موسی و جمع زندانیها مثل نیل که از وسط شکافته. ولی همه رو به تلویزیونِ میخشده به دیوار.
توپ #مگوایر خورد به تیر ایران.
_اوف!...
_پشمام!...
ناراحتی زندانیها از گلنخوردنمان چشمان رئیس را چهارتا کرد.
⭕️ادامه دارد
✍️#محمدعلی_جعفری
🆔 @m_ali_jafari