نوشته های من
#نور... یادگرفتنی نیست؛ فهمیدنی ست خواندنی نیست؛ چشیدنی ست @mhmm110
تابحال عاشق شده ای؟ #عشق چیست؟! سؤالم خنده دار نیست آیا؟
اصلاً آنقَدَر واضِح است که سُؤال از چیستی درباره #او بی معناست؛ #عشق را میگویم. مانند اینست که از تو سؤال کنند #نور چیست، تو چه خواهی گفت؟
#نور... همان همیشه حاضر.
مولایم فرمود: «کور شود چشمی که تو را پشتیبان خود نبیند...» چشمی که تو را نفهمد که چشمـــ نیست.
#نور...
تعریف کردنی نیست؛ «فهمیدنی» ست.
خواندنی نیست؛ «چشیدنی» ست.
یادگرفتنی نیست؛ «دیدنی» ست؛ آری دیدنی است. با قلبت باید #نور را ببینی.
و باز هم فرمود:«#تو ، کی غایب از دیده ما شده ای تا نیازمند کسی باشی که تو را به ما نشان دهد؟» #او برای فهمیده شدن و چشیده شدن و دیده شدن، که نیازمند چشم و گوش و زبان نیست؛ گوهر نایابش در قلب هر #عاشق خودنمایی میکند.
عشق و نور از یک ریشه و اصلند. اگر تابحال نمیدانستی، اکنون وقتش رسیده است که عشق را خوب بشناسی؛
عشق از نسیم بهاری لطیف تر است... همانطور که نور...
عشق روشن تر از خورشید و دلیل بودن خورشید است؛ همانطور که نور...
عشق، اَمَــان و ایمَــــان و حال و هوای خانه #قلب توست؛ همانطور که نور...
همان گوهری که قلب یتیمم، به حضورش نیازمندست.
همان روشنایی کاملی که با حضورش، سیاهچاله های فکرم، گلستان #حقیقت میشوند.
همان نوری که «شمع» های خسته تاریکخانه دلم، با بودنش حیاتی دوباره میگیرند.
همان آب حیاتی که گلهای پژمرده خانه وجودم، جانی دوباره میگیرند.
تمام موجودیت من، به #عشق است، به #او است، به #نور است.
#انتظارِ بودنش را میکشم.
روز و شبم را پر از #حضور باصفای خودش کرده است.
پناهگاه اعتمادها و #اُمیدهایم شده است.
معنای زِندِگِیَمــ و مَقصَد و مَقصُودَم شده است.
فصل تلخ بیقراری هایم، #مُصِیبَتِ_فِرَاقِ اوست.
حرکت و سکونم، به سمت #قُلّه #قِبلِه اوست.
... ومن بعد از یافتن #نور، زندگی جدیدی را در این دنیا آغاز نموده ام. من #تاجر خوشبختی بوده ام که در پس بلایا، #او را بدست آورده ام و #او را یافته ام و در جاده آرمان شهرِ #او در #سفر هستم.
ادامه دارد...
#غزل_نور
#سیاهه_احساس
#عرفه
@mhmm110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا