💠خاطرات یک امدادگر
💠 ساعت ۲ خانم حسینی رو دیدم. تشنه بودم. دیدم یه آب معدنی دستشه. پرسیدم کجا گرفتید؟ اشاره کرد به پشت سر.
از آن موکب آب معدنی گرفتم و رفتم جلسه.
یهو زمین لرزید. شیشهها تکون خورد و صدای انفجار اومد. دویدم. فاصلهای حدودا سیصدمتری. صورت مصدومین رو یکییکی برمیگردوندم، سرشون تو یه موقعیت مناسب باشه تا بتونم نبض رو چک کنم. چشمم افتاد به خانمی با جلیقه هلال احمر. زخمی روی خاک افتاده بود. سریع رفتم بالاسرش. خانم حسینی بود! نبضش رو چک کردم. دیدم ضعیفه. خون زیادی ازش رفته بود. امید نداشتم اگه به بیمارستان هم برسه زنده بمونه.
توی اون صدای جیغ و داد یه صدای نزدیک شنیدم. خانمی با لباس هلال احمر بالاسر شهید وایساد؛ با یه آقای میانسالی که به ظاهر مسئولشون بود. خانم رو دلداری میداد.
خیلی سرد و وقیحانه گفتم «چرا جیغ و داد میکنی؟ همکارته قبول. ولی هر چی تلاش بوده انجام شده!»
اون خانم گفت چی؟! آقای کناریاش به من تشر زد که چی داری میگی؟ خواهرشه!
به خاطر آرامش دلش یه بار دیگه نبض خواهرش رو گرفتم. معلوم بود نفسای آخرشه. گفتم نه ببینید نفس داره، الان به اولین امبولانس میگم منتقلش کنن بیمارستان.
اون آقا از خجالت بغض کرد و رفت. کل وجودم ریخت.
میدونستم هنوز داره نفس میکشه و هیچکاری از دستم برنمیاومد! به یکی اون اطراف گفتم اشهد ایشونم بخون.
خواهرش شروع کرد به فریادزدن. حق میدادم بهش. غالب افرادی که اونجا مصدوم یا شهید شده بودن آشنایی کنارشون نبود. از معدود افرادی بود که جون دادن خواهرش رو میدید!
💥کانال محمدعلی جعفری👇
https://eitaa.com/joinchat/143917280C5518173200
✔️ نظر یکی از مخاطبین درباره کتاب #تاوان_عاشقی
💥کانال محمدعلی جعفری👇
https://eitaa.com/joinchat/143917280C5518173200
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همسایه خلیل ساحوری(قهرمان کتاب #تاوان_عاشقی) در قم، پیام داد: امغسان همه زار و زندگیاش در غزه نابود شده؛ کاش میتونستی بهش کمک کنی!
پرسیدم: چه کمکی؟
گفت: پول!
گفتم: مگه میشه رسوند دستش؟
گفت: بله!
راهش را پیدا کردیم. از طریق دانشجویی فلسطینی که خانوادهاش در غزه هستند. دوهفته پیش در جمعی خصوصی مبلغ کمی جمع شد و فرستادیم. چون از مسیر ارسال کمک اطمینان صددرصد نداشتیم عمومی اعلام نشد.
الحمدلله کمک نقدی رسید و نتیجه را در فیلم میبینید.
پ.ن: اگر میخواهید در مرحله دوم کمک به امغسان شریک باشید به این شماره کارت واریز کنید.
5029081073794097بانک توسعه تعاون به نام مهدی شاندیزی 💥کانال محمدعلی جعفری👇 https://eitaa.com/joinchat/143917280C5518173200
برای #روایت_گری به ایدهای رسیدیم.
در عکسها نوشتهم براتون.
@monaadi_ir
@akasbanoo_ir
#روایت_نویسی
#عکاسی_خلاق
#محفل_نویسندگان_منادی
#مدرسه_عکاس_بانو
💥کانال محمدعلی جعفری👇
https://eitaa.com/joinchat/143917280C5518173200
باورم نمیشد این حجم از استقبال، دغدغه و همدلی!
تا این لحظه برای کمک به #غسان_حیدر، صدوشصت میلیون تومان، خرد خرد واریز شده. با همین عدد و رقمهای به ظاهر کم ولی پربرکت.
🆔️ @hosein_darabi
💥کانال محمدعلی جعفری👇
https://eitaa.com/joinchat/143917280C5518173200
✨️ ارث پدری؛ هرموقع #سید میبینم صلوات میفرستم.
💥کانال محمدعلی جعفری👇
https://eitaa.com/joinchat/143917280C5518173200
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ #آغوش_رایگان قبل از #طُ سوتفاهم بود!
💥کانال محمدعلی جعفری👇
https://eitaa.com/joinchat/143917280C5518173200
هدایت شده از منادی
📣🔻محفل نویسندگان #منادی
با همکاری؛ حوزه هنری، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهردای یزد
برگزار میکند:
📚 نقد و بررسی کتاب #روح_الله
روایت مستند زندگی امام خمینی(ره)
با حضور:
✍️ نویسنده اثر، آقای هادی حکیمیان
📕کارشناس، حجتالاسلام مظفر سالاری
⏰ دوشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۳۰
📌 بلوار دانشجو، سالن جلسات اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی یزد
😊 منتظر حضور گرم شما هستیم!
#سره
#دهه_فجر
✨️محفل نویسندگان منادی
🆔️ @monaadi_ir
◾️ یکی دو بار هم نه! بارها تا حرفش نقل محفل میشد مادرخانمم میگفتند: "این ابوالفضل آخرش شهید میشه!" یکی از دلیلهایشان هم این بود: "این دورهزمونه کم جوونی پیدا میشه سهوقت نماز جماعتش ترک نشه!"
◾️ توی سیل یزد فهمیدم جز تکاوران ویژه سپاه است؛ وقتی با رفقاش آبگِل از خانه مردم میکشیدند بیرون.
"این آخر شهید میشود" رفته بود روی مخم. باورم شده بود. کمپیدا بود. میگفتم کاش بیشتر ببینمش بعد داغش به دلم نماند که سیر ندیدمش!
یکیدوبار که داشت ماشین میزد توی پارکینگ، گوشه کوچه ایستادم. از دور قد و قامت ورزیدهاش را تماشا کردم.
◾️ از صبح کلافه شدهام؛ از بس توی سرم اکو میشود: "حیف؛ سیر ندیدمش!"
کاش پدرمادرش ابوالفضل را سیر دیده باشند!
پ.ن: برادر ابوالفضل بعد از اعتکاف راهی قم میشود. کاشان تصادف میکند. او را منتقل میکنند بیمارستان. ابوالفضل میرود دیدن برادرش. توی راه تصادف میکند و بعد از یک هفته به رحمت خدا میرود!
#ابوالفضل_دهقان_خبری
#کی_گفته_خاک_سرده؟
💥کانال محمدعلی جعفری👇
https://eitaa.com/joinchat/143917280C5518173200