فوتبال و استقلال همهجانبه
🔹برای هر ایرانی، پیروزی در همهی عرصههای اجتماعی و سیاسی و موفقیت در ابعاد مختلف داخلی و خارجی، دستاوردی دوستداشتنی است.
🔹همهی ما مایل بودیم در این بازی پیروز شویم و دیده شویم و باری دیگر افتخاری در عرصهی ورزش، آفریده باشیم.
🔹اما حقیقتی که نمیتوانیم از آن غافل شویم و واقعیتی که باید به آن توجه کنیم، اینست که ورزش یک تخصص است.
🔹همانطور که در جنگ سخت و مسئلهی امنیت و مسائل مربوط به دیپلماسی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، بدون علم و تخصص و تعهد ایرانیاسلامی، نمیتوانیم ایران را در موازنهی قدرت، موفق ببینیم.
🔹به همین شکل، نمیتوانیم در ورزش بدون تخصص و علم و مهارت، موفق شویم؛ آنها که در ورزش موفقند، یا هزینههای نجومی کرده و گرانترین تیم ها را تشکیل میدهند و یا به خودکفایی رسیده و با احیای ظرفیتهای داخلی، خود را در این عرصه نشان میدهند.
🔹بنابراین وقتی میبینیم ملتی که تصمیمگیر و تصمیمساز سیاسی امنیتی منطقه است، در فوتبال عقب ماندهاست، بخاطر اينست که ما در این عرصه هزینه نکردیم.
🔹خرید بازیکن خارجی و دعوت از سرمربی قویپنجه و تعیین حقوقها و مزایای پرزرق و برق برای آنان، هزینهی بهینهای نبودهاست و تجربهی نزدیک به ۴ دهه نشان دادهاست چنین هزینههایی، اسراف و اتلاف و رواج روحیهی اتراف است.
♦️تجربهی انقلاب اسلامی و موفقیتهایش در زمینههای سختافزاری نشان داد بدون تحقق نظریهی استقلال و خودکفایی نمیتوانیم به موفقیت برسیم.
🔹همانطور که "استقلال سیاسی" ما را به استقرار اصل نظام موفق گردانید و "استقلال امنیتی" ما را در مقابل نفوذ سخت و براندازی علنی ایمن کرد و "استقلال دیپلماتیک" ما را مقابل تحمیل قطعنامهها و برجامها مستحکم کرد، در عرصهی ورزش به استقلال و خودکفایی و نفی هرگونه وابستگی محتاجیم.
🔹حال چگونه و چطور و با چه سازوکاری میتوانیم به استقلال برسیم؟؟؟
شما را به مطالعه استراتژیک و مهندسی معکوس موفقیتهایمان در جنگ تحمیلی ارجاع میدهم.
#برای_ایران
@mhmm110
🌺
خدايا
ما بودنمان را
به نگاه تو محتاجیم...
بگذار "برای تو" بمانیم
نگذار "بی تو" بمانیم
@mhmm110
🍃
|یاایهاالعزیز|
از دعای یک "مادرشهید"
تا دستان محبتت
فاصلهای نیست
منتظر دستان محبت توام
@mhmm110
محدودهی حقوق ما تا کجاست؟
🔸"دارایی و جایگاه و توانمندی" شرط لازم برای #حق داشتن است؛ یعنی حق به کسی تعلق میگیرد که نوعی دارایی و یا نوعی جایگاه و یا نوعی توانمندی در عرصهای داشته باشد.
🔸پس تا اثبات نکنیم که دارایی داریم، نمیتوانیم مدعی حق داشتن باشیم؛
🔹اگر خود را صاحب "حق حاکمیت" میدانیم، در محدودهای که قصد حاکمیت داریم، باید بتوانیم "دارایی و ملکیت" خود را ثابت کنیم.
🔹اگر مدعی "حق بهرهبرداری" از مال یا معدنی هستیم، باید "تسلط" خود را نسبت به آن زمین و تعلق آن زمین را به خودمان ثابت کنیم.
🔹اگر مدعی "حق استفاده" از خانهای هستیم، باید اثبات کنیم "مالک" آن خانه هستیم و باید برای این مالکیت، دلیلی قابل قبول نزد عقلا ارائه کنیم.
🔺محدودهی حقوق ما تا کجاست؟ تاجایی که "دارایی و ملکیت و تسلط و انحصار" برای ما وجود داشته باشد.
♦️حال اگر با "حقیقتی" مواجهیم که حیات و وجود و زیبایی و علم و قدرت و ملکیت و تسلط و دارایی و جان همهی موجودات متعلق به اوست، دربارهی حقوق او در عالم، چه نظری خواهیمداشت؟
🆔 @mhmm110
🕊
"خدای"
آن دلشکستگانی که در زندگیشان
فقط از علی و فرزندانش
روی خوش دیدند...
@mhmm110
🌱
عزیز فاطمه
من غریبهام
خانهی قلبم، با حوالی نوکری شما، نسبتی ندارد...
در این محله، غریبه ها را هم راه میدهید؟
@mhmm110
این روزها
این روزها، روزهای علی است
روزهای تنهایی علی
روزهایی که علی با نخلستانهای مدینه، تنها شد
روزهایی که "تنهایی و اقتدار"
بار دیگر باهم جمع شدند
به بزم ما بیا تا چند خطی با علی بگرییم...
•@m_h_motahari1•
این روزها
- پناهِ علی؟
+ مسجد.
- مونسِعلی؟
+ شبهایساکتوتاریکِنخلستان.
- حالِدلِعلی؟
+ غصهبرایمردم.
- دردِ علی؟
+ ناامیدیمردموخستگیآنها
ترس و واهمهی آنها درمسیرِ پیچاپیچِ حق
فریبِآنهادرفتنهها
[علیعلیهالسلام،هنوزهمبرایما
وترسوفریبهایماغصهمیخورد.]
@m_h_motahari1
مکتب ناکارآمد
🔸در دورهی رنسانس، #حق حاکمیت و حق مرجعیت علمی و حق فرمانروایی و حق اطاعتپذیری، از خدای متعال سلب شد و به عقل و تجربهی انسان تعلق گرفت.
🔸اگر کسی مدعی است که عقل و تجربه حق مرجعیت علمی دارد و به تبع آن، انسان حق حاکمیت مطلق را بر طبیعت دارد، باید بتواند مالکیت یا سلطه انحصاری انسان را و کارآمدی و کمال عقل و تجربه را ثابت کند.
🔰آیا فلسفهی غرب، در پاسخ به این سؤال موفق بودهاست؟
🔰آیا فلسفهی غرب توانستهاست جایگاه حاکمیت انسان را در عالم به اثبات برساند؟
🔰آیا فلسفهی مدرن، برای فرمانروایی مطلق انسان در روی زمین، دلیل متقنی دارد؟
🔸ناکارآمدی این فلسفه را میتوانیم در تنازعات تمامنشدنی جهانی بر سر انرژی و منابع ببینیم.
🔸اسلام حاکم عالَم را عادل میداند و مکتب فکری اسلام محور سیاست را کسی میداند که با حاکمیت او، هيچکدام از این تنازعات باقی نخواهدماند...
✅@m_h_motahari1
🕊
خدایا
دل کوچک من و نگاه دنیازده من هم
عاشق و شیدای تو خواهندشد؟
به تو پناه؛ که دل و چشمانم
مرا به تو نرسانند
[وصیتنامهیکشهید]
@m_h_motahari1
"خدای"
آن یتیمی که پس از فوت پدر
آرزوی پوشیدن لباس نو
سالهاست که بر دلش ماندهاست.
@m_h_motahari1
🖤
حسینجان
با من بگو
خانهای که مادر در آن نیست
و دنیایی که آرام و قرارش را گُم کرده
چقدر تلخ و تاریک است؟
@m_h_motahari1
🥀
"قرار" خانهی علی!
چند روزیست این خانه تو را ندارد
چند روزیست که این خانه بدون تو
"بیقرار" است
@m_h_motahari1
🕊
آقایمن
چیزی بهتر از دلی پشیمان و منتظر
[که مدتهاست با جلوههای دنیا وداع کرده]
برای شما سراغ نداشتم
آن را هم برایتان پیشکش آوردم
این پیشکش ناقابل را میپذیرید؟
وصیتنامهیکشهیدبناممحمد
@m_h_motahari1
نوشته های من
این روزها این روزها، روزهای علی است روزهای تنهایی علی روزهایی که علی با نخلستانهای مدینه، تنها شد
اینروزها
توصیف دل امیرالمؤمنین
و بیان مصیبتهای حسن
و چگونگی دردهایی که
این روزها بر قلب حسین وارد آمده
از طبع ناقصم و معرفت ناخالصم
برنمیآید
🍂
بگذار از امروز به بعد کنار خانهی علی
بنشینیم و از حال دل سلمان و ابوذر
و از دلتنگی های "فضه" و امّسلمه و اسماء
باهم بگوییم و باهم بگرییم...
بزم ما را با گویه ها و گریه هایتان
معطر کنید؛ که خودش فرمود:
"اِنَّتِلکَالمَجالِسَاُحِبُّها"
@m_h_motahari1
🌙
"خدای"
نخلستانهای پر رمز و راز مدینه
و اینک بابا مانده و یک دنیا درد
و یک دنیا تنهایی
نخلستانهای مدینه!
شبهنگام؛ همان موقعی که
هیچکس به داد بابایم نمیرسد جز تاریکی شب
برای بابایم سنگصبور باشید...
@m_h_motahari1
نوشته های من
🌙 "خدای" نخلستانهای پر رمز و راز مدینه و اینک بابا مانده و یک دنیا درد و یک دنیا تنهایی نخلستان
دل پرغصهی شب
بعد از سلمان و اسماء و فضه
تنها امانتدار علی است
او به خوبی میداند مزار مادر
کجای این شهر مصیبتزده است...
@m_h_motahari1
حکومت حق کسی است که دارا باشد
🔹نیاز ساختمان هستی به "حقیقتی" همیشه باقی و همیشه دارا و همیشه پایدار و همیشه توانمند، نیازی غیرقابل انکار است.
🔹نیاز جهان به موجودی که محدودهی سلطنت او به زمان و مکان و افراد و مناطق خاصی محدود نیست واضح و مسلم است؛
🔹همان کسی که در این گستردگی، هر کس که لباس وجود و توانمندی و دارایی بر تن میکند، به او وابسته است.
♦️وجود چنین مالک نامحدودی، نیاز مبرم عالم است و بدون حضور چنین حقیقتی در عالم، زیبایی ها و دارایی ها و فرمانروایی های محدود و وابسته و تمامشدنی، بیمعنا خواهندبود.
🔹با این حساب، زندگی او نامحدود، پایداری او نامحدود، زیبایی او نامحدود، علم او نامحدود و قدرت او نامحدود است.
🔸چه کسی حق حاکمیت فرازمانی و فرامکانی دارد؟ کسی که زندگی و حیاتش نامحدود است.
🔸چه کسی حق فرماندهی مطلق فرامادی دارد؟ کسی که علمش نامحدود است.
🔸چه کسی #حق محبوب بودن و محبوب شدن و معبود شدن دارد؟ کسی که قدرت و خلق و زیبایی و داراییش، نامحدود است.
🔹با این توضیحات، تنها یک موجود میتواند دارایی نامحدود داشته باشد و تنها همین موجود است که میتواند حاکم و فرمانده و معبود دائمی باشد.
🔹و تنها همین موجود است که حق پرستیدهشدن و حق به پا کردن حکومت در عالم دارد.
🆔 @m_h_motahari1
🌱
"خدای"
فقرایی که برای دیدن پنجره فولاد مشهد
دلشان یک ذره شدهاست
عیبی ندارد؛ بجایش شبها
خواب خود آقا را میبینند...
@m_h_motahari1
🕊
خدايا به من یاد بده
هر مُردنی شهادت نیست
هر ماندنی هم جاماندگی نیست
@m_h_motahari1
خدايا شکرت♥️
شاید تا چند ساعت دیگه محدود و مسدود بشم:)
ایرادی نداره؛ بذار هرطور "تشخیص" میدن "تصمیم" بگیرن
ما کار خودمون رو انجام میدیم...
اگر کانال ما رو پسندیدید، شما به جای من، مطالب رو منتشر کنید که قصدی جز "تبیین" و "دفاع" نداریم
در ضمن کپی بدون ذکر منبع و یا با ذکر منبع، واجب و حلال و آزاده:)
https://eitaa.com/m_h_motahari1
آقای من🌱
نوکر خطاکار
هرچه که باشد
بازهم نوکر است
جز شما پناهی ندارد
بگذار سر این سفره بماند
@m_h_motahari1
تنازعات تمامنشدنی جهانی
❇️چرا ایدهی آزادیخواهانهی دموکراسی، به اهداف خود نرسید و ما شاهد حکومت خود مردم بر مردم نبودیم؟
❇️چرا نظامهای سیاسی غربی، نتوانستند نیاز جدی بشر به آزادی را در عرصهی حکمرانی تأمین کنند؟
❇️چرا ایدهی دموکراسی نتوانست حقی را که برای همهی مردم ثابت کرده بود، تأمین کند و مکاتب سیاسی غربی، با تمام تنوع و طیفبندی خود، در تحقق حقی که برای مردم در حکمرانی معتقد بودند، ناکام ماندند؟
🔺پاسخ یک جمله است و چند دلیل؛ "نظامهای سیاسی غربی، حق حکمرانی را به آنهایی متعلق دانستند که هیچ حقی در حکمرانی نداشتند."
🔺"نظامهای غربی، حق حکمرانی و فرمانروایی را از کسی سلب کردند که فرمان و حکومت، متعلق به او و برخاسته از اراده او بود."
🔹همانطور که در نوشتههای قبل بررسی شد، حکومت #حق کسی بود که در محدودهی حکومت خود، حیات و قدرت و علم و حکمت لازم را داشته باشد.
🔹در حالیکه هيچيک از مردم، چنین حیات و قدرت و حکمتی نداشتند؛ آنها نه تجربهای در حکمرانی داشتند و نه بقایی برای ادامهی حکمرانی.
♦️آنها برای جنگهای پی در پی استعمارگرانهی خود، هیچ حکمت و مصلحت و منطق قابل قبولی نداشتند تا مصالح و نیاز جدی همهی مردم به آزادی تأمین شود.
♦️آنها برای آزادی همه، گریبان چاک کردند؛ نزدیک به ۳۰۰ سال و نظریات لیبرالیسم و سوسیال دموکراسی و... را برای همین منظور متولد ساختند؛ ولی نتیجهی دلسوزی هایشان، حکومت اقلیت سرمایه دار یا متنفذ بر اکثریت شد.
♦️رهآورد ۳۰۰ سال جنگ برای آزادی همهی مردم، حکومت کسانی بر مردم شد که هیچ نسبتی با اراده و خواست مردم نداشتند و در انتخاب مردم، هیچ جایگاهی نداشتند.
⚠️بی شک یکی از چالش های جدی نظامهای سیاسی غربی، تنازعات تمامنشدنی جهانی آنها بر سر حکمرانی است؛ چرا که عقل محدود جزوی بشر، نمیتواند مصالح بینهایت و بینهایت مصالح انسان مدرن را ببیند و بفهمد و بشناسد و تصمیم بگیرد و برایش نسخهی نجاتبخش بپیچد.
🆔 @m_h_motahari1
🥀
گوش کن
صدای پای بابا را میشنوی
در کوچه پس کوچههای دلتنگ مدینه
شب که از نیمه میگذرد
بابا دلش برای بانویش پر میزند تا سدرةالمنتهی...
@m_h_motahari1
هدایت شده از نویسندگان حوزوی
🔹 خنده در گریه
✍️ فاطمه وجگانی، عضو تحریریه مجتهده امین
با شنیدن سخنِ او، صورتش برافروخته! احوالش پریشان! و گریه اش شدیدتر شد، پرسید: دخترم چرا بی تابی!! چرا چشمت گریان است!! به نزد من بیا!
با صدای آهسته، سخنی در گوش او نجوا کرد، در دم مهربانیِ خنده بر لبانش نشست و از گریه افتاد. تا پدرش بود حرفی نزد و سرّ پدرش را فاش نکرد؛
اما بعد از مرگ او فرمود: پدرم در گوشم گفت: فاطمه جان!! تو اولین کسی هستی که بعد از مرگم به من ملحق می شوی.
چشمان حق بین پدر بسته و زبان حق گویش خاموش گشت و روحش در عالم ابدی پرواز نمود. ماتم سترگی بر دل فاطمه روی آورد. از داغ فراغ او، خوبانِ بنی هاشم، همه در ماتم بودند.
اما عده ای بر سر خلافت و جانشینی او، به نقشه کشیدن افتادند، گنج غدیر را زیر پا نهادند و در سقیفه به فرهنگ جاهلی و نظام قبیلگی پرداختند.
🔗 متن کامل در صفحه افکار حوزوی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🍂خوشا بحال این چاه
و بدا بحالت ای دلِ بیچارهی تنوعطلبِ محافظهکارِ من.
ای دل تو از چاه، چه کم داشتی که علی بهجای تو، سینهی چاه را برای درددل پسندید؟
کاش چاه زبان باز میکرد و درد علی را برایم میگفت.
ننگ بر دلی که خانهی درد علی نشد...
آری ای دل! تو خیلی فقیری؛ تو محافظهکار شدی و یادت رفت که در مسلخ عشق، احتیاط و پروا معنا ندارد.
تو فقیری و هوای همسایگی با خانهی علی را نداری و تحمل سختیهای راه از تو برنمیآید.
خوشا بحال چاهی که سنگ صبور علی شد.
چاه اگر سنگصبور شد، دیگر چاه نیست؛ ماه است.
بدا بحال دلی که غربت علی را دید و در "سقیفه" یا "کوچههای مدینه"، از یاری او فرار کرد.
و دل اگر علی را تنها گذاشت، دل نیست؛ گِل است.
[گفتگوی یکی از مردان انصار مدینه با دلش]
@m_h_motahari1
🥀
ای فِضّه!
- چرا روزهای آخر، بیشتر به خانهی فاطمه میرفتی؟
مگر فاطمه را با تو چه کاری بود؟
+ فاطمه... آه... فاطمه، بتول بود؛ او با مردم این دنیا کاری نداشت.
او از دنیای ما "چهرهی رسول و رضایت علی" را میخواست که مردانی جهنمی و زنانی عفریته، "هردو" را از او گرفتند.
این من بودم که با او حرفها داشتم؛ بوی "خداحافظی" را بشدت از نگاهش استشمام میکردم؛ حدسم درست از آب درآمد.
فاطمه، روزهای آخر، با دنیا خداحافظی کردهبود...
•@m_h_motahari1•