❤️دیشب مرا همراه خوبان لایق برده بودند حوالی بهشت❤️
🔅بهشت عجیب است؛ لطیف است؛ ظریف است.
❇️بهشت را نمی شود توصیف کرد. نمی شود در قالب کلمات گنجاند. ولی می توانی از حال بی نظیری که به سراغت آمده و رایحه خوشش تا هفت کوی آن طرف تر به مشام میرسد، چیز هایی بفهمی.
⭕️بگذار از عجایب بهشت برایت بگویم؛ یکی از عجایب بهشت، دقایقی است که هر کدام شان ده ها سال عقب افتادگی تو را جبران می کنند... خیر من الف شهر
و این است راز عجیب بودنش
🤷♂واما چه بگویم از لطافت بهشت؟ جایی که جوان به ظاهر خام، ضجه های عارفان ۸۰ ساله بر سر دارد و در سر منزل هشتادمین قله طریقت قرار گرفته است خوشا به حالش.
🎤و در مقابل، بهشت، سالخوردگانی دارد که طراوت شان تو را به یاد فرشتگان شلمچه و طلاییه می اندازد.
😌گویا لبخند هایشان از اطمینان شان پرده برمیدارد؛ گویا قرارست لحظه ای بعد به دیدار مولایشان برسند و از حلاوت حضور کامی برگیرند...
💔اگر از ظرافت بهشت برایت بگویم، تو هم مانند این قلم دار قلم شکسته قالب تهی می کنی...
🔔اگر می خواهی از ظرافت ش بدانی به تنهایی و غربت و جراحت و تشنگی بیندیش؛ فقط بیندیش...
😔آه ای خدا! در تنهایی غروب هنگام حسین و در غربت شبانه زینب و در جراحت دستان مادر و در تشنگی شیرخواره... چه ظرافت ها گذاشته ای که بنده فقیرت را سال ها چرخاندی تا در لحظات شبانه حوالی بهشت طعم قطره ای از آن را به قبلش بچشانی...
📜بهشت توصیف ناپذیر است؛ منبر و محراب و مردمان و باب الحسینش همه و همه با هر خانه دیگر فرق دارد؛ زبان وقتی از توصیف ناتوان شود و قلم وقتی بشکند، تنها می توانی همین را بگویی: یا هو، یا من لا هو الا هو.
🔥هر چقدر لحظات بهشت را ورق می زنم خود را بیشتر در بینهایت بهشتت گم می بینم...
🖌 محمد حسین
#سیاهه_احساس
@mhmm110
بسم الله
غُرُوبـــــ مانند ـــزندانـــ میماند؛
نَ در آن میتوانی کتابی بخوانی...
نَ در آن میتوانی صدای گنجشکان ـــرا بشنوی...
نَ میتوانی اثـــری از روشناییـــــ و دلبازیــــی آسمان ببینی...
فقط و فقط میتوانی بنشینی و دستـــ روی دستـــــ بگذاری...
ولـــــی... گویا اشتباه میکنم؛ در غروب ولیــــ ، میتوان کاری انجام داد که هیچگاهِ دیگر، شدنیـــــ نیست.
غروب...
وقت تداعـــی است؛ وقت یـــادآوری است؛ وقت فـــکر است...
تداعــــی تنهایی ها و غربتـــــ ها و دلگرفتگیــــ های ولیعصر.
یــــادآوری غروبی بی همتا و پر از مصیبت که در نینوا رقمــــ خورد.
... و ... فکـــــری جدی برای این که دگربار، نینوا تَکرار نشـــود...
#سیاهه_احساس
@mhmm110
بعضیـــ ها فکر میــکنند هر آنچـــه که دلگیــــــر استـــ و از غریبـــی، نشانی دارد، مایه افسردگی و نداری و ـــناکــامیــــ است...
خیــــلی از مـــا از چنینـــــ پدیده هایی دوری میـــکنیم.
من با افتخار عـــلــــــاقـــه خود را به غریبان و تنـــــهایان اعلام میـــکنمـــــ...
ــغروب، غریـــب است و تنها و بیـــــ همتا؛ مانند غروب در زمان های ــــعَالَــــمـــ نداریم و من عاشِـــقِ غروبم.
.
.
.
مگر نه این که گفتـــه اند ....اگر میخواهی به دمـاونـد برسیــــ.... باید از درِّه هایــــ پیش از دامـــنه ــــعُبُور کنی و زخم خاشــاکـــــ راه را به جان بخری تا به هوای بیـــنظیر دامــنه برسی؟
مگر هر تنهایی و دلگیری، افسردگی آور و شکست آفرین است؟
✴️
...ـــغُرُوب لَحظه ایست که تو مِیتَوَانِیــــ در آن، احســـاس کنی آمادگی داری به شــــبِ عاشِــــقی برسیــــ یا نَــ؟
غروبـــ... ...لحظـــه ایست که تو در آن خود را ارزیابی میکنی؛ که آیا آماده ....ــــعُبُورُ و سُـــلُـــوک، در شبــــــ عاشقیــ❤️ــــی هستی یا نَـ؟
#سیاهه_احساس
@mhmm110
نوشته های من
#توکه_باشی منتظر باشید... @mhmm110
🌱تو که باشی، آرامم.
🍂تو که نباشی، لحظه ای آرامش ندارم.
🌱تو که باشی، راضیم؛ حتی با همه ناخوشی ها.
🍂تو که نباشی، شیرین ترین زندگی، رضایتی برایم نخواهد آورد.
🌱تو که باشی، چشمه زندگی جاری خواهدبود.
🍂تو که نباشی، چشمه ها همه خشک و خاموش خواهندبود.
🌱تو که باشی، درخت زندگی پربار است.
🍂تو که نباشی، توفان فراق، همه جنات نعمت هایم را از بین خواهدبرد.
🌱تو که باشی، مزرعه برکتم، پر از گندم محبت و معرفت خواهدشد.
🍂تو که نباشی، سیل غفلت، محبت ها و معرفتهایم را با خود خواهدبرد.
🌱تو که باشی، این شادی و حرارت و بالندگی است که در کوچه کوچه شهرِ آبادِ افکارم دیده میشود.
🍂تو که نباشی، اصلاً شهری برایم نمیماند؛ همه شهر فکرم را لشکریان گناه، به قهر تبدیل خواهند ساخت.
🌱تو که باشی، دل، دل است.
🍂تو که نباشی، این دل، دیگر دل نیست؛ گل است...
❤️تو چشمه آرامش، روح رضایت، اصل زندگی، خدای محبت و معرفت، معنابخش شادی و خالق سرزمین قلب هستی.
❤️تو امن و امان من که فقط نه؛ امان کل عالم هستی. حال با همه این اوصاف، دلت به دوری رضای نشود؛ دلم به دوری راضی نیست.
.
.
.
بِــهــ چشمانمـــ قــول دادهــ ام که صَحنِ پُرشُکُوهِ پِدَرَانِهـ ات را نشانـشان دهمـــ، نگـــذار شرمـندهـ چَشــمَانَم شَوَمــ
🖌 محمد حسین
#سیاهه_احساس
@mhmm110
در انجمن حضور
مردی صبور
با رؤزنه ای از نور
دست مرا گرفت
برای مقصدی دور
اما لیاقت، رداییست که بر تن هرکسی نیاید
و حرکت، طلاییست که بر رکاب هر مسی ننشیند...
...
#سیاهه_احساس
@mhmm110
نوشته های من
#نور... یادگرفتنی نیست؛ فهمیدنی ست خواندنی نیست؛ چشیدنی ست @mhmm110
تابحال عاشق شده ای؟ #عشق چیست؟! سؤالم خنده دار نیست آیا؟
اصلاً آنقَدَر واضِح است که سُؤال از چیستی درباره #او بی معناست؛ #عشق را میگویم. مانند اینست که از تو سؤال کنند #نور چیست، تو چه خواهی گفت؟
#نور... همان همیشه حاضر.
مولایم فرمود: «کور شود چشمی که تو را پشتیبان خود نبیند...» چشمی که تو را نفهمد که چشمـــ نیست.
#نور...
تعریف کردنی نیست؛ «فهمیدنی» ست.
خواندنی نیست؛ «چشیدنی» ست.
یادگرفتنی نیست؛ «دیدنی» ست؛ آری دیدنی است. با قلبت باید #نور را ببینی.
و باز هم فرمود:«#تو ، کی غایب از دیده ما شده ای تا نیازمند کسی باشی که تو را به ما نشان دهد؟» #او برای فهمیده شدن و چشیده شدن و دیده شدن، که نیازمند چشم و گوش و زبان نیست؛ گوهر نایابش در قلب هر #عاشق خودنمایی میکند.
عشق و نور از یک ریشه و اصلند. اگر تابحال نمیدانستی، اکنون وقتش رسیده است که عشق را خوب بشناسی؛
عشق از نسیم بهاری لطیف تر است... همانطور که نور...
عشق روشن تر از خورشید و دلیل بودن خورشید است؛ همانطور که نور...
عشق، اَمَــان و ایمَــــان و حال و هوای خانه #قلب توست؛ همانطور که نور...
همان گوهری که قلب یتیمم، به حضورش نیازمندست.
همان روشنایی کاملی که با حضورش، سیاهچاله های فکرم، گلستان #حقیقت میشوند.
همان نوری که «شمع» های خسته تاریکخانه دلم، با بودنش حیاتی دوباره میگیرند.
همان آب حیاتی که گلهای پژمرده خانه وجودم، جانی دوباره میگیرند.
تمام موجودیت من، به #عشق است، به #او است، به #نور است.
#انتظارِ بودنش را میکشم.
روز و شبم را پر از #حضور باصفای خودش کرده است.
پناهگاه اعتمادها و #اُمیدهایم شده است.
معنای زِندِگِیَمــ و مَقصَد و مَقصُودَم شده است.
فصل تلخ بیقراری هایم، #مُصِیبَتِ_فِرَاقِ اوست.
حرکت و سکونم، به سمت #قُلّه #قِبلِه اوست.
... ومن بعد از یافتن #نور، زندگی جدیدی را در این دنیا آغاز نموده ام. من #تاجر خوشبختی بوده ام که در پس بلایا، #او را بدست آورده ام و #او را یافته ام و در جاده آرمان شهرِ #او در #سفر هستم.
ادامه دارد...
#غزل_نور
#سیاهه_احساس
#عرفه
@mhmm110