eitaa logo
محمدعلی جعفری
5.9هزار دنبال‌کننده
809 عکس
222 ویدیو
0 فایل
صفحه شخصی محمدعلی جعفری ♦️ نویسنده ♦️ مؤسس محفل نویسندگان منادی ➡️ @monaadi_ir ⬅️ 📚 آثار: تاوان عاشقی، تور تورنتو، جاده یوتیوب، آرام جان، سربلند، عمارحلب، قصه دلبری، وزیر قلابی و... راه‌های ارتباطی: 🆔 @m_ali_jafari8 🆔 Instagram.com/m_ali.jafari
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎 فردا عصر در نمایشگاه کتاب، به بهانه مهمان انتشارات روایت فتح هستم. 🆔 @m_ali_jafari
🛑 برای ناموس، برای غیرت گفت و گو و نشست صمیمی با خانواده شهدای غیرت ✍🏻 با حضور نویسندگان کتاب های: همیشه مربی (حسن مجدیان) آرام جان ( محمدعلی جعفری) تنها برای لبخند ( بهنام حشمدار) ❇️ میهمانان ویژه: خانواده‌های معظم شهیدان؛ محمدحسین حدادیان و شهید علی خلیلی 💎 زمان: چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت، ساعت ۱۷ مکان: تهران، مصلی امام خمینی، سالن ناشران عمومی، راهرو ۱۳، غرفه ۳ ❤️ منتظر حضور گرم شما هستیم 📌 انتشارات‌شهیدکاظمی 🖇 شبکه بزرگ تولید و توزیع کتاب خوب درکشور 🆔https://eitaa.com/joinchat/1573650433C72276e8cc1
📖 جز کتاب‌های روز هفتم نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران در نشر شهید کاظمی 🆔 @m_ali_jafari
📕مسابقه کتابخوانی 💶با ۱۰۰میلیون ریال جایزه نقدی ⏳مهلت شرکت در مسابقه: تا پایان خرداد ماه تمدید شد . ♨️شرکت در مسابقه: 🖇 https://b2n.ir/tavaneasheghi 📚 @shahideqods
🌱 کاش دختر نداشتم! این جمله لعنتی از پارسال چسبید روی مخم. وقتی پایش را کرد توی یک کفش. می‌خواست برود اعتکاف. هنوز روزه کامل نگرفته بود. می‌ترسیدیم تاب نیاورد، جسمش نکشد، جا بزند. نمی‌خواستیم از اولین روزه‌داری‌اش تجربه تلخ به یادگار بماند. حریف نشدیم. شماره مسئول اعتکاف را گیر آوردم. زنگ زدم. ماجرا را گفتم. پیشنهاد داد روز اول را تست بزنیم؛ اگر اذیت شد بهانه‌ای بتراشیم و ببریمش خانه. آخر شب بردمش مسجد. پشت سرش رفتم تا توی چارچوب ورودی. وسایلش را دادم دستش. بوسیدمش. خداحافظی کرد و رفت. شب سردی بود. دستم را ها کردم. نشستم پشت فرمان. سوئیچ توی دستم نچرخید. فریز شدم. قلبم مچاله شد، شکست و ریخت. این بچه کی بزرگ شد؟ فکر و خیال آوار شد روی سرم. پیشانی چسباندم به فرمان. عاشق‌شدنش را دیدم؛ شب خواستگاری‌اش هم، با هم آشنا شدن‌شان هم، خرید عقدرفتن‌شان هم، سفره عقدشان هم، عاقدشان هم. سر زانویم گرم شد. دست کشیدم. خیسِ اشک بود. نمی‌توانم وقتی گفت: "با اجازه پدر..." را بشنوم. دق می‌کنم. از الان نمی‌خواهم آن لحظه را تجربه کنم. حالا به من حق می‌دهید بگویم: "کاش دختر نداشتم"؟ ✍️ محمدعلی جعفری 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ 🔻🔻 محفل نویسندگان منادی 🔻🔻 ╔═ 💠 ═══════╗ 🆔️ @monaadi_ir ╚════════════════════
🔹 استوری خانم سلطانی؛ مدیر مدرسه 📎 🆔 @m_ali_jafari
📣 🔸 بزرگوارانی که پیگیر کارگاه نویسندگی بودید؛ دوره تابستانه بزودی برگزار می‌شود! 🔸 کلاس‌ها به‌شکل در تشکیل می‌شود. 🔸 منتظر اطلاعات تکمیلی باشید... 🆔 @m_ali_jafari
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتی متفاوت از تشییع و تدفین امام خمینی(ره) 📚 برشی از کتاب ارمیا 🎙 با صدای رضا امیرخانی 🆔️ @m_ali_jafari
📣 گروه رسانه‌ای طلوع برگزار می‌کند 🎤 کارگاه بیان 📷 کارگاه عکاسی خلاق 🖊️ کارگاه نویسندگی خلاق ✔️همراه با برگزاری کارگاه‌های نقد فیلم و سواد رسانه 😍ویژه دهه هشتادی‌ها 😍 📁 مهلت ثبت‌نام تا ۵ تیر📁 ☀️ @tolu_tv_ir 🆔️ @m_ali_jafari
♦️ این کارگاه نویسندگی ویژه ۱۳ تا ۱۸ ساله‌هاست👆 ♦️ برای مثبت ۱۸ هم کارگاه جداگانه‌ای در نظر گرفتیم. بزودی اطلاع‌رسانی می‌شود!
♦️ بسم‌الله 📍 رفقای مشهدی! شنبه قدم به چشمم بگذارید دیدار تازه کنیم. یاعلی 🆔️ @m_ali_jafari
🎥 مستند قرار روز شانزدهم ⬅️ روایت صد روز مجاهدت ؛ در دفاع از حرم و حریم اهل بیت 🕗 امشب، جمعه ۱۹ خرداد، ساعت ۲۳:۳۰ 📺 شبکه سه سیما 🆔️ @m_ali_jafari
🌱 شغلی بهت پیشنهاد بدهند با حقوقی که دنیاتان تامین شود. خانه لوکس و ماشین شاسی‌بلند. فقط یک شرط داشته باشد. مرخصی نداری و هر روز باید ساعت بزنی. تعطیلی و غیرتعطیلی هم ندارد. نه مسافرتی، نه تفریحی. هیچ. کل سال پایت را از شهر بیرون نگذاری. از آسمان سنگ هم ببارد باید سر کار حاضر شوی. قبول می‌کنی؟ 🌱 حاج‌محمود خودش این شغل را انتخاب کرده. کنارِ حجره‌داری‌اش. بیش از چهل سال است. تازه بدون هیچ مزد و مواجبی. هر روز بازار را رها می‌کند و قبل از اذان ظهر خودش را می‌رساند حرم امام رضا. کلید می‌اندازد داخل قفل مسجد صدیقی‌ها. اسپند و چایی و بساط عزای حسین علیه‌السلام. پیرغلام محفل‌دار حضرت شمش‌الشموس... 💥کانال محمدعلی جعفری👇 https://eitaa.com/joinchat/143917280C5518173200
⬅️ روایت‌هایی از جهاد در سوریه 🌐 لینک مستند "قرار روز شانزدهم" در تلوبیون 👇 http://www.telewebion.com/episode/0x6f3bca0 🆔️ @m_ali_jafari
⬅️ محفل نویسندگان منادی با همکاری حوزه هنری استان یزد برگزار می‌کند: 🖋 کارگاه 🌱 استاد: محمدعلی جعفری ✅ ویژه خواهران و برادران (رده سنی 18 سال به بالا) ✅ 8 جلسه به صورت حضوری ✅ مهلت ثبت نام: پایان خردادماه ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر : 👇👇👇👇👇 🌐 artyazd.ir 🆔️ @monaadi_ir
⬅️ احتمالا این روزها هنرنمایی باریستاها را دیده‌اید. از این‌ها که توت‌فرنگی له می‌کنند و سِون‌آپ می‌ریزند و با نی و برش لیمو دکور می‌زنند. توی سفرنامه‌اش به جبهه جنوب مثل یک باریستای حرفه‌ای، نوشیدنی خنکی ساخته. از این‌هایی که یک نفس می‌روی بالا و جگرت حال می‌آید و می‌گویی: هاااای! 🆔️ @m_ali_jafari
✨ هوالعلیم 🔰 در این کارگاه‌ها با فوت و فن‌های نویسندگی و تمرین یاد می‌گیرید چگونه افکار آشفته و سوژه‌هایتان را به شکلی منسجم، خواندنی، گیرا و زیبا روی کاغذ بیاورید. که اگر این پیچ تاریخی را خوب رد کنید پشت آن قله می‌توانید دست به نوشتن‌های حرفه‌ای‌تری هم بزنید: مثل جستار، داستان، رمان، فیلمنامه و نمایشنامه. پس اگر می‌خواهید گارد نوشتن را بشکنید و دست‌به‌قلم‌شدن‌تان بشود مثل رهایی کودکی که بی‌پروا با آتش بازی می‌کند؛ این کارگاه را تجربه کنید. 💥 پ.ن: بعدازظهرِ چهارشنبه‌های تابستانی دور هم می‌نشینیم؛ نفس‌به نفس. دور از فضای مجازی. گوشه‌ای از شهر یزد. سؤالی هم اگر بود به شماره داخل پوستر پیام بدهید. ♦️ به رده سنی کارگاه‌ها دقت کنید! ۱۳ تا ۱۸ ساله‌ها در گروه طلوع ثبت‌نام کنند و مثبت ۱۸ ساله‌ها در حوزه هنری استان یزد. 🆔️ @m_ali_jafari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 آه از غریبی تو که خواهر نداشتی... ♦️ السلام علیک یا جوادالائمه(ع) 🆔️ @m_ali_jafari
🌱 هوالعشق ♦️ بعد از امتحان آلی ۱، خانم الف میم آمد و به بهانه اینکه واکنش‌های آلکیل‌هالیدها رو نوشتید یا نه؛ نمه‌نمه رفت سر اصل ماجرا! _اگه خانمی بهتون بگه دوست داره باهاتون ازدواج کنه جوابشو چی می‌دید؟! ریش‌های شنبلیله‌ای‌ام را خاراندم. با یک جمله انتقام همه پسرها را گرفتم "میگم قصد ادامه تحصیل دارم!" تا خودِ خانه خندیدم. به یاد شهاب حسینی توی "دلشکسته". ♦️ از آن روز شد سوهان مغزم. هنوز ترم پنجم بودم. نه پول داشتم، نه کار. موتور زیر پام هم که مال بابام بود. برا روشن‌کردنش باید تو دنده، دوسه خیز می‌دویدم و یک‌وری می‌پریدم رو زین قاچ‌قاچش. امتحان بعدی بود. افتادم. فحش بود که نثار آن دختره می‌کردم! بد خره‌ای انداخته بود به جانم. دل‌یک‌دله کردم. رفتم صاف تو چشم مادرم نگاه کردم. _ می‌خوام دوماد بشم! ذوق‌زده لیست بلندبالایی ردیف کرد. راست کارم نبودند. دَل‌ودیوانه‌ای می‌خواستم مثل خودم. یکی که پشت پا بزند به همه رسم و رسومات. آتلیه، خرید عروسی، تالار، مزون و الباقی. _عقدمون باشه حرم امام رضا! پا شد. گفتم "کجا مامان؟!" خیلی خونسرد گفت "دارم میرم به عصمت‌خانم همسایه بگم یکی برات بزاد!" ♦️ کپشن اجازه نمی‌دهد بگویم چطور ولی چشم‌به‌هم‌زدنی زحمت را از دوش عصمت‌خانم برداشتم. عید ۸۸ بود. رفتیم مشهد. من و پدر مادرم و پیکان‌سفیدمون؛ خانواده عروس و پراید بژشون. مثل مسافرت‌های فامیلی. بدون هیچ هزینه اضافی. ♦️ تنهایی رفتم حرم دنبال یک جای دنج برای عقد. اتاق اشک! جایی که هر روز توش روضه می‌خواندند. می‌دانستم زن داخلش راه نمی‌دهند. سنگ مفت، گنجشک مفت. زیر پای خادم اتاق اشک، حاج‌محمود نشستم که می‌شود امروز بعد روضه بیایم داخل عقد کنیم؟ جوابم را نداد. با چشمانش قیمه‌قیمه‌ام کرد. رفتم داخل مسجد گوهرشاد. رو به ضریح، از امام رضا خواستم درستش کند. برگشتم. حاج‌محمود گفت اگر آستان بو ببرد اینجا رو پلمپ می‌کند! یک توک‌پای دیگر رفتم گوهرشاد. امام رضا چه کرد نمی‌دانم؛ ولی دل حاج‌محمود نرم شد. با هزار شرط و شروط و پلیس‌بازی که باز کپشن اجازه نمی‌دهد بعد روضه رفتیم داخل. دو تا عاقد سید خطبه را خواندند و یک روضه حضرت عباس شد نمک محرم‌شدنمان. ♦️ کلید اسرار نوشت: از عقدمان هیچ عکس آتلیه‌ای نداریم. عکس معمولی هم نداریم. ولی هر بار که می‌رویم زیارت، دست بچه‌ها را می‌گیریم می‌رویم اتاق عقدمان را بهشون نشان می‌دهیم. ♦️ منبرنوشت: جوان‌های مجلس کجا نشستند؟! ما ساده گرفتیم شد؛ شما هم ساده بگیرید می‌شود! 🆔️ @m_ali_jafari
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 غدیر از آن دست ایام‌الله ویژه‌ای بود که کتابِ خوبی برای معرفی‌اش نداشتیم. کتابی که دستت را بگیرد ببرد وسط ماجرا. 🔸 این خلا را پر کرد. بهزاد دانشگر با زبانی ساده، روان و جذاب، لحظه‌لحظه این ماجرا را جلوی چشم مخاطب تصویر می‌کند. 🔸 از آنجایی که چند سال است در این کتاب را به دوستان و آشنایان هدیه می‌دهم؛ گفتم اینجا هم به شما بزرگواران معرفی کنم. 📚 ماه بلند ⬅️ روایتی پر کشش از ماجرایی کنار یک برکه ✍️ بهزاد دانشگر 🌐 https://eitaa.com/revayat_khane 🆔️ @m_ali_jafari